جوان آنلاین: جهان امروز را اگر بخواهیم در یک تصویر خلاصه کنیم، باید به صحنهای نگاه کنیم که در آن کودکی با گوشی در دست، غرق در دنیایی بیپایان از رنگها، صداها و تصاویر است. برای او بازیهای رایانهای، شبکههای اجتماعی و ویدئوهای آنلاین نه ابزارهای جانبی، بلکه بخشی از تجربهزیسته روزانه محسوب میشوند. کودکی که شاید هیچوقت صدای بازی در کوچه را نشنیده باشد، اما ساعتها در دنیای مجازی با دوستانش رقابت کند یا در تماشای ویدئوهای بیپایان غرق شود. در چنین شرایطی، پرسش بنیادین این است: آیا ذهن و روان او آماده چنین هجوم گستردهای از محتواست؟ اینجاست که مفهوم «سواد رسانهای» اهمیت پیدا میکند. این مفهوم صرفاً دانستن کار با ابزارها نیست، بلکه توانایی فهمیدن، تحلیلکردن، نقدکردن و انتخاب آگاهانه در برابر رسانههاست. همانطور که واکسن در بدن، سیستم ایمنی را برای مواجهه با بیماریها آماده میکند، سوادرسانهای هم ذهن کودک را در برابر ویروسهای دیجیتال مقاوم میسازد. کودکی که مجهز به این مهارت باشد، میتواند فرصتهای جهان مجازی را به خدمت بگیرد و در عین حال در دام تهدیدهای آن گرفتار نشود.
کودکان در دنیای بدون مرز دیجیتال
اگر به گذشته نزدیک برگردیم، کودکان برای بازی و سرگرمی به کوچه، حیاط یا زمینهای خاکی پناه میبردند. تعامل چهرهبهچهره، گفتوگو، دعواهای کودکانه و آشتیهای ساده بخشی از تجربه رشد آنان بود، اما اکنون بسیاری از این تجربهها جای خود را به صفحه نمایشها دادهاند. یک کودک میتواند با گوشی یا تبلت خود ساعتها سرگرم باشد و در جهانی بیانتها سفر کند؛ جهانی که در آن مرزهای جغرافیا، فرهنگ و حتی زمان بیمعناست. این تغییر البته فرصتهای بزرگی هم به همراه دارد. دسترسی به اطلاعات، امکان یادگیری زبانها، آشنایی با فرهنگهای گوناگون و حتی تمرین خلاقیت از رهگذر بازیها و نرمافزارها، بخشی از ظرفیت مثبت این فضاست، اما همین جهان بیمرز، خطرات پنهانی نیز دارد: از اعتیاد به بازیهای آنلاین گرفته تا مواجهه با محتوای نامناسب، از تنهایی و انزوا تا اضطراب اجتماعی. کودک در این مسیر، همچون مسافری است که بدون نقشه و قطبنما در بیابانی بیانتها رها شده باشد و همینجا نقش والدین و مربیان پررنگ میشود؛ آنها باید نقشهراه را به فرزندان بدهند، نه آنکه تنها مسیر را ببندند.
چرا سواد رسانهای واکسن است؟
وقتی از سواد رسانهای بهعنوان واکسن صحبت میکنیم، در واقع بر کارکرد پیشگیرانهآن تأکید داریم. همانطور که واکسن بدن را در برابر بیماریها ایمن میکند، سوادرسانهای نیز ذهن را برای مقابله با اثرات منفی رسانه آماده میسازد. کودکی که یاد گرفته هر محتوایی حقیقت مطلق نیست، دیگر قربانی خبرهای جعلی یا تبلیغات پنهان نمیشود. کودکی که آموخته هر بازی هدفی دارد، به راحتی در دام خشونت بیپایان بازیها گرفتار نمیشود. این واکسن، ذهن کودک را نه تنها در برابر آسیبها مقاوم میکند، بلکه او را قادر میسازد انتخابهای آگاهانهتری داشته باشد. به جای اینکه والدین صرفاً به دنبال ممنوعیت یا فیلتر باشند، میتوانند به کودک بیاموزند چگونه خودش داور و تحلیلگر محتوا باشد. در این حالت، حتی اگر کودک در محیطی بدون نظارت مستقیم قرار گرفت، همچنان توانایی تصمیمگیری درست را دارد.
بازیهای رایانهای؛ از سرگرمی تا دام پنهان
بازیهای ویدئویی بخش جدانشدنی زندگی بسیاری از کودکان شدهاند. این بازیها از سویی میتوانند به تقویت حافظه، سرعت واکنش و حتی مهارتهای حل مسئله کمک کنند. برخی بازیها برای آموزش زبان یا ریاضی طراحی میشوند و خلاقیت کودک را برمیانگیزند، اما سوی دیگر ماجرا نیز روشن است: بازیهای خشونتمحور میتوانند کودک را نسبت به خشونت بیتفاوت کنند، بازیهای اعتیادآور ساعتها او را از فعالیتهای واقعی دور سازند و بازیهای آنلاین او را در معرض خطرات ناشناختهای قرار دهند که از سوی دیگر کاربران ناشناس شکل میگیرد. سوادرسانهای در اینجا همان نوری است که به کودک میآموزد بین بازیهای سودمند و مخرب تمایز بگذارد. او یاد میگیرد که زمان استفاده از بازی باید محدود باشد و جایگزین تعامل واقعی نشود. والدینی که بهجای صرفاً منعکردن، همراه کودک بازی میکنند، فرصت دارند در دل بازی گفتوگوهایی تربیتی شکل دهند؛ گفتوگوهایی که هم تجربه مشترک میسازد و هم به کودک معیار انتخاب درست را میآموزد.
