جوان آنلاین: الیاس حضرتی وقتی دوستانش از رئیسقوه قضائیه خواستند تا برای وفاق زندانیان سیاسی را آزاد کند و اژهای از آنان اسامی این زندانیان را مطالبه کرد، نوشت: «از روشنفکران خواستم اسامی زندانیان سیاسی را به من بدهند. سه نفر را معرفی کردند، من هم دو نفر را اضافه کردم و یک لیست پنجنفره به رئیس قوه قضائیه دادم». این اعلام خبر حضرتی واکنشهای طنز و جدی زیادی را برانگیخت، هرچند در دل خود حرفهای زیادی دارد. اولاً آیا مردم هم وفاق را اینگونه میبینند یا شما روشنفکران عمری طولانی است که به نام مردم، حرف خود را میزنید؟ آیا رفع ناترازیهای برق و بنزین و آب و قطعنکردن برق در گرمای تابستان و چهاربرابر نشدن قیمت برنج، بیشتر وفاق و همدلی میآورد یا بحث زندانیانی که قوهقضائیه به آنان میگوید «امنیتی» و شما میگویید «سیاسی»؟! و شما و مردم حتی اسم آنان را نمیدانید؟! گیریم که زندانیان سیاسی وجود داشتند و آزاد شدند، اگر در بیرون از زندان علیه وفاق اقدام کردند، اینبار شما که نگران وفاق بودید، تقاضا خواهید کرد که آنان را به زندان بازگردانند یا اینبار آزادی آنان مرجح است بر وفاق؟!
ممکن است روشنفکران استدلال کنند که لازم نیست هزاران یا صدها زندانی سیاسی داشته باشیم؛ «همه برای یکی، یکی برای همه»! حتی یک زندانی سیاسی هم زیاد است. دستگاه قضائی، اما میگوید ما زندانی سیاسی به این معنا که شخص فقط نظرش را منتشر کرده باشد نداریم و اگر کسی دعوت به نافرمانی مدنی یا براندازی کند، او امنیتی است نه سیاسی. معلوم است که روشنفکران و دستگاه قضا هیچیک حرف طرف مقابل را نمیپذیرند. با این حال، نمیتوان انکار کرد که این آزادی حتی اگر قوه بپذیرد که زندانیان، سیاسی هستند، نباید به اسم وفاق خرج شود. مردم گرفتار نان شباند و وفاق واقعی در رفاه واقعی و چشمانداز روشن از آینده است و اگر دیو تورم بر سر مردم سایه انداخته باشد، وفاق مردم با دولت، مردم با خواص، و مردم با خودشان سخت خواهد شد. هرچه هست، برخی کاربران درباره دستخالی روشنفکران بعد از ادعای پرهیاهوی خود نوشتند: حضرتی با کمک روشنفکران پنجتا!
کرباسچی وارد میشود!
اگر بخواهیم آدرس دقیقتری از وفاق قبیلهای اصلاحطلبان بیابیم، نیازی نیست راه دوری برویم یا خود را به زحمت بیندازیم. غلامحسین کرباسچی ناگهان از پشت پرده به در میآید و میگوید: «گویا پزشکیان فقط با عارف وفاق کرده است. دقیقاً مخاطب شعار وفاق کیست؟ مملکت را به جایی رساندهاند که اگر لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت میشود، همه باید جشن بگیریم؟! وضعیت رسانهها به هیچوجه نسبت به دوران رئیسی بهتر نشده، معلوم نیست این دهکوره رسانه چند کدخدا دارد. همانجانفداهای دولت رئیسی اکنون در دولت پزشکیان نشستهاند و حکم معاونت و مشاور دارند، چه کسی میگوید حذف شدهاند؟»
ترجمه سلیس و بیریای حرفهای آقای کرباسچی این است: پس سهم ما از دولت و از مدیران میانی و از سفره انقلاب و از تقسیم غنائم پیروزی پزشکیان کجاست؟! به همین راحتی کرباسچی روی سر جشن وفاق، سماق میپاشد! اسمش را وفاق میگذارد، اما وفاق در نظر آنان یعنی سهم ما. هزینه کرباسچی برای پیروزی پزشکیان یک جمله سهمگین بوده است که انرژی زیادی برای آن صرف کرد و در شب انتخابات به دو لب مبارک آورد: «پزشکیان حرفهایی زده که حتی اصلاحطلبان هم بیان نکردند». یعنی کسی را گیر آوردهایم که از خودمان هم خودمانیتر است و خلاصه کارهایی را که نمیتوانیم خودمان بکنیم و فکر آبروی دنیا و مکافات آخرتمان هستیم، میاندازیم گردن او! اما حالا که میبینند، این پزشکیان دست آنان را خوانده و از وفاق به چیز دیگری میاندیشد و نه به سهم حزب سازندگی در میان غنائم پیروزی لب مرزی پزشکیان، صدایشان درآمده است.
