جوان آنلاین: «فعال شدن مکانیسم ماشه» دوباره به یکی از موضوعات داغ در فضای رسانهای و اقتصادی کشور تبدیل شده است، با این حال نگاهی دقیقتر به شرایط موجود نشان میدهد آنچه این واژه در بازار ارز و فضای روانی جامعه ایجاد کرده، بیشتر یک بازی روانی است تا تهدیدی با تبعات واقعی و عملی. در واقع، برخلاف تصوری که برخی رسانهها یا تحلیلگران در جامعه ایجاد کردهاند، هیچ اتفاق جدیدی در حوزه تحریمها یا مبادلات تجاری کشور با سایر دولتها رخ نداده است و آنچه از این واژه استنباط میشود بیشتر جنبهنمادین و تبلیغاتی دارد.
اگر نگاهی به روند ۱۵سال اخیر تجارت خارجی کشورمان بیندازیم، متوجه میشویم فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب، بهویژه رژیم امریکا، همواره پابرجا بوده و تنها در مقاطعی با شدت و ضعف همراه شده است. از تحریمهای گسترده سال۱۳۹۱ گرفته تا دور دوم آن در سال ۱۳۹۷، همگی نشان میدهند ایران پیشتر نیز در معرض انواع تحریمها قرار داشته است و مکانیسم ماشه عملاً چیز جدیدی به این فهرست اضافه نمیکند.
اتحادیه اروپا نیز که حالا نامش در کنار امریکا در زمینه بازگشت تحریمها مطرح میشود، در واقع از همان ابتدا رویکرد ظالمانهای در برابر کشورمان داشته و در بزنگاههای حساس، عملاً نقش مؤثری در حمایت از برجام ایفا نکرده است، به همین دلیل، اکنون که صحبت از همراستایی اروپا با امریکا میشود، تأثیر عملی خاصی بر وضعیت تجارت خارجی ایران ندارد.
مسیر باز با هزینه بالاتر
یکی از مهمترین نکاتی که باید به آن توجه داشت، تداوم صادرات و واردات کشورمان با وجود همه فشارهای بینالمللی است.
بررسی آمارهای صادراتی نشان میدهد ایران در سالهای تحریم، همواره صادراتی در محدوده ۴۵ تا ۵۰میلیارد دلار داشته و حتی در سال گذشته موفق به ثبت رقم ۵۷میلیارد دلار صادرات غیرنفتی شده است.
این ارقام به خوبی نشان میدهند تحریمها مانع توقف تجارت نشدهاند، بلکه صرفاً هزینههای آن را افزایش دادهاند؛ هزینههایی که شامل پیچیدهتر شدن فرایند نقل و انتقال پول، افزایش ریسک تجارت و محدودیتهای بیمه و حملونقل میشود، با این حال طرفهای تجاری بسیاری در جهان همچنان به کالاهای ایرانی نیاز دارند و بازار ایران نیز در مقایسه با بسیاری از کشورهای منطقه، جذابیت خود را حفظ کرده است.
«جنبه روانی»
مهمتر از واقعیت عینی.
اما آنچه طی هفتههای اخیر بیشتر از هر چیز دیگری در فضای اقتصادی کشور خودنمایی کرده، تأثیر روانی مکانیسم ماشه بر بازار ارز و افکار عمومی است، در حالیکه هنوز هیچ تحریم جدیدی به صورت رسمی و اجرایی وضع نشده است و تجارت خارجی همچنان با همان روند گذشته ادامه دارد، شاهد رشد نرخ ارز و افزایش نااطمینانی در بازار هستیم.
این پدیده بیش از آنکه ناشی از واقعیتهای اقتصادی باشد، نتیجه موجسواری سوداگران و برخی جریانهای غیرشفاف اقتصادی است که از خلأهای نظارتی و نوسانات ذهنی جامعه استفاده میکنند تا سودهای مقطعی کسب کنند؛ بازیگرانی که بهخوبی میدانند چگونه با یک خبر یا شایعه بازار را بههم بریزند و قیمتها را بالا ببرند.
معادلهای پیچیده با عوامل پنهان
افزایش نرخ ارز در کشور معمولاً به دلایل گوناگونی رخ میدهد، اما در بسیاری از موارد، ارتباط مستقیمی با شاخصهای کلان اقتصادی ندارد، به عبارت دیگر نه صادرات کاهش چشمگیری داشته و نه واردات با اختلال مواجه شده است که جهش قیمتی دلار را توجیه کند، حتی در جریان برخی بحرانهای سیاسی و امنیتی اخیر، نرخ ارز بهجای افزایش، کاهش یافته است؛ نشانهای واضح از آنکه بازار ارز تابعی از عوامل واقعی اقتصادی نیست، بلکه بیشتر تحت تأثیر جو روانی و رفتارهای هیجانی قرار دارد. برخی فعالان اقتصادی بر این باورند که اگر دولت بتواند از ابزارهای نظارتی، سیاستگذاری دقیق و برخورد با سفتهبازی استفاده مؤثرتری کند، میتوان از بروز چنین نوساناتی جلوگیری کرد یا حداقل دامنه آن را کاهش داد.
