کد خبر: 1299116
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۲:۰۰
سلسله گزارش‌های «جوان» درباره مسائل کارگری - ۱ 
رهبر حکیم انقلاب، ۲۰ اردیبهشت‌ماه، همزمان با میلاد با سعادت حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) و در دومین ماه سالی که با عنوان «سرمایه‌گذاری برای تولید» مزین شده است، در دیداری صمیمانه با کارگران به بیان نکاتی کلیدی و راهبردی درباره مسائل کار و تولید پرداختند. در این بیانات الهام‌بخش، محور‌هایی مهم همچون ارزش‌گذاری کار و کارگر، تأمین امنیت شغلی، جلوگیری از تعطیلی کارخانه‌ها، امنیت شغلی کارآفرین، مهارت افزایی کارگران، ایمنی کارگر، حمایت از تولید داخلی، مشارکت کارگران در سود تولید، تأمین مسکن کارگری، تقویت فرهنگ محیط کار و توجه به تنوع نیروی کار با نگاهی آینده‌نگر و دقیق مورد تأکید قرار گرفتند؛ مسائلی که می‌توانند نقشه راهی مؤثر برای تحکیم پیوند میان تولید و معیشت باشند. در سلسله گزارش‌های پیش‌رو، هر یک از این محور‌ها به‌صورت جداگانه واکاوی و تلاش می‌شود ابعاد گوناگون آنها روشن و پیشنهاد‌هایی کاربردی برای سیاست‌گذاران، کارفرمایان و بدنه کارگری کشور ارائه شود؛ نخستین گزارش به ارزش‌گذاری کار و کارگر اختصاص دارد.
هادی اسماعیلی

جوان آنلاین: هیچ جامعه‌ای بدون تکیه بر نیروی انسانی متعهد و کارآمد نمی‌تواند به توسعه‌ای واقعی و پایدار دست یابد. در میانه تمام نمود‌های اقتصادی، از خطوط تولید گرفته تا شاخص‌های رشد، عنصری وجود دارد که اغلب نادیده گرفته می‌شود؛ کارگر. او تنها یک اجراکننده نیست، بلکه موتور محرک تولید، حافظ ثبات معیشتی خانواده‌ها و یکی از مهم‌ترین پایه‌های انسجام اجتماعی است. ارزش کارگر، فقط در خروجی تولیدی او خلاصه نمی‌شود، بلکه در نقشی است که برای استمرار زندگی اقتصادی و اجتماعی ایفا می‌کند. اگر این نقش به رسمیت شناخته نشود، هم تولید دچار اختلال می‌شود و هم جامعه با شکاف‌های عمیق‌تری مواجه خواهد شد. برعکس، وقتی منزلت کارگر تقویت شود، از امنیت شغلی گرفته تا مشارکت در فرآیند‌های تصمیم‌گیری، بهره‌وری افزایش می‌یابد و حس تعلق و همبستگی اجتماعی رشد می‌کند. حال سؤال روشن است چرا با وجود دهه‌ها شعار هنوز کارگر در حاشیه است؟ چرا هنوز کار آنگونه که باید ارج نهاده نمی‌شود؟ آیا می‌توان از رونق تولید سخن گفت، وقتی ستون اصلی تولید، بی‌انگیزه، بی‌پناه و نادیده است؟ این گزارش به واکاوی دقیق همین مسئله می‌پردازد؛ بازتعریف «کار» به‌مثابه سرمایه و «کارگر» به‌مثابه شرکای تولید. روایتی از یک نگاه انسانی، ملی و اقتصادی به ستون استوار جامعه ایرانی. 
 
در نظام‌های پیشرفته اقتصادی، کارگر صرفاً یک نیروی انسانی نیست، یک دارایی راهبردی است. سرمایه‌ای است که اگر قدر نبیند، فرسوده می‌شود و اگر دیده نشود، خاموش. در کشورمان ارزش‌گذاری کار و کارگر غالباً در قالب آیین‌نامه و مناسبت باقیمانده است؛ نه به سیاستگذاری واقعی بدل شده و نه به مطالبه عمومی. این فاصله میان «گفتار» و «رفتار»، خسارت‌بارتر از آن است که در اعداد و نمودار‌ها بگنجد. نخستین گام، بازتعریف «کار» در نظام ادراکی مسئولان است. باید پذیرفت که کارگر، نه فقط ابزاری برای تحقق برنامه تولید، بلکه شریکی در فرآیند خلق ارزش است. این نگاه همه چیز را تغییر می‌دهد: از قانون‌نویسی تا بودجه‌ریزی از بیمه و مالیات تا نظام پاداش و ارتقا. 

