جوان آنلاین: ترامپ به دنبال آن است تا حوزه نفوذ خود را علیه چین، روسیه و ایران در آمریکای مرکزی و جنوبی تقویت کند. این استراتژی با فشارهای نظامی محدود اما همیشگی، تهدید دیپلماتیک و جنگ رسانهای اجرا میشود.در هفته گذشته کاخ سفید به کنگره نامهای فرستاد و در آن اعلام کرد که دولت ایالات متحده خود را در «درگیری مسلحانه غیردولتی» با کارتلهای مواد مخدر میداند و به همین استناد چند حمله نظامی محدود علیه شناورهایی در دریای کارائیب - نزدیک آبهای ونزوئلا - انجام شده است.
این عملیاتها که کاخ سفید آنها را دفاع از امنیت داخلی و جلوگیری از ورود «محمولههای مرگبار» به آمریکا خوانده، به سرعت به سوژه بحثهای حقوقی و سیاسی بدل شد؛ رسانهها گزارش دادهاند که دولت برای توجیه اقدام نظامی از زبان «armed conflict» استفاده کرده و جزئیات محدودی درباره شواهد ارائه کرده است.
در عمل اما روند و نحوه اجرای این سیاست از حمله هوایی یا دریایی بر شناورها تا نشان دادن ویدئوهایی از برخوردها - بیش از آنکه صرفا شبیه عملیات مقابله با قاچاق باشد، بهعنوان اقدامی با پیامدهای ژئوپلیتیک و اقتدارگرایانه تعبیر میشود.
پشت این ظاهر «ضدقاچاق»، شواهد و رفتار واشنگتن نشان میدهد که هدفی فراتر از قطع خطوط عرضه مواد مخدر دنبال میشود: تضعیف حوزه نفوذ متحدان یا شریکان استراتژیک ایالات متحده در آمریکای لاتین. ونزوئلا در سالهای اخیر مناسبات اقتصادی و نظامی نزدیکی با چین، روسیه و ایران برقرار کرده و واشنگتن از رشد نفوذ پکن و مسکو در منطقه شدیدا نگران است؛ اسناد و تحلیلهای سالهای اخیر و مواضع فرماندهی جنوب و نهادهای اطلاعاتی آمریکا این رقابت را بهعنوان یک محور کلیدی تهدید علیه منافع واشنگتن معرفی کردهاند.
بنابراین، پوشش «مبارزه با قاچاق» به دولت ترامپ امکان میدهد که با توجیهات امنیتی فعالیتهای نظامی محدودی را در آبهای نزدیک کاراکاس انجام دهد و به صورت همزمان فشار سیاسی و دیپلماتیک بر رژیم مادورو و شبکههای حمایتی خارجیاش وارد کند. این انگیزه ژئوپلیتیک، علیالخصوص پس از تعیین پاداشهای سنگین برای دستگیری برخی مقامات ونزوئلایی و افزایش تحریمها کاملا مشهود است.
مقابله با قاچاق یا نمایش قدرت؟
اما در داخل ایالات متحده این سیاست با موانع و واکنشهایی مواجه شده است که نشان میدهد اقدام نظامی گسترده یا اعلام رسمی جنگ چندان محتمل نیست. قانونگذاران خواستار مدارک، شفافیت و توضیح حقوقی بودهاند؛ دموکراتها در کنگره و گروههایی از نمایندگان طرحها و قطعنامههایی بر پایه قدرتهای جنگی مطرح کردهاند تا اختیارات اجرایی را محدود کنند و از استفاده یکجانبه نیروی نظامی بدون مجوز کنگره جلوگیری نمایند.
کنگره در برابر جنگطلبی پنهان
همزمان برخی سناتورهای جمهوریخواه همپیمان کاخ سفید سیاست قاطعتر علیه «نارکو - تروریسم» را تأیید کردهاند، اما چهرههایی مثل رند پاول و چند جمهوریخواه میانهرو نیز به نحوه اجرای حملات و فقدان شفافیت اعتراض داشتهاند؛ این شکاف حزبی - درونی نشان میدهد که هرچند اکثریت رهبران جمهوریخواه فعلا با اعمال قدرت بیشتر موافقاند، حمایت عمومی و قانونی برای یک ماجراجویی تمامعیار وجود ندارد و کنگره میتواند نقشی بازدارنده ایفا کند.
