جوان آنلاین: جنگ رسانهای یکی از پیچیدهترین و پویاترین اشکال نبرد در عصر مدرن به شمار میرود که به جای گلوله و تانک، از تصویر، پیام، صدا و اطلاعات به عنوان ابزار تهاجم و دفاع استفاده میکند. برخلاف جنگهای سنتی که در میادین نظامی و با استفاده از ابزارهای سختافزاری انجام میشوند، جنگ رسانهای در حوزه ذهن و روان انسانها، افکار عمومی و برداشت جمعی شکل میگیرد و به همین دلیل، آن را بهدرستی «جنگ شناختی» نیز مینامند.
تعریف جنگ رسانهای
در یک تعریف جامع، جنگ رسانهای به مجموعهای از فعالیتهای هدفمند رسانهای گفته میشود که با بهرهگیری از کانالهای ارتباطی گوناگون اعم از تلویزیون، رادیو، مطبوعات، اینترنت، شبکههای اجتماعی و فناوریهای نوین ارتباطی به منظور تأثیرگذاری بر افکار عمومی، جهتدهی به ادراک جمعی، تغییر رفتار مردم یا سیاستگذاران تضعیف انسجام ملی و ایجاد فشار بر حاکمیت یک کشور انجام میگیرد. این نوع جنگ، نه صرفاً با هدف اطلاعرسانی یا تبلیغات، بلکه با نیت تضعیف روانی دشمن، کاستن از مشروعیت آن و تغییر توازن قدرت شناختی در میدان تقابل طراحی میشود. جنگ رسانهای برخلاف تصور عمومی همیشه با دروغ همراه نیست گاه واقعیتها نیز بهگونهای گزینشی، اغراقشده یا در بستری خاص ارائه میشوند که در مجموع، تصویر و برداشتی متفاوت از واقعیت اصلی را در ذهن مخاطب حک میکنند.
مبانی و زمینههای نظری
جنگ رسانهای از تلفیق دو حوزه کلان «رسانه» و «قدرت» به وجود آمده است. نظریهپردازانی، چون میشل فوکو و پییر بوردیو، قدرت را نه فقط در عرصه نظامی یا اقتصادی، بلکه در بُعد فرهنگی و گفتمانی تحلیل کردهاند، یعنی همانجایی که رسانهها به عنوان ابزار بازتولید معنا، نقشآفرینی میکنند.
در این دیدگاه، رسانهها میتوانند معانی خاصی را بر افکار عمومی تحمیل یا پنهان کنند، اطلاعات را جهتدهی کنند و مردم را به تصمیماتی سوق دهند که در راستای منافع پنهان طراحان رسانهای است. بنابراین جنگ رسانهای نه صرفاً تقابل رسانهها، بلکه نبردی عمیقتر برای تسلط بر ساختارهای دانایی و ادراک مردم است.
در دوران معاصر بهویژه از زمان پایان جنگ سرد و آغاز جهانیسازی رسانهای، مفهوم جنگ اطلاعاتی و رسانهای وارد دکترینهای نظامی نیز شد. در ارتش امریکا، این جنگ بخشی از «جنگ هیبریدی» محسوب میشود، یعنی ترکیبی از جنگ نظامی، روانی، اقتصادی، سایبری و رسانهای برای دستیابی به اهداف راهبردی.
ساختار جنگ رسانهای
ساختار جنگ رسانهای از چند لایه همپوشان تشکیل شده است. در لایه اول، رسانهها به عنوان ابزارهای فنی انتشار پیام، نقشی کلیدی دارند. این رسانهها ممکن است رسمی (رسانههای دولتی و بینالمللی) یا غیررسمی (شبکههای اجتماعی، بلاگرها، پلتفرمهای مستقل) باشند. آنچه اهمیت دارد، محتوا نیست، بلکه قاببندی محتواست، یعنی اینکه یک خبر، چطور و در چه زمینهای مطرح میشود.
در لایه دوم، محتوای جنگ رسانهای شکل میگیرد. خبرهای ساختگی، اطلاعات نادرست، روایتهای تحریفشده، تصویرسازیهای گمراهکننده، انتخاب سوژههای خاص، بزرگنمایی مشکلات داخلی، حذف موفقیتها و برجستهسازی بحرانها از جمله این محتواها هستند. این محتواها با تکنیکهای بصری و زبانی پیچیده از جمله تصویرسازی احساسی، موسیقی مهیج، تیترهای تهاجمی و واژگان بار احساسیدار همراه میشوند.
