جوان آنلاین: مدرسهها تازه چند روزی است تمام شده و بازار تفریحات تابستانی حسابی گرم است. این میان گیشه سینماها هم بینصیب نمانده است. اگرچه انیمیشن «رؤیاشهر» پیش از تعطیلی مدارس، چند میلیاردی شده بود، اما این همزمانی اکران یک انیمیشن با قهرمانی نوجوان و پایان امتحانات، رنگ و رونق جدیدی به بازار اکران بخشیدهاست. یک روز وسط هفته به یکی از سینماهای مرکز شهر رفتیم تا نظر مخاطبان حقیقی این انیمیشن بلند را بدانیم. جمعی از کودکان و نوجوانان را دعوت کردیم تا از تجربه خود از تماشای این فیلم بگویند. در یک فضای دوستانه و ساده، آنها درباره شخصیتهای محبوبشان، صحنههایی که دوست داشتند و حتی انتقاداتی که داشتند صحبت کردند. آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگو با نسلی است که قرار است مخاطب اصلی آینده سینمای ایران باشد.
زهرا، ۹ساله: «آرات خیلی شجاع بود، دوست داشتم جای اون باشم!»
زهرا با لبخند و هیجان از دیدن «رؤیاشهر» میگوید: «وقتی آرات رفت دنبال نجات شهرش، من واقعاً دلم میخواست کمکش کنم. خیلی شجاع بود، هیچوقت نمیترسید. حتی وقتی تنها شد، باز هم ادامه داد. من همیشه دوست داشتم در یک داستان ماجراجویی باشم. این فیلم باعث شد خیال کنم منم میتونم قهرمان باشم.»
او با علاقه از شخصیت تامارا نیز یاد میکند: «تامارا خیلی باهوش بود. دخترها توی فیلمها معمولاً فقط کمک میکنن، ولی تامارا خودش دنبال کاراش میرفت. من خیلی ازش خوشم اومد.»
محمد طاها، ۱۱ ساله: «داستانش شبیه بازیهای ویدیویی بود.»
محمدطاها که علاقه زیادی به بازیهای ماجراجویانه و فانتزی دارد، میگوید: «به نظرم فیلم خیلی خوب ساخته شده بود. ماجراهاش مثل یه بازی کامپیوتری بود. آرات انگار داشت از مرحلههای سخت رد میشد. هر چی جلوتر میرفت، سختتر میشد ولی قویتر هم میشد. این باعث میشه آدم حس کنه خودش هم میتونه قویتر بشه.»
او ادامه میدهد: «فقط کاش یهکم حرکات کاراکترها سریعتر بود. بعضی جاها حس میکردم کندن. ولی در کل، انیمیشنش نسبت به بقیه فیلمهای ایرانی که دیدهام، خیلی بهتر بود.»
هستی، ۱۱ساله «پیامهای قشنگی داشت، مخصوصاً درباره دوستی و اعتماد»
هستی که معمولاً دنبال پیامهای اخلاقی در فیلمها میگردد، درباره مضمون فیلم اینطور نظر میدهد: «من فکر میکنم فیلم داشت بهمون یاد میداد، نباید زود قضاوت کنیم. آرات اول فکر میکرد بعضیها دشمنش هستن، ولی بعد فهمید اشتباه میکرده. این برای من جالب بود، چون ما هم توی مدرسه ممکنه درباره همدیگه زود قضاوت کنیم.»
او اضافه میکند: «اینکه آخرش همه با همکاری شهر رو نجات دادن، خیلی بامعنی بود. مخصوصاً اون وقتی که همه از هم جدا بودن، فیلم نشون داد با رفاقت میشه خیلی کارها کرد.»
امیرعلی، ۹ساله «صحنههای خندهدارش را خیلی دوست داشتم.»
امیرعلی از آن دسته بچههایی است که دنبال لحظههای خنده و سرگرمی در فیلمهاست. او درباره «پاشا»، دوست بامزه آرات، میگوید: «پاشا خیلی خندهدار بود. یه جا بود که سعی کردن با نقشه فرار کنن، ولی نقشهش خیلی خراب بود و کلی خرابکاری شد. من با صدای بلند خندیدم.»
او همچنین از صداگذاری کاراکترها تعریف میکند: «صدای شخصیتها خیلی خوب بود. بعضی جاها صداشون خیلی بامزه بود. مخصوصاً وقتی عصبانی میشدن!»
رادین، ۱۲ساله «فیلم خوبی بود، ولی بعضی دیالوگها مصنوعی بود.»
رادین که کمی دقیقتر به داستان و دیالوگها نگاه میکند، نظر نقادانهتری دارد: «من فکر میکنم داستان فیلم قشنگ بود، ولی بعضی حرفهایی که شخصیتها میزدن، طبیعی نبود. انگار یه آدم بزرگ نوشته بودش برای بچهها، ولی ما میفهمیم که اونجوری کسی حرف نمیزنه.»
او در ادامه میگوید: «ولی طراحی گرافیکی فیلم خیلی خوب بود. شهرش شبیه یه دنیای فانتزی بود که آدم دوست داره توش زندگی کنه. خیلی از صحنههاش رو هنوز یادم هست.»
حلما، ۸ساله «خیلی از جاهاش ترسیدم، ولی بعدش خوشحال شدم!»
حلما که با مادرش به دیدن انیمیشن رفته بود، با صدای آرام، اما پر از احساس میگوید: «وقتی اون هیولا اومد توی شهر، من خیلی ترسیدم. فکر کردم آرات میمیره! ولی وقتی نجات پیدا کرد، خیلی خوشحال شدم. دلم میخواست برم بغلش کنم!»
او ادامه میدهد: «دوست داشتم خودم هم بتونم با دوستام اون هیولا رو شکست بدم. ولی یه جاهایی بود که صدای موسیقی خیلی بلند بود، گوشم درد گرفت.»
محمد، ۱۵ساله «مهمترین چیزی که دیدم، این بود که ما هم باید مسئول باشیم.»
محمد که از علاقهمندان به سینما و انیمیشن است، نگاه متفاوتتری دارد: «چیزی که توی فیلم خیلی برام مهم بود، اینه که آرات مسئولیت قبول کرد، حتی وقتی بقیه ناامید بودن. من فکر میکنم این پیام خیلی خوبیه، مخصوصاً برای ما نوجوانها که باید یاد بگیریم فقط تماشاچی نباشیم.»
او به نحوه روایت داستان هم اشاره میکند: «داستانش منو یاد فیلمخارجیهای معروف انداخت. روایت مرحله به مرحله داشت و پیامها رو مستقیم نمیگفت، بلکه با رفتار شخصیتها نشون میداد. این خیلی حرفهایه.» برایند صحبتهای این چند کودک و نوجوان، نشان میدهد «رؤیاشهر» توانسته است در ایجاد ارتباط با مخاطب هدف خود موفق عمل کند. شخصیتهایی که قهرمانانه ولی انسانیاند، ماجراجوییهایی که در عین فانتزی بودن، ریشههایی در واقعیت دارند و پیامی که هم برای کودک و هم برای نوجوان قابل درک و لمس است. اگرچه برخی ضعفهای جزئی در دیالوگنویسی یا ریتم فیلم از سوی تماشاگران نوجوان مورد توجه قرار گرفته، اما نکات مثبت آن – از جمله طراحی بصری، موسیقی، و روایت جذاب – باعث شده تا «رؤیاشهر» تجربهای دلنشین و تأثیرگذار برای نسل جوان باشد.