 امنیت شغلی؛ پیش‌نیاز توسعه نه امتیاز تشریفاتی
وقتی کارگر هر صبح با بیم از دست‌دادن شغلش وارد کارخانه می‌شود، بهره‌وری قبل از آنکه در آمار سقوط کند، در دل‌ها می‌میرد. امنیت شغلی، یک امتیاز لوکس نیست که به فراخور اوضاع اقتصادی به کارگر «بخشیده شود»، بلکه زیرساخت اصلی توسعه است. هیچ سرمایه‌گذاری بلندمدتی در سایه بی‌ثباتی نیروی انسانی شکل نمی‌گیرد. هنوز بسیاری از قرارداد‌های کار به‌گونه‌ای تنظیم می‌شوند که کارگر را در موقعیتی کاملاً نابرابر قرار دهند؛ نه توان اعتراض دارد، نه امیدی برای آینده. در سخنان رهبر انقلاب نیز تأکید بر امنیت شغلی تنها از منظر معیشتی نبود، بلکه از منظر عزت و کرامت بود. این کرامت وقتی آسیب می‌بیند که فقط یک انسان در هم نمی‌ریزد، یک نظام اقتصادی هم دچار اختلال می‌شود. سیاست‌گذاران باید بپذیرند که امنیت شغلی، خود یک سیاست اقتصادی است، نه صرفاً یک دغدغه صنفی. 

 سهم کارگر از سود تولید؛ عدالت یا ایده‌آلی آرمانی؟
باید پرسید چرا کارگر در چرخه تولید، تنها در زیان‌ها سهیم است، اما در سود‌ها نه؟ آیا این نگاه یک‌سویه تولید را پایدار می‌کند؟ امروز در بسیاری از کشور‌های موفق صنعتی، سهم‌بری کارگران از سود نه فقط یک شعار که یک نظام مالی دقیق و قانونمند است. این سهم‌بری، حس تعلق ایجاد می‌کند؛ کارگر خود را شریک می‌داند، نه صرفاً نیرویی برای اجرا. همین حس موتور انگیزه، تعهد و نوآوری می‌شود. در کشورمان نیز اگرچه در قانون کار اشاره‌هایی به مشارکت در سود شده است، اما در اجرا جز مواردی معدود و سلیقه‌ای، سازوکار شفافی وجود ندارد. این خلأ نه فقط بی‌عدالتی است، بلکه اتلاف سرمایه انسانی است. کارگر اگر احساس کند که با بیشتر و بهتر کارکردن، او هم بیشتر نصیب می‌برد، دیگر لازم نیست با بخشنامه به بهره‌وری دستور بدهیم. مشارکت واقعی، یعنی ارزش‌گذاری واقعی. 
 ایمنی و مهارت؛ ۲ بال پنهان ارزش کار
در اخبار حوادث کارگری، هر بار که واژه «بی‌احتیاطی» به عنوان علت حادثه ذکر می‌شود، انگار یک ارزش انسانی زیر خاک دفن می‌شود. آیا ما به اندازه هزینه‌هایی که بابت درمان و دیه می‌دهیم، برای پیشگیری، آموزش و ارتقای ایمنی سرمایه‌گذاری کرده‌ایم؟ پاسخ روشن است نه. ایمنی کار، همچون مهارت‌آموزی، در ایران هنوز به جای آنکه «پیش‌نیاز تولید» تلقی شود، یک «بند زائد» در برنامه‌هاست. کارگر بی‌مهارت، مستعد بیکاری است و کارگر بی‌امنیت، مستعد حادثه. ارزش کار با حفظ جان کارگر معنا پیدا می‌کند. کشوری که به مرگ کارگرش بی‌اعتناست، در واقع به حیات اقتصادش هم بی‌اعتناست. اگر سیاست‌های آموزش مهارت و ارتقای استاندارد‌های ایمنی جدی گرفته شود، خروجی نه‌فقط کارگر ماهرتر که تولید رقابتی‌تر و صادراتی‌تر خواهد بود و این یعنی همان راه نجات اقتصاد. 
فرهنگ محیط کار؛ نیمی از بهره‌وری بیرون از ماشین‌آلات است
تولید، فقط خط مونتاژ و دستگاه CNC نیست؛ محیطی انسانی است با تعامل، همدلی، احترام و انگیزه. بسیاری از کارخانه‌هایی که امروز در آستانه تعطیلی‌اند، نه به دلیل کمبود سفارش، بلکه به دلیل فرسایش روابط انسانی در محیط کار به این وضع دچار شده‌اند. فرهنگ محیط کار، یعنی نحوه برخورد مدیر با کارگر، نوع مشارکت در تصمیم‌سازی، چگونگی مواجهه با خطا‌ها و هزار جزئیاتی که در هیچ اکسل و بودجه‌ای نمی‌آید، اما در دل و روان کارگر حک می‌شود. رهبر انقلاب نیز در اشاره به تقویت فرهنگ محیط کار، بر احترام متقابل، احساس تعلق و شایسته‌سالاری تأکید داشتند. اگر این مؤلفه‌ها تقویت شوند، بسیاری از گره‌ها، بی‌آنکه اعتباری تخصیص یابد، باز خواهند شد. چون کارگر با انگیزه، خود بهترین سرمایه‌گذار تولید است. 