در لایه سوم، مخاطب هدف قرار میگیرد. مخاطب در جنگ رسانهای، نه یک فرد خنثی، بلکه عنصر مرکزی میدان نبرد است. ذهن و روان او، جبهه نبرد واقعی محسوب میشود. بنابراین پیامها باید متناسب با ویژگیهای روانشناختی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مخاطبان تنظیم شوند. در اینجا از روشهایی، چون تحلیل دادههای کلان، روانسنجی دیجیتال و الگوریتمهای هوشمند برای شناخت مخاطب و ارائه پیامهای هدفمند استفاده میشود.
در لایه چهارم، شبکههای توزیع محتوا قرار دارند. امروزه شبکههای اجتماعی مانند X توییتر سابق، تلگرام، اینستاگرام و یوتیوب به عنوان موتورهای پخش سریع و گسترده محتوا عمل میکنند. در این فضا، رباتها، حسابهای جعلی و الگوریتمهای خودکار، حجم عظیمی از پیامها را در مدت زمان کوتاه به مخاطبان منتقل میکنند تا حس واقعی بودن پیام را القا کنند حتی اگر آن پیام اساساً جعلی باشد.
اهداف جنگ رسانهای
اهداف جنگ رسانهای را میتوان در سه سطح تحلیل کرد؛ سطح اول فردی است که شامل تأثیر بر احساسات، افکار و نگرشهای شخصی مخاطبان میشود. این سطح بر پایه روانشناسی اجتماعی و علوم شناختی بنا شده و هدف آن تحریک احساساتی مانند ترس، خشم، سرخوردگی یا فقدان اعتماد است. سطح دوم اجتماعی است که شامل برهم زدن انسجام ملی، ایجاد تفرقه میان اقوام، مذاهب، نسلها یا طبقات اجتماعی و دوقطبیسازی جامعه میشود. در این سطح، رسانهها تلاش میکنند مردم را در برابر یکدیگر قرار دهند تا جامعه از درون متلاشی شود و سطح سوم حکمرانی و سیاسی است که شامل ایجاد بیاعتمادی نسبت به نهادهای حاکم، مشروعیتزدایی از حکومت، تضعیف اراده تصمیمگیران و در نهایت تأثیرگذاری بر روندهای سیاسی، اقتصادی یا امنیتی کشور هدف است. جنگ رسانهای همچنین میتواند مکمل جنگهای نظامی یا اقتصادی باشد، به این معنا که ابتدا از طریق رسانه، زمینه روانی و گفتمانی برای پذیرش یک حمله نظامی یا تحریم اقتصادی فراهم میشود. در بسیاری از موارد، پیش از آغاز یک جنگ واقعی، جنگ رسانهای آغاز شده است.
تحولات نوین
با ظهور فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی، یادگیری ماشین، گرافیک پیشرفته و واقعیت مجازی، جنگ رسانهای وارد مرحلهای جدید شده است. اکنون نهتنها خبر، بلکه تصویر، صدا و حتی چهره و ویدئو نیز قابل جعل و تولید مصنوعی هستند. پدیدههایی مثل دیپ فیک میتوانند ویدئویی تولید کنند که در آن یک شخصیت سیاسی جملاتی را بر زبان میآورد که هرگز نگفته است. این تحول، مرز میان واقعیت و جعل را محو و زمینه را برای جنگ رسانهای تمامعیار فراهم کرده است.
علاوه بر آن، استفاده از کلاندادهها برای تحلیل روانی مخاطبان به رسانهها این امکان را میدهد که هر مخاطب، نسخهای شخصیسازیشده از جنگ رسانهای را تجربه کند، یعنی آنچه یک فرد میبیند، کاملاً با دیگری متفاوت است، ولی همه در مسیری هدایت میشوند که در نهایت، مطلوب اتاق فکر جنگ رسانهای است.
جمعبندی
هرچند نمیتوان جنگ رسانهای را پدیدهای زاده عصر دیجیتال و اطلاعات دانست، ولی این عصر موجب شده تا رسانه فراتر از خبر و اطلاعرسانی عمل کند. این جنگ با هدف تسخیر ذهن انسانها، دستکاری احساسات و جهتدهی به ادراک و تصمیمها طراحی میشود. در این میدان، رسانه نه فقط یک ابزار، بلکه یک سلاح استراتژیک است؛ سلاحی که در سکوت شلیک میکند، اما میتواند بنیانهای امنیت، هویت و انسجام اجتماعی یک ملت را دستخوش تزلزل کند. شناخت این پدیده، نخستین گام برای مقابله با آن است. تنها با آموزش سواد رسانهای، تقویت زیرساختهای پدافندی، افزایش شفافیت در ارتباطات داخلی و ساخت رسانههای ملی قدرتمند میتوان از مخاطرههای این جنگ بیصدا در امان ماند. در غیر این صورت، شکست نه با توپ و تانک بلکه با تیتر و هشتگ رقم خواهد خورد.