۱. بدن بیدغدغه؛ زیستن به جای نمایش دادن در جاهایی از جهان که زندگی شهری و سرمایهداری هنوز کاملاً حاکم نشده، زنانی را میبینیم که بدن برایشان مسئلهای ایجاد نمیکند. بدنشان مانند ابزاری ساده برای زندگی روزمره عمل میکند: راه رفتن، کار کردن، همدردی کردن و بچهبغل کردن.
برای این زنان، بدن «نامرئی» است؛ نه به این معنا که آن را انکار میکنند، بلکه، چون از درون آن زندگی میکنند، نه اینکه مدام به خود بدن فکر کنند.
۲. بدن به عنوان بخشی از هویت (نگاه مرلو- پونتی)
براساس دیدگاه برخی فیلسوفان، بدن ما فقط یک شیء نیست، بلکه راهی است برای درک جهان. بدن این زنان، مانند دست یا چشمی است که با آن دنیا را میفهمند، نه چیزی جدا از خودشان. وقتی زنی مشغول کارهای روزانه است، بدنش نه یک چیز اضافی، بلکه خود اوست.
۳. دنیای مدرن و تبدیل بدن به یک شیء نمایشی
سارتر، فیلسوف غربی میگوید نگاه دیگران بدن را از «چیزی که با آن زندگی میکنیم» به «چیزی که دیگران میبینند» تبدیل میکند.
زندگی امروزی، به ویژه برای زنان، بدن را از بخشی از وجودشان به یک شیء برای نمایش تبدیل کردهاست. دیگران مدام آن را میبینند، قضاوت میکنند و میگویند «چطور باید باشد». این نگاه بیرونی، بدن را از ابزار زندگی به موضوعی همیشگی برای نگرانی تبدیل میکند.
۴. زن امروز: هم زندگی میکند، هم نگران نمایش بدنش است
زن مدرن، زیر فشار تبلیغات، شبکههای اجتماعی و استانداردهای زیبایی، مدام به بدن خود به عنوان یک شیء نگاه میکند. نتیجه این میشود که به جای زندگی کردن، همیشه در حال کنترل و تغییر بدنش است. این وضعیت، آزادی او را محدود میکند.
مد، مانکنها، جراحیهای زیبایی و رسانهها این مشکل را بدتر کردهاند. بدن زن تبدیل به پروژهای بیپایان شده؛ همیشه چیزی برای «بهتر کردن» دارد، چون معیارهای زیبایی هر روز عوض میشوند. زن تبدیل به عروسکی میشود که ارزشش به ظاهر او بستگی دارد، نه به انسان بودنش.
۵. بدن: دارایی یا دام؟
در دنیایی که همه چیز قیمت دارد، بدن زن هم به کالایی لوکس تبدیل شدهاست. شاید در نگاه اول این یک امتیاز به نظر برسد، اما وقتی بدن انسان تبدیل به کالا شود، هویت واقعی او آسیب میبیند.
آیا راهی برای فرار از این وضعیت وجود دارد؟ در گذشته، بدن بخشی طبیعی از زندگی بود؛ مثلاً در برخی فرهنگها، زنان بدون ترس از قضاوت دیگران زندگی میکردند، اما در دنیای امروز که نگاهها همیشه قضاوتگر است، چه عواملی میتواند راهی برای محافظت از بدن باشد؟ سوژگی زن چطور بر میگردد؟
چطور بدن را میشود به جایگاه واقعیاش برگرداند؟ چطور میشود بدن را ابزاری برای زندگی، نه شیئی برای نمایش کرد؟ فرهنگ چه راهکاری برای ما ارائه میدهد؟
دکترای روانشناسی بالینی