 از شعار تا ساختار؛ گم‌گشته‌ای به نام اجرای سیاست‌های کارگری
سال‌هاست که اسناد بالادستی کشور از سند چشم‌انداز تا برنامه‌های توسعه، بر «ارزش‌آفرینی کار» و «حمایت از نیروی کار داخلی» تأکید دارند، اما این اسناد اغلب در پیچ‌وخم بروکراسی و تعدد نهاد‌های اجرایی، کارکرد خود را از دست می‌دهند. نتیجه، سرگردانی کارگر در برابر ادارات بیمه، بانک، تأمین اجتماعی، اداره کار و وزارت صمت است؛ هر نهاد، تنها بخشی از مشکل را می‌بیند و مسئولیتی برای حل تمام‌قد آن احساس نمی‌کند. نکته تلخ‌تر آنجاست که قوانین مصوب برای حمایت از کارگر یا ضمانت اجرایی ندارند یا در مرحله اجرا با تفسیر‌های متضاد روبه‌رو می‌شوند. برای نمونه، قانون برنامه ششم توسعه درباره نظام جامع تأمین اجتماعی، یا طرح «ساماندهی قرارداد‌های موقت» همچنان در حد حرف باقی مانده‌اند. این‌همه فاصله میان قانون و اجرا از ضعف ساختار نظارتی و نبود عزم در مدیریت کلان نشأت می‌گیرد. آنچه نیاز داریم، نه فقط تصویب قوانین تازه، بلکه اجرای مؤثر، پاسخگو و دقیق قوانین موجود است. 

 بهترین الگو‌ها از شرق و غرب؛ از آلمان صنعتی تا کره مهارتی
اگر بخواهیم «کار» را سرمایه بدانیم، باید سراغ کشور‌هایی برویم که این نگاه را نهادینه کرده‌اند. آلمان، با نظام «دوگانه مهارت‌آموزی» خود سال‌هاست که به‌جای تولید فارغ‌التحصیلان بیکار، کارگران ماهر و با انگیزه تربیت می‌کند. در این الگو، کارگر هم آموزش رسمی می‌بیند و هم در دل صنعت، تجربه عملی می‌اندوزد. همین ساختار، ستون فقرات صادرات صنعتی آلمان است. در کره‌جنوبی هم کارگر از سود بنگاه سهیم است، هم دولت با معافیت‌های مالیاتی، بنگاه‌ها را به ارتقای مهارت و ایمنی کارگران تشویق می‌کند. در سوئیس و فنلاند حتی در سطوح خط تولید، مشاوره‌های روانشناختی، جلسات مشارکت‌محور و بازخورد مستقیم میان مدیر و کارگر بخشی از فرهنگ سازمانی است. اگر ما بخواهیم به جای حرف کار کنیم، باید این الگو‌ها را بومی‌سازی کنیم. نه آنکه کورکورانه تقلید کنیم، بلکه با تکیه بر فرهنگ ملی و ظرفیت‌های بومی، سازوکار‌هایی طراحی کنیم که عزت کارگر را تضمین کند. 