نقش رسانهها و فضای مجازی
در این میان، سانهها و شبکههای اجتماعی نیز نقش پررنگی در تشدید یا کنترل فضای روانی بازار ایفا میکنند.
داغ شدن کلیدواژههایی، چون «مکانیسم ماشه»، «بازگشت تحریمها» یا «افزایش فشار بینالمللی» در رسانهها، بدون ارائه تحلیلهای دقیق و مبتنی بر واقعیت، باعث میشود مردم و فعالان اقتصادی نگران شوند و واکنشهای هیجانی از خود نشان دهند، در حالی که اگر واقعیت بهدرستی و بدون بزرگنمایی به اطلاع عموم برسد، بسیاری از التهابات قابل مدیریت خواهند بود.
آگاهیبخشی دقیق، مستند و بیطرفانه رسانهها میتواند نقش مهمی در خنثی کردن فضای روانی منفی ایفا کند.
تهدید یا فرصت؟
باید اذعان کرد که آنچه امروز با عنوان «مکانیسم ماشه» از آن یاد میشود، بیش از آنکه تهدیدی عملی باشد، یک ابزار روانی برای ایجاد فشار بر ذهن جامعه و تصمیمگیران داخلی است.
این ابزار اگرچه میتواند در کوتاهمدت تأثیراتی بر بازار ارز و انتظارات عمومی بگذارد، اما در بلندمدت، بدون پشتوانه اجرایی، تأثیر پایداری نخواهد داشت.
تجربه ایران در دهههای اخیر نشان داده که کشور توانسته است با وجود تحریمهای سنگین، همچنان تجارت خارجی خود را حفظ و در شرایط سخت، راههای جدیدی برای ادامه فعالیتهای اقتصادی پیدا کند. اکنون زمان آن است که با سیاستگذاری دقیقتر و مقابله با سوءاستفادههای اقتصادی، اجازه ندهیم ابزارهای روانی به دستاویزی برای التهاب در بازار تبدیل شوند.
ایران اگرچه با محدودیتهایی روبهرو است، اما ظرفیتهای بالایی در حوزه صادرات، تجارت منطقهای و تعامل با کشورهای غیردرگیر در منازعات غربی دارد که میتوان با تکیه بر آنها، فشارهای روانی را بیاثر کرد.
بازیگری بیاختیار در زمین امریکا
یکی از واقعیتهای غیرقابل انکار در مناسبات بینالمللی چند دهه اخیر این است که اروپا هیچگاه اراده سیاسی مستقل از امریکا نداشته و همواره دنبالهرو سیاستهای واشینگتن بوده است.
در موضوع ایران نیز همین الگو بارها تکرار شده است؛ از ماجرای خروج امریکا از برجام گرفته تا سکوت اروپا در برابر تحریمهای یکجانبه، همواره شاهد مواضع محافظهکارانه و گاه کاملاً منطبق بر خواست کاخ سفید از سوی دولتهای اروپایی بودهایم.
امروز نیز که صحبت از فعالسازی مکانیسم ماشه به میان آمده است، بیشتر از آنکه تصمیمی از سر اراده مستقل اروپا باشد، پاسخ به فشارهای آشکار و پنهان رژیم امریکا برای تکمیل پازل فشار حداکثری علیه ایران است. اروپا خوب میداند که از نظر حقوقی و سیاسی، این اقدام نهتنها مشروعیت ندارد، بلکه میتواند تبعات جدی برای خود این کشورها نیز بهدنبال داشته باشد.
واقعیت این است که ایران تنها نظارهگر نخواهد بود. در صورت اجراییشدن مکانیسم ماشه، تهران ابزارهای مختلفی برای واکنش متقابل در اختیار دارد. علاوهبر این، باید در نظر داشت که فعالسازی چنین سازوکاری، آخرین بقایای تعامل میان ایران و اروپا را نیز از بین خواهد برد و اروپا عملاً جایگاه خودرا برای همیشه از دست خواهد داد، بنابراین اگرچه ظاهراً اروپا با صدای بلند از «ماشه» صحبت میکند، اما در باطن، بهخوبی از هزینههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی آن آگاه است. اقدام علیه ایران بدون هزینه نخواهد بود و فعالکنندگان این مسیر باید خود را برای پاسخهای متقابل و قاطع تهران آماده کنند.