جوان آنلاین: اثری که هماینک در معرفی آن سخن میرود، همانگونه که از نام آن هویداست، به بازخوانی «تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امامخمینی» پرداخته است. این مجموعه از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی تدوین شده و انتشارات عروج آن را روانه بازار کتاب کرده است. پرتال امامخمینی در بازنمایی محتوای این پژوهش به نکات ذیل اشارت برده است: «کتاب تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امامخمینی، دفتر بیستم از آثار موضوعی تبیانهاست که از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی استخراج و تنظیم شده و در مؤسسه چاپ و نشر عروج به چاپ رسیده است. در این اثر، دیدگاههای امامخمینی در مورد رویدادهای تاریخ معاصر ایران از قاجار تا انقلاب اسلامی در چهار بخش و چندین فصل بدین شرح گردآوری شده است: بخش یکم، قاجاریه تا انقلاب شامل استعمار در ایران، ماهیت حکومت قاجار، قیام علیه استعمار و استبداد و نهضت مشروطیت. بخش دوم، دوره رضاخان، شامل روی کارآمدن رضاخان، ویژگیهای حکومت رضاخان، سیاست مذهبی رضاخان، سیاست فرهنگی رضاخان و... بخش سوم، شامل حوادث مهم و جنبههایی از دوران حکومت محمدرضا شاه. در تنظیم قطعات منتخب هر یک از فصول و عنوانهای فرعی، ترتیب و توالی تاریخی صدور آنها از طرف امام ملاک عمل بوده است نه توالی منطقی مطالب. مشخصات کامل مآخذ، براساس شماره مسلسل مندرج در پایان هر فیش در انتهای کتاب آورده شده است....»
در بخشی از دیباچه «تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امامخمینی» چنین میخوانیم: «بدون شک هر انقلاب اجتماعی، با تکیه بر عوامل و دلایل مختلفی به ثمر مینشیند که از آن میان، دلایل و شرایط تاریخی، جایگاه و اهمیت ویژهای در ایجاد و فرجام آن دارد. انقلابهای معاصر جهان، عموماً بر بستر و رویکرد تاریخی به تلاش و تکاپو برخاسته و در شرایط مقتضی از حیث سیاسی، اقتصادی و باورهای اعتقادی، به منصه ظهور رسیدهاند. انقلاب اسلامی ایران به رهبری امامخمینی در شرایطی طلوع کرد که جامعه سیاسی ایران با عبور از گذرگاههای حساس تاریخی و آکنده از تجربیات و مبارزات سیاسی، رهبری جدید و توانمندی را انتظار میکشید. پذیرش این رهبری و محتوای ایدئولوژیک انقلاب، امری دفعی و تصادفی نبود، بلکه انتخابی بود که در فرآیند مبارزات ملت ایران در تاریخ ۲۰۰ ساله معاصر و در بستر آزمون رهبران و شیوههای مختلف سیاسی و مبارزاتی به دست آمد. حکومت قاجار که در اوج ناتوانی بلاد اسلامی در ایران پاگرفت، به دلیل ماهیت قبیلگی و بی دانشی خود، همراه با تهاجم بیسابقه فرهنگی، سیاسی و نظامی غرب به ایران، موجبات فروپاشی کامل دولت حاکم بر کشور اسلامی ایران را فراهم ساخت. قاجارها در گردونه سیاسی دو دولت روس و انگلیس، دستاوردهای عظیم تمدن و عزت اسلامی را به تاراج دادند و با بیرمقی کامل، سرزمینها و ذخایر فرهنگی - اقتصادی کشور را تسلیم آن دو دولت کردند. روحانیت و علمای اسلام، بعد از یک دوره مبارزات فکری و در پس غلبه اصولیون بر اخباریون، رویاروی جریانی شدند که اینک در قالب استعمار به استثمار و استحاله امت اسلام پرداخته بود. جنگهای اول و دوم ایران و روس در عهد فتحعلی شاه، اولین میدان آزمون روحانیت شیعه بود که حضور و ظهور خیره کننده علما در میادین نبرد، حیات زنده و پویای آنان را نوید میداد، اما حکومت ناتوان و ضعیف قاجار، نه تنها از این ظرفیت استفاده نکرد، بلکه با کارشکنی و تخطئه، عملاً مبارزات علما ضعیف شد....»