در میان همه فراز و فرودها و تلخیها و شیرینیهای جنگ، آنچه بیش از همه توجه مرا جلب کرده است، شدت و عمق همبستگی مردم است. حقیقت این است که در هر فتنهای، به خصوص از ماجرای کوی دانشگاه تهران در سال ۷۸ تا فتنه تقلب در سال ۸۸ و فتنههای ریز و درشت بعدی مثل زن، زندگی، آزادی کسانی کم و زیاد از بدنه مردمی انقلاب و نظام کنده و جدا شدند. البته عده زیادی از آنها با دیدن واقعیتها و به خصوص حمایتهای رسمی دشمنان تابلودار کشور از آنان، به مرور و آرامآرام راه خود را از بیراهههای آنان جدا کردند و بیسروصدا به آغوش ملت برگشتند، اما بسیاری هم یا در جهل یا در عناد خود باقی ماندند و زاویه خود را با مردم و با نظام حفظ کردند.
در این میان، یک گروه دیگری هم بودند که تأثیرگذاری زیادی هم داشتند و دارند. اینگروه شهرهها و بهاصطلاح سلبریتیهای عرصههایی، چون سینما و موسیقی و ورزش و ادبیات ایران و جهاناند. این افراد چهبسا از همان ابتدا هم صنمی با دشمنان ملت نداشتند، اما رفتارهای تشکیلاتی و حسابشده دشمنان چه از داخل و چه از خارج کشور در نوشتن دشنامهای کیلویی در پای صفحات مجازی این افراد و نواختن همسر و فرزندان آنها با رکیکترین ادبیات ممکن و نیز تهدیدهای مکرر در خصوصی، باعث شده بود که این شهرهها در جانبداری از حق و حقیقت و آرمانهای مردمی احتیاط کنند، با محافظهکاری فرسته و داستان ارسال کنند و حتی تا حدود زیادی به دل دشمنان رفتار کنند و متلک و تکهای هم به نظام و انقلاب و حتی رهبر انقلاب هم بیندازند تا بتوانند از شر فحاشیهای رکیک و دنبالهدار و حسابشده دشمنان در امان باشند و در حقیقت، به نوعی عافیتطلبی دچار شده بودند. بسیاری از آنها در گفتوگوهای خصوصی با منتقدان این پستها و استوریها، حجمی از دشنامها و تهدیداتی را که چه به صورت کامنتهای عمومی و چه به صورت پیامهای خصوصی به سویشان سرازیر شده بوده شاهد میآوردند و ابراز میداشتند که راهی جز همراهی مقطعی و محدود و به خصوص دوپهلو با آنها نداشتهاند.
در ماجرای جنگ تحمیلی اخیر اسرائیل و امریکا، یکی از بزرگترین اشتباهات دشمن این بود که روی این همراهیهای عمدتاً ظاهری شهرهها در فتنهها حساب جدی باز کرده بود و تصور میکرد که باز هم آش همان آش است و کاسه همان کاسه، در حالی که اینبار اتفاق دیگری افتاده بود: بخور آش! به این خیال باش!
به یاد بیاورید که نفتالی بنت، نخستوزیر سابق رژیم جانی صهیونی به مردم ایران پیام میداد که «اکنون نوبت شماست» و «این فرصت را برای دستیابی به آزادی از دست ندهید». شخص نتانیاهو هم با این ادعا که «۸۰ درصد ایرانیان از جمهوری اسلامی متنفرند»، در یکی دو مصاحبه از جمله با شبکه ایرانی خودش - ایران اینترنشنال- به مردم کشورمان پیام داد که بجنبید و «روز آزادی شما نزدیک است»! رضا پهلوی هم برای مردم ایران پیام فرستاد که «همه با هم در سراسر ایران به صحنه بیایید؛ جمهوری اسلامی رو به پایان است» و «تنها یک خیزش همگانی لازم است تا کابوس شما برای همیشه پایان یابد». مریم رجوی رهبر گروهک تروریستی مجاهدین خلق هم چند روز پیش در سخنانی در پارلمان اروپا از آنان به خاطر تلاش برای «حقوق بشر، مقاومت و آزادی ایران»، «صمیمانه قدردانی» کرد و از پارلمان اروپا خواست رهبری شورشهای داخل ایران را برای سرنگونی و براندازی نظام جمهوری اسلامی به عهده بگیرد.
بدین ترتیب، آنان به خیال خام خودشان کار جمهوری اسلامی را با شدت گرفتن اعتراضات گسترده در داخل پس از حملات ددمنشانه اسرائیل تمامشده انگاشته بودند و داشتند برای دوران بعد از براندازی نقشه میچیدند. اما «از قضا سرکنگبین صفرا فزود» و در اتفاق و بلکه اتفاقاتی غیرمنتظره برای دشمنان، تمام کسانی که روی همراهی آنان حساب کرده بودند، صراحتاً و با نام و نشان و عنوان در صفحات خود و در مصاحبههای متعدد حمایت کامل خودشان را از مردم، از ایران، از تمامیت ارضی کشور و از رهبری داهیانه آیتالله خامنهای ابراز داشتند و تنفر کامل خودشان را از اسرائیل و امریکا و متجاوزان به خاک میهن اعلام داشتند. آنها که روزی در فرستههای خود عکس پریدن از روی پرچم امریکا و اسرائیل را گذاشته بودند، امروز صریحاً نوشتهاند هرجا این پرچم را ببینم روی آن میشاشم. اسطورههای بزرگ ادبیات کشور شعرهایی در تنفر از امریکا و اسرائیل سرودند و آنها را «مادر به خطا» خطاب کردند. بازیگران قدیمی و جدید و معترض و همراه سینما تقریباً یکدست از همراهی کامل خودشان با سرداران و سربازان مدافع وطن نوشتند، ورزشکاران مطرح تیمهای مختلف با پرچم سه رنگ ایران و تصاویری از رهبر عزیز انقلاب همراهی خود را با مردم و تنفر خود را از امریکا و اسرائیل صریحاً اعلام کردند. بسیاری از زندانیان سالهای اخیر که به دلایل شرکت در فتنههای مختلف حبس کشیده بودند، با نام و نشان خود به دفاع از میهن اسلامی پرداختند و در یک کلام، در رویدادی کمسابقه تمامی افراد کشور از زن و مرد و انقلابی و میهندوست و مقیم ایران و ساکن خارج از کشور و معلم و دانشجو و سلبریتی و با حجاب و کمحجاب و حتی بیحجاب وقتی پای دشمنانی، چون اسرائیل و تعرض به خاک پاک شهیدان در وسط بود، یکصدا و پرطنین از وطن و از کشور دفاع کردند و دشمنان را ابتدا کیش و سپس مات کردند. این اتفاق آنقدر جدی و سراسری و فراگیر بود که خود دشمنان هم در رسانههای خود به آن اعتراف و از اشتباه جدی محاسباتی خود در این زمینه یاد کردند.
راستش را بخواهید، در میان همه این اعترافات از شخصیتهای مهم تا عناصر حقیر، هیچکدام مثل این اعتراف تلخ مسیح علینژاد شیرین و دلچسب نبود که گفت: «حتی مخالفان حکومت هم حالا طرفدار ایران شدهاند!» و از آن شیرینتر و دلچسبتر اینکه: «حمله اسرائیل به ایران، پروژه براندازی را ۲۰ سال عقب انداخت.»