 رسانه و مدرسه؛ ۲ یار مغفول ارزش‌گذاری کار
در ذهن بسیاری از جوانان ایرانی، کار فنی یا صنعتی، انتخابی از سر ناچاری است. چرا؟ چون در مدرسه از کودکی به او یاد داده‌اند که «موفقیت» یعنی دکتر و مهندس شدن، نه تکنسین ماهر بودن. رسانه نیز در این تصویرسازی غلط بی‌تقصیر نیست. سریال‌های پرمخاطب تلویزیون، چند درصد از شخصیت‌های موفق خود را از میان کارگران، تکنسین‌ها یا استادکاران زبردست انتخاب می‌کنند؟ این تصویرسازی نادرست، پیش از آنکه اقتصادی باشد، یک مسئله فرهنگی و روانی است. ارزش‌گذاری کار باید از کلاس اول دبستان شروع شود. وقتی کودکی در انشای خود نوشت: «دوست دارم مکانیک ماهری شوم»، معلم نباید با نگاه تحقیرآمیز لبخند بزند. رسانه باید چهره کارگران را همچون قهرمانان زندگی واقعی، در قاب تصویر نشان دهد. تنها در این صورت است کار به جای آنکه «جایگزین ناامیدی از دانشگاه» باشد، به یک انتخاب محترمانه و امیدبخش تبدیل خواهد شد. 

 حکمرانی کار؛ نیازمند یک نهاد یکپارچه ملی است
آنچه امروز در سیاست‌های کارگری می‌بینیم، نه حکمرانی یکپارچه که مدیریت بخشی و سلیقه‌ای است. وزارت کار، فقط بخشی از زنجیره است؛ باقی در دست وزارت صمت، جهاد، آموزش‌وپرورش، بانک مرکزی و حتی سازمان مالیات است. نتیجه؟ سیاست‌های ضدونقیض، طرح‌هایی که در عمل یکدیگر را خنثی می‌کنند و گره‌هایی که به‌جای باز شدن کورتر می‌شوند. شاید زمان آن رسیده که «شورای عالی کار» با اختیارات واقعی و با حضور نمایندگان دولت، کارفرمایان، اتحادیه‌ها و نخبگان مستقل فعال‌تر شود. شورایی که نه در سطح مشورت، بلکه در سطح اجرا و نظارت ورود کند. همانگونه که شورای عالی امنیت ملی در مسائل راهبردی امنیتی ورود می‌کند، شورای حکمرانی کار نیز باید آینده نیروی کار را راهبری کند؛ چون اقتصاد بدون کارگر، فقط مشتی ورق حسابداری است. 

 سرمایه‌گذاری روی کارگر، بازگشت تضمینی دارد
هر ریالی که صرف آموزش، ایمنی، سلامت روانی یا امنیت شغلی کارگر شود، نه‌فقط هزینه نیست، بلکه سرمایه‌گذاری با نرخ بازگشت بالاست. بازاری که با نیروی کار متخصص، باانگیزه و وفادار اداره شود، هم رقابت‌پذیر می‌شود هم توسعه‌پذیر. اکنون که دولت‌ها با چالش بهره‌وری روبه‌رو هستند، شاید ساده‌ترین راه‌حل، همان توجهی باشد که سال‌ها از آن غافل بوده‌اند، کارگر. 

 ارزش کار، سرمایه‌اجتماعی را احیا می‌کند
وقتی کارگر احساس کند دیده می‌شود، جامعه احساس می‌کند ستون اعتمادش پابرجاست. بازسازی منزلت کارگر، نه‌فقط چرخ تولید، بلکه چرخ همبستگی ملی را نیز به حرکت درمی‌آورد. این همان پیوندی است که اقتصاد با فرهنگ، تولید با کرامت و رفاه با عدالت برقرار می‌کند. امروز اگر به کارگر احترام بگذاریم، فردا جامعه‌ای خواهیم داشت که به خود، به اقتصادش و به آینده‌اش ایمان دارد.

برچسب ها: اقتصاد ، کارگران ، معدن
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار