قاتل مرد همسایه که پس از ۱۷ سال با رضایت دو پسر مقتول از زندان آزاد شدهبود، پس از یک ماه بر اثر بیماری سرطان فوت کرد.
اوایل اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۶ به مأموران پلیس یکی از شهرهای استان کهگیلویه و بویراحمد تلفنی خبر رسید دو مرد جوان درگیری خونینی را رقم زدهاند.
با اعلام این خبر، تیمی از مأموران به محل حادثه در ساختمان مسکونی چند طبقهای راهی شدند و دریافتند لحظاتی قبل دو نفر از همسایهها با هم درگیر شده و در جریان آن یکی از آنها با ضربه چاقوی طرف مقابل به شدت زخمی و برای درمان به بیمارستان منتقل شدهاست.
قتل به خاطر بازی کودکان
مأموران در ادامه به بیمارستان رفتند و متوجه شدند مرد زخمی به نام سعید بهرغم تلاش پزشکان بر اثر شدت خونریزی فوت کردهاست. بررسیها نشان داد قاتل همسایه مقتول است و قنبر نام دارد و آنها از قبل چندباری با هم درگیری داشتهاند تا اینکه روز حادثه قاتل وقتی با سر و صدای فرزندان مقتول روبهرو میشود، درگیری خونینی را رقم میزند. گفتههای همسایهها و شاهدان حکایت از آن داشت لحظه حادثه فرزندان مقتول داخل خانهشان بازی و سر و صدا میکردند که قاتل عصبانی میشود و به در خانه آنها میرود و دست به چاقو میشود.
خشمگین شدم
بدین ترتیب قنبر به اتهام قتل تحت تعقیب قرار گرفت، اما مأموران ردی از او پیدا نکردند و مشخص شد وی به شهر دیگری گریختهاست. تحقیقات ادامه داشت و رد قاتل پس از یک ماه در یکی از شهرهای جنوبی کشور زده شد و کارآگاهان مبارزه با قتل پلیس آگاهی متهم را در مخفیگاهش دستگیر و به اداره پلیس منتقل کردند.
قاتل در بازجوییها با اظهار پشیمانی به قتل اعتراف کرد و گفت روز حادثه خشمگین شده و نتوانسته است خشمش را کنترل کند و با چاقو به مرد همسایه حمله کردهاست.
وی در توضیح ماجرا گفت: «سعید همسایه خوب ما بود و من با او مشکلی نداشتم، اما از مدتی قبل به خاطر شلوغ بازیهای دو فرزند خردسالش با او اختلاف پیدا کردم. من همراه خانوادهام در طبقه اول زندگی میکردم و سعید همراه دو فرزند و همسرش در طبقه دوم زندگی میکرد. فرزندشان همیشه سر و صدا میکردند و داخل خانهشان مدام میدویدند، به طوری که آرامش و آسایش ما را سلب کردهبودند. ما انتظار داشتیم سعید و همسرش بچههایشان را کنترل کنند و نگذارند آرامش ساختمان را بههم بزنند، اما آنها اصلاً توجهی نمیکردند. هر چقدر هم اعتراض میکردیم، فایدهای نداشت و نهتنها سر و صدای آنها کم نمیشد که گاهی اوقات صدای بلند تلویزیونشان هم به آن اضافه میشد.»
پشیمانم
قاتل ادامه داد: «روز حادثه من خسته از محل کار به خانه آمدهبودم و از طرفی هم به خاطر موضوعی عصبانی بودم و تصمیم گرفتم کمی استراحت کنم و بعد برای انجام کاری از خانه بیرون بروم. خواب بودم که با سر و صدا و دویدن فرزندان مقتول ازخواب پریدم. از سوی دیگر صدای تلویزیون آنها خیلی زیاد بود به طوری که صدایش در سرم سوت میکشید. خیلی عصبانی شدم و چاقویی برداشتم و به در خانهشان رفتم. میخواستم آنها را تهدید کنم و بترسانم، اما وقتی با هم درگیر شدیم، چاقو به او برخورد کرد و روی زمین افتاد. از ترس فرار کردم و هنگامی که با خبر شدم همسایهمان فوت کرده به یکی از شهرهای جنوبی کشور رفتم و خانه دوستم مخفی شدم. پس از این حادثه من هر شب کابوس میبینم و الان خیلی پشیمان هستم، چون دو فرزند خردسال را یتیم کردم.»
حکم قصاص
متهم پس از اعتراف و بازسازی صحنه قتل راهی زندان شد تا اینکه مدتی بعد با تکمیل شدن پروندهاش در دادگاه کیفری استان محاکمه شد. متهم در دادگاه اظهار پشیمانی و از اولیایدم درخواست بخشش کرد، اما پدر و مادر مقتول برای قاتل درخواست قصاص دادند. قضات دادگاه هم پس از بررسی پرونده و شنیدن اظهارات متهم، وی را مجرم به قتل عمد شناختند و به قصاص محکوم کردند. رأی دادگاه پس از اعتراض متهم در دیوان عالی کشور تأیید و برای سیر مراحل اجرای حکم به شعبه اجرای احکام استان فرستاده شد.
جلسه صلح و سازش
متهم در یک قدمی چوبهدار قرار گرفت و تیم صلح و سازش هم تلاشهای خود را برای جلب رضایت اولیای دم آغاز کردند، اما پدر و مادر مقتول حاضر به بخشش قاتل فرزندنشان نشدند تا اینکه هر دوی آنها پس از مدتی فوت کردند.
متهم همچنان در زندان بلاتکلیف بود تا اینکه زمستان سال قبل قاضی اجرای احکام دو فرزند مقتول را به دادسرا احضار کرد تا وضعیت قاتل پدرشان را تعیین تکلیف کنند. بدین ترتیب با حضور اولیایدم جلسات صلح و سازش بار دیگر سر گرفته شد.
شرط بخشش
در یکی از جلسات صلح و سازش که با حضور تعدادی از خیرین و ریش سفیدان برگزار شدهبود، دو پسر مقتول با گذاشتن دو شرط اعلام کردند قاتل را میبخشند. یکی از شرطهای آنها این بود که قاتل برای تعدادی از خانوادههای بیبضاعت همان منطقه بخاری و برای کودکان آنها لباس گرم تهیه کند. شرط دوم هم این بود که قاتل پس از آزادی از زندان همراه خانوادهاش برای زندگی به شهر دیگری نقل مکان کنند. قاتل و خانوادهاش شرط دو پسر مقتول را پذیرفتند و مدتی بعد از زندان آزاد شد.
مرگ پس از آزادی
قاتل پس از آزادی از زندان به آغوش خانوادهاش بازگشت، اما این آزادی خیلی دوام نیاورد. او که به گفته بستگانش هنوز عذاب وجدان رهایش نکردهبود، پس از یک ماه از آزادیاش متوجه شد به بیماری سرطان لاعلاجی مبتلا شدهاست و یک ماه بعد هم بر اثر همان بیماری فوت کرد.