جوان آنلاین: موسوی گفت: کتاب «روزنامه پاکستان» درباره خاطرات سفرم از پاکستان است. من در اواخر دهه ۸۰ سفری به پاکستان داشتم که این کتاب سرانجام توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.
سیدامیر موسوی، نویسنده کتاب «روزنامه پاکستان» در گفتوگو با «جوان» درباره دلایل نگارش این کتاب گفت: وقتی به پاکستان رفتم، اولش اصلاً نمیخواستم این کتاب را منتشر کنم و خاطرات را صرفاً برای خودم مینوشتم، منتها با گذر زمان حس کردم اینقدر دیدهها و شنیدههایم از این کشور با کلیشهها و تصورات اولیهام در تضاد است که حس کردم خوب است بتوانم این موضوع را به گوش دیگران هم برسانم، به همین دلیل انگیزه پیدا کردم و سفرنامه خودم را به شکل کتاب منتشر کردم.
موسوی ادامه داد: من در این کتاب بیشتر به مواجهههایم با مردم پاکستان پرداختم. مردم این کشور آنقدر با من مهربان و میهماننواز بودند که مرا شگفتزده میکردند، چون اصلاً چنین تصوری نداشتم. مثلاً اینچنین بود که گاهی در خیابان رهگذری من را میدید و اصرار میکرد که در خانهاش میهمان باشم، حتی میگفتند برای یک پذیرایی ساده میهمانشان باشم که این موارد برایم خیلی خاص بود.
وی مطرح کرد: ما تصور رسانهای از آنها داریم، مثلاً همیشه اخبار اتفاقات بد را از آنها شنیدهایم و ممکن است تصور منفی از آنها داشته باشیم، ولی وقتی با واقعیت روبهرو میشوید، میبینید بیشتر آدمها تصویر دیگری به تو نشان میدهند، اکثریت خیلی میهماننواز و صمیمی و مهربان هستند.
این نویسنده افزود: مثلاً من با سه جوان پاکستانی آشنا شدم که یکی از آنها لباس سنتی پوشیده بود و ریش بلندی هم داشت، چهرهاش دقیقاً شبیه یک تصویر کلیشهای از یک عضو القاعده بود و من اولش از او ترسیدم. البته بعد با آنها دوست و همسفر شدم. مثلاً در قطار عازم سفری بودیم که صبح بلند شدم و دیدم یکی از آنها به اسم عقیل با همان توصیفی که از چهرهاش داشتم صبحانه آماده کرده تا وقتی بیدار شدم از من پذیرایی کند. با خودم فکر میکردم چقدر این تصویر واقعی با آن تصور اولیه فرق میکند. چقدر این آدم مهربان و دوستداشتنی است، با آنکه آن تصوری که از یک استایل خاص داریم، ممکن است تصور منفی باشد.
موسوی گفت: من شبیه این را در افغانستان هم تجربه کردم، مثلاً یک جوان روستایی را در قندهار دیدم و با او یک عکس یادگاری گرفتم. او یک جوان خیلی ساده با پیراهن و شلوار افغانستانی با ریش بلند و چهره خیلی سنتی بود. در نگاه اول، هر کسی این تصویر را میدید، فکر میکرد او عضو طالبان است و من به همه توضیح میدادم که لباسش، لباس محلی آنجاست. این یک لباس محلی است و شما نباید با این لباس آنها را قضاوت کنید.
این نویسنده که جهانگرد است و از سفرهای خود تولید محتوای مجازی میکند، عنوان کرد: فعالیتهایم در امتداد هم هستند، مثلاً کتابی که نوشتم حاصل جهانگردی من است، ویدئوهایی که تولید میکنم در دل این سفرها شکل گرفتهاند، انگار در کنار هم این فعالیتها برایم یک اکوسیستمی ایجاد کردهاند.
وی در پایان گفت: من ویدئوهای بلندی که از سفرهایم تولید در آپارات منتشر میکنم. این ویدئوها کاملاً متفاوت از محتوای شبکههای اجتماعی است، حتی قاببندی و نوع فیلمبرداری آنها هم متفاوت هستند. در واقع برای کسانی هم که دوست دارند مفصلتر و با حوصله بیشتری آن مقصد را ببینند، تولید محتوا دارم. مثلاً یکی از ویدئوهایم درباره تجربه سفرم به عمان است و خیلی با حوصله درباره اجزای فرهنگی آن کشور، دلیل مهاجرت ایرانیها به عمان صحبت کردهام. در واقع سعی میکنم برای مخاطبی که میخواهد آگاهیاش نسبت به آنجا عمق پیدا کند، تولید محتوا داشته باشم.