رسواتر از کرباسچی و دوستانش با این جملات نمیتوان پیدا کرد. یعنی از این واضحتر نمیتوان گفت که وقتی ما میگوییم وفاق یعنی سهم ما را بدهید برویم! این وفاق یعنی نفاق! سهم شما این است که واو را نون کردهاید، چون همهچیز را در سفره انقلاب نون میبینید!
از فردای پیروزی دکتر پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری، جریان اصلاحات همواره کوشیده است به بهانه «وفاق» ملی مطالبات جناحی و سیاسی خود را دنبال کند و با فشار بر حاکمیت وارد سازد. این جریان که خود را مدافع مردم و سمبل مطالبات اجتماعی معرفی میکند، طی سالهای اخیر بارها نشان داده است که در عمل بیش از آنکه دغدغههای عمومی و معیشتی جامعه را دنبال کند، به منافع جناحی و قبیلهای خود اهمیت میدهد. نمونه بارز این قبیلهگرایی، درخواست مکرر آزادی زندانیان سیاسی است. این موضوع که در پی جنگ تحمیلی امریکا و رژیم صهیونی تحت عنوان تحکیم وفاق ملی مطرح شده، بیشتر از آنکه دغدغه واقعی مردم باشد، نمایانگر تلاش اصلاحطلبان برای استفاده ابزاری از این موضوع در پیشبرد اهداف قبیلهای است.
رئیس قوه قضائیه دو روز پیش در نشست با اصحاب رسانه اعلام کرد: «چند روز پس از پایان جنگ تحمیلی اخیر، جریانات سیاسی و رسانهای درخواست کردند زندانیان سیاسی آزاد شوند. من خواستم فهرست آنها مشخص شود تا بررسی کنیم، اما هیچ فهرستی دریافت نشد. حتی نیروهای محوری جبهه اصلاحات نهایتاً سه تا پنج نفر زندانی سیاسی معرفی کردند.»
این اظهارات نشاندهنده شکاف عمیق بین هیاهوی رسانهای اصلاحطلبان و واقعیت ملموس در جامعه است. الیاس حضرتی، دبیر شورای اطلاعرسانی دولت و مدیرمسئول روزنامه اصلاحطلب اعتماد، نیز در همین نشست گفت: «شخصاً از تعداد زیادی از همین رفقایی که دور و بر هستند، روزنامهنگار و روشنفکران پرسیدم تا اسامی زندانیان سیاسی را که من قصد دارم تقدیم آقای اژهای کنم بنویسند که تنها سه نفر به بنده معرفی شد. در نهایت من با اضافه کردن دو نفر دیگر، یک فهرست پنجنفره را به محضر رئیس قوه قضائیه تقدیم کردم.»
نکته کلیدی در این نگاه، تفاوت بنیادین میان مطالبات واقعی مردم و اولویتهای جریان اصلاحات است. مشکلاتی مانند گرانی، بیکاری، نابرابری و فساد، دغدغه روزمره بخش گستردهای از جامعه است که اصلاحطلبان عمدتاً از پرداختن به آنها امتناع کردهاند. در عوض، پرداختن متمرکز به موضوعاتی نظیر آزادی چند زندانی خاص، بیشتر به یک پروژه سیاسی برای به رخ کشیدن فشار بر نظام و بهرهبرداری جناحی میماند.
نگاهی به سوابق سیاسی این جریان نشان میدهد که اصلاحطلبان همواره تمایل داشتهاند نقش اپوزیسیون را ایفا کنند، حتی زمانی که در قدرت بودهاند. آنها کمتر به راهکارهای عملی و پاسخگویی به مطالبات واقعی مردم پرداختهاند، حتی در جلساتی که رئیسجمهور بحرانهای آب و برق و بنزین را مطرح میکند، این عده اگر فرصتی بیابند، سراغ همین بحثهای سیاسی میروند. این قبیلهگرایی سیاسی موجب شده تا آنها نه با مردم، نه با نظام و حتی نه با دولتهای همسو، همسویی واقعی و صادقانهای داشته باشند. چنین سیاستی نه تنها به تقویت انسجام ملی کمک نکرده، بلکه موجب افزایش بیاعتمادی عمومی و دوقطبیشدن فضای سیاسی شده است. وفاق و همبستگی ملی نمیتواند تنها بر محور موضوعاتی محدود و محل مناقشه شکل گیرد، بلکه نیازمند پرداختن به مسائل کلان و معیشتی جامعه است. جریان اصلاحات باید بازنگری کند که آیا اولویت آنها واقعاً صدای مردم است یا بلندکردن صدا صرفاً به نفع منافع سیاسی و جناحی خود؟!