از طرفی مقاومت و پیگیریهای پارلمانی در واشنگتن که میتوانند با استفاده از ابزارهای قانونی (قطعنامهها، فراخوان به استیضاح اقدامات اجرایی یا قطع بودجهها) سقف عملیاتی دولت را پایین بیاورند.
جنگ پنهان با چین، روسیه و ایران
در مجموع، آنچه اکنون از نامهها، گزارشها و واکنشهای کنگره دیده میشود این است که «مبارزه با کارتلها» برای ترامپ بیش از یک هدف داخلی انتظامی است و بهمثابه ابزاری برای بازپسگیری یا تثبیت نفوذ آمریکا در رقابت با گسترش حضور چین، روسیه و ایران در آمریکای لاتین به کار رفته است - اما این ابزار هم محدودیتهای حقوقی و سیاسی قابلتوجهی دارد که امکان تبدیل آن به یک درگیری تمامعیار را کمرنگ میکند.
در این روزها، رفتار دونالد ترامپ نشان میدهد که ادعای «صلحطلبی» و «مبارزه با قاچاق مواد مخدر» برای او بیشتر به پوششی تبلیغاتی شبیه است تا راهبرد اصلی؛ او در عین اینکه با واژگان «صلح» و «آشتی» سخن میگوید، عملا سیاستی تهاجمی را در منطقه آمریکای لاتین در پیش گرفته است.
اگر حملات اخیر علیه شناورها و هدف گرفتن کارتلها را دنبال کنیم، روشن است که این اقدامات فقط بخشی از تلاش برای اعمال قدرت راهبردی در نیمکره غربیاند، هدف واقعی، راندن رقبا و گسترش نفوذ آمریکا در منطقه است.
ترامپ با استفاده از بهانهای نظیر قاچاق مواد مخدر، مشروعیت لازم برای اقدامات نظامی محدود را نزد افکار عمومی و قانونگذاران فراهم میکند، اما در عمل مسیر سلطهگرانهای را در پیش گرفته که میتواند به دامنه مداخلات بیشتر و کشیدهشدن درگیری به سطوح گستردهتر بینجامد.
استراتژی فشار مستمر، نه جنگ تمامعیار
در این زمینه، رفتارها و مواضع عجیب ترامپ نسبت به همسایگان نزدیکش نیز به ما نشان میدهد که شیوه او هم جنگطلبانه، هم سلطهجویانه است. او با مطرح کردن طرحهایی نظیر اعطای وضعیت ایالتی به کانادا «کانادا ایالت ۵۱ام»و فشار بر دولتهای همسایه برای اطاعت از خواستههای واشنگتن، عملا مرزهای دیپلماسی را جابهجا کرده است. ترامپ همچنین دستور داده که نام «خلیج مکزیک» به «Gulf of America» تغییر یابد، اقدامی نمادین اما معنادار که پیام «حق مالکیت آمریکا بر منطقه» را به مخاطب منطقه و جهان منتقل میکند.
اینگونه اقدامات، در کنار تهدید به وضع تعرفههای سنگین بر صادرات کانادا و مکزیک، بخشی از دستگاهی است که ترامپ میکوشد متحدان منطقهای را در چارچوب اراده آمریکایی «منضبط کند.»
به عبارت دیگر، ترامپ نه دشمنی صادقانه با قاچاقچیان دارد و نه صرفا به دنبال بسط امنیت در منطقه است؛ بلکه او قصد دارد از این بهانه استفاده کند تا حوزه نفوذ خود را علیه چین، روسیه و ایران در آمریکای مرکزی و جنوبی تقویت کند. این استراتژی نه با اعلام جنگ تمامعیار، بلکه با فشارهای نظامی محدود اما همیشگی، تهدید دیپلماتیک و جنگ رسانهای اجرا میشود.
منبع: صبح نو