وقتی در محافل عمومی یا رسانههای رسمی از مشکلات ایران سخن به میان میآید، نخستین واژههایی که اغلب بر زبان جاری میشود «بحران آب»، «کمبود برق»، «زیرساختهای ناکافی» یا «ضعف در تولید انرژی» است. بسیاری از تحلیلگران و حتی مسئولان، راهحل را در توسعه زیرساختها، ساخت سدهای بزرگ، ایجاد نیروگاههای جدید یا سرمایهگذاریهای عظیم صنعتی جستوجو میکنند، اما اگر لایههای عمیقتر این مشکلات را بشکافیم، به ریشهای متفاوت میرسیم: مشکل اصلی نه آب است، نه برق، نه حتی زیرساخت، مشکل این است که چه کسانی در جایگاههای تصمیمگیری و مدیریت قرار میگیرند. در کشوری مانند ایران که از نظر منابع طبیعی، موقعیت ژئوپلیتیک و نیروی انسانی، ظرفیتهای بینظیری دارد، ناکامی در حل مسائل مزمن، بیش از آنکه به کمبود منابع یا سختی شرایط اقلیمی مرتبط باشد، ناشی از نبود یک ساختار شایستهسالار و نخبهمحور است؛ ساختاری که بتواند از بهترین نیروهای انسانی در جایگاههای حساس استفاده کند.
هیچ کشوری بدون مدیران کارآمد و تصمیمگیران متخصص نمیتواند از ظرفیتهای بالقوه خود بهرهبرداری کند. تجربه کشورهای توسعهیافته بهروشنی نشان میدهد پیشرفت، قبل از هر چیز نتیجه مدیریت علمی، شفاف و مبتنی بر شایستهسالاری است. کشورهایی مانند ژاپن، کرهجنوبی یا حتی اماراتمتحدهعربی، با وجود محدودیت شدید در منابع طبیعی، توانستهاند با انتخاب مدیران نخبه، اقتصاد و زیرساختهای خود را به الگویی جهانی تبدیل کنند، اما در ایران، سالهاست یک چرخه معیوب حاکم است: افراد در جایگاههای کلیدی نه بر اساس شایستگی، تجربه یا دانش، بلکه بهدلیل روابط شخصی، وفاداری سیاسی یا ملاحظات کوتاهمدت منصوب میشوند. نتیجه این چرخه، چیزی جز بحران مدیریت، هدررفت منابع و عقبماندگی از مسیر توسعه نیست. هر جا که ضعف ساختاری و ناکارآمدی دیده میشود، اگر عمیقتر نگاه کنیم، ریشهاش به انتخاب نادرست افراد برمیگردد.
آیا واقعاً کمبود آب و برق مشکل اصلی است؟ نگاهی واقعبینانه به وضعیت ایران نشان میدهد کشور با وجود مشکلات، از نظر منابع، وضعیت بحرانی ندارد: ایران دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی جهان را در اختیار دارد. ظرفیت عظیم انرژی خورشیدی و بادی در بسیاری از نقاط کشور وجود دارد و اگر از این ظرفیتها بهطور علمی استفاده شود، ایران میتواند به یکی از قطبهای تولید انرژی پاک تبدیل شود. منابع آبی ایران هرچند تحت فشار تغییرات اقلیمی و خشکسالی است، اما با مدیریت صحیح، فناوریهای نوین کشاورزی، کاهش اتلاف و اصلاح سیاستها، بحران آب میتواند تا حد زیادی کنترل شود، با این حال سوءمدیریت، تصمیمات غیرکارشناسی و پروژههای نمایشی، بحرانها را تشدید کردهاند. یکی از ریشههای اصلی مشکلات ایران، نبود نظام نخبهمحور برای اداره کشور است. ساختاری که بتواند بهترین نیروهای انسانی را در مهمترین جایگاهها قرار دهد، همچنان غایب است. تصمیمگیریهای کلان اغلب در فضایی سیاسی و غیرکارشناسی انجام میشوند. بوروکراسی سنگین و غیرشفاف فرصت را از نیروهای خلاق و متخصص میگیرد. در چنین شرایطی، حتی بهترین طرحهای توسعه هم روی کاغذ باقی میمانند، زیرا کسانی که قدرت اجرایی دارند، توان و تخصص لازم را ندارند. اگر بپذیریم که ریشه بحرانها در مدیریت انسانی و انتخاب نادرست افراد است، باید اصلاحات بنیادینی انجام شود.
برای درک بهتر مسئله، مثال فوتبال بسیار گویاست. دههها پیش، بحث اصلی مربیان فوتبال روی سیستم بازی متمرکز بود: اینکه تیم با تاکتیک ۳-۵-۲، ۴-۴-۲ یا ۴-۳-۳ بازی کند، اما در فوتبال مدرن، مربیان بزرگی مانند پپ گواردیولا، یورگن کلوپ یا کارلو آنچلوتی به این نتیجه رسیدهاند که عددها و سیستمها بهتنهایی موفقیت نمیآورند. آنچه اهمیت دارد، انتخاب درست بازیکنان برای هر پست و هماهنگی میان آنهاست. یک مربی بزرگ میداند که اگر بهترین بازیکن در پست اشتباه بازی کند، حتی بهترین تاکتیک هم نتیجه نمیدهد. در مدیریت کشور هم همین قاعده صدق میکند. مشکل ایران این نیست که تاکتیک ندارد، مشکل این است که حتی انتخاب بازیکنان (مدیران) هم درست انجام نمیشود. ایران هم برای عبور از بحرانهای مزمن نیازمند چنین رویکردی است. تا زمانی که انتخاب افراد شایسته در اولویت نباشد، هیچ سیستمی- حتی با بهترین الگوبرداریها از دنیا- به نتیجه نخواهد رسید. یک تیم فوتبال میتواند بهترین زمین، بهترین لباس و بهترین تاکتیک را داشته باشد، اما اگر بازیکنان در جایگاه درست نباشند، شکست میخورد. ایران هم در حال حاضر دقیقاً همین وضعیت را تجربه میکند. مشکل اصلی ایران نه آب است، نه برق، نه حتی منابع طبیعی، مشکل اصلی، جایگاههایی است که در آن افراد نادرست نشستهاند. تا زمانی که شایستهسالاری و نخبهمحوری جایگزین روابط سیاسی و غیرکارشناسی نشود، تزریق هر میزان منابع هم راه به جایی نخواهد برد. ایران برای عبور از این چرخه، نیازمند بازنگری عمیق در نظام انتخاب مدیران و تصمیمگیران است. آینده کشور نه در پروژههای نمایشی یا توسعه زیرساختهای صرف، بلکه در انتخاب درست افراد، استفاده از تخصص واقعی و طراحی یک نقشه بلندمدت نهفته است.