والدین؛ از سختگیری تا همراهی آگاهانه
بسیاری از والدین در مواجهه با فرزندانشان در فضای مجازی، ناخودآگاه نقش پلیس را بر عهده میگیرند. آنها گوشی را میگیرند، زمانبندی سختگیرانه میگذارند یا دسترسیها را محدود میکنند، اما تجربه نشان داده است این راهکارها بیشتر از آنکه نتیجه مثبت داشته باشد، مقاومت و پنهانکاری کودکان را افزایش میدهد. راهحل مؤثرتر، تغییر نقش والدین از پلیس به همراه است. وقتی والدین با فرزند خود فیلم میبینند، با او درباره محتوای آن گفتوگو یا همراهش در بازی شرکت میکنند، کودک احساس میکند که این تجربه، بخشی از زندگی مشترک خانوادگی است، نه میدان جنگ میان او و والدینش. گفتوگوهای آزاد درباره خطرات اینترنت، توضیح صریح درباره پیامدهای اشتراک اطلاعات شخصی و ایجاد فضایی امن برای پرسش و پاسخ، بهترین راه برای تقویت اعتماد است. کودک وقتی بداند والدینش به جای تنبیه، به او گوش میدهند، بیشتر مایل است نگرانیها یا تجربههایش را با آنها در میان بگذارد.
شبکههای اجتماعی و هویت در حال شکلگیری
یکی از جدیترین عرصههای تأثیر رسانه بر کودکان، شبکههای اجتماعی است. کودکان در این فضا هویت خود را میسازند و میسنجند. تعداد لایکها و فالوورها برای برخی از آنها معیاری برای ارزشمندی شخصی میشود. این وضعیت بهسادگی میتواند زمینهساز اضطراب، افسردگی و مقایسهناسالم با دیگران شود. سواد رسانهای به کودک میآموزد که هویت او در تعداد دنبالکنندگان خلاصه نمیشود و زندگی واقعی بسیار گستردهتر و ارزشمندتر از تصویری است که در صفحهای مجازی به نمایش گذاشته میشود. آگاهی از خطرات انتشار عکسها و اطلاعات شخصی، شناخت سازوکار الگوریتمها و درک اینکه بسیاری از آنچه در شبکهها میبینند، بازنمایی گزینشی واقعیت است، از جمله دستاوردهای این مهارت.
مدارس و ضرورت آموزش رسانهای
خانه نخستین و مهمترین محیط برای آموزش رسانهای است، اما مدرسه میتواند این مسیر را علمیتر و گستردهتر ادامه دهد. در بسیاری از کشورها، واحدی درسی برای آموزش رسانه در نظر گرفته شده است. دانشآموزان در این کلاسها میآموزند که چگونه اخبار جعلی را از واقعی تشخیص دهند، تبلیغات پنهان را بشناسند و مهارتهای انتقادی خود را تقویت کنند. در ایران نیز نیاز مبرمی به چنین آموزشهایی احساس میشود. نه تنها دانشآموزان، بلکه والدین هم باید در این دورهها حضور یابند تا یک زبان مشترک در خانواده برای مواجهه با رسانهها شکل گیرد. اگر کودک در خانه با یک قاعده و در مدرسه با قاعدهای دیگر روبهرو شود، دچار سردرگمی میشود. هماهنگی میان خانه و مدرسه، همان عاملی است که واکسن تربیتی سواد رسانهای را مؤثرتر میسازد.
تهدیدهای پنهان و مسئولیت اجتماعی
رسانهها تنها سرگرمی نیستند؛ آنها حامل پیامها، ایدئولوژیها و تبلیغات پنهانند. کودکان، به دلیل ذهن تأثیر پذیرشان، بیشتر از هر گروه دیگری در معرض این پیامها هستند. بازیهایی که یک سبک زندگی خاص را ترویج میکنند یا ویدئوهایی که به شکلی نرم مصرفگرایی را تبلیغ میکنند، میتوانند ذهن کودک را بدون آنکه بداند، شکل دهند. سواد رسانهای این پردههای پنهان را آشکار میکند. وقتی کودکی بیاموزد که پشت هر تصویر و صحنه نیتی نهفته است، میتواند با نگاهی نقادانه به رسانهها بنگرد و به جای مصرفکنندهای منفعل، به مخاطبی فعال و آگاه تبدیل شود. این آگاهی نهتنها او را در برابر تهدیدها ایمن میسازد، بلکه زمینهای برای مسئولیتپذیری اجتماعی آینده او فراهم میآورد. امروز، کودکان بیش از هر زمان دیگری با رسانهها درگیرند و فردای جامعه در گروی آن است که چگونه با این رسانهها مواجه شوند. نمیتوان با ابزارهای قدیمی صرف محدودیت و ممنوعیت، آنها را در این مسیر هدایت کرد. آنچه نیاز داریم، واکسنی تربیتی است؛ واکسنی به نام «سواد رسانهای» که ذهن کودک را در برابر بیماریهای دیجیتال مقاوم میسازد. این واکسن، تنها با همکاری خانواده، مدرسه و جامعه اثربخش خواهد بود. اگر این آموزش بهموقع آغاز شود، کودکان نهتنها از فرصتهای بینظیر فضای مجازی بهره خواهند برد، بلکه به شهروندانی هوشمند، مسئول و منتقد در دنیای دیجیتال تبدیل میشوند. آینده دیجیتال، ناگزیر در راه است، اما انتخاب با ماست که فرزندانمان در آن آینده، مسافرانی گمگشته باشند یا رهبرانی آگاه.