جوان آنلاین: اعتماد بیجای دختر پولدار به پسری که با او در اینستاگرام آشنا شده بود، سبب شد علاوه بر سرقت طلاهایش با خوردن نوشیدنی مسموم تا یک قدمی مرگ هم برود.
چندی قبل مرد چوپانی با اداره پلیس تهران تماس گرفت و گفت پیکر نیمهجان زن جوانی را در بیابانهای اطراف تهران پیدا کرده است.
با اعلام این خبر، به سرعت تیمی از مأموران پلیس و عوامل اورژانس راهی محل و در آنجا با پیکر نیمهجان زن جوانی روبهرو شدند که بیهوش بود، اما هنوز جان در بدن داشت.
همزمان با انتقال زن جوان برای درمان به بیمارستان، مرد چوپان گفت: «حین چرای گوسفندان چشمم به زن جوانی پشت تپهای خاکی افتاد که روی زمین دراز کشیده بود. احتمال دادم فوت کرده باشد، اما وقتی به آن نزدیک شدم دیدم نفس دارد و به اورژانس و پلیس خبر دادم.»
خواستگار قلابی
تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت و از طرفی هم دختر جوان با مرگ دست و پنجه نرم میکرد تا اینکه یک هفته بعد از حادثه، تیم پزشکی به پلیس خبر داد دختر جوان به زندگی بازگشته و به هوش آمده است.
بدین ترتیب تیم تحقیق برای بررسی راهی بیمارستان شدند. دختر جوان که آلیش نام دارد در توضیح حادثه به مأموران گفت: «از دوران نوجوانی علاقه زیادی به طراحی و نقاشی داشتم، بهطوری که در این رشته تحصیل کردم و مدرک هم گرفتم. نقاشی و طراحی تمام زندگیام شده بود و هر زمانی گالری یا نمایشگاه نقاشی در تهران برگزار میشد یکی از بازدیدکنندگان آن بودم. مدتی قبل در اینستاگرام با مرد جوانی به نام فرشید آشنا شدم که ادعا میکرد نقاش حرفهای است و حتی دوره طراحی و نقاشی را در فرانسه گذرانده و میخواهد به زودی در تهران نمایشگاهی از آثارش را برپا کند. اطلاعات او در این رشته از من بیشتر بود، وقتی با فرشید درباره نقاشی و طراحی صحبت میکردم، ذوقزده میشدم. او هرچند وقت یکبار اثری هم از خودش در صفحه اینستاگرامش بارگذاری میکرد. علاقه من و او به نقاشی باعث شد خیلی زود به هم نزدیک شویم، بهطوریکه به من پیشنهاد ازدواج داد.»
دیدار آخر
وی ادامه داد: «کمکم علاقه من هم به فرشید زیاد شد و تصمیم گرفتم او را به خانوادهام معرفی کنم تا همراه خانوادهاش به خواستگاری بیاید تا اینکه یک هفته قبل دربار سرمایهگذاری در کاری با او مشورت کردم. به فرشید گفتم مقدار زیادی دلار و طلا در صندوق امانات بانکی دارم و میخواهم با این پساندازم در پروژهای سرمایهگذاری کنم. البته فرشید خبر داشت خانوادهام پولدار هستند و من هم وضع مالی خوبی دارم. او از من خواست روزی که برای برداشتن دلارها و طلاهایم به بانک میروم همراهم باشد و مرا اسکورت کند. روز حادثه فرشید مرا سوار خودرویش کرد و به بانک برد و پس از برداشتن دلارها و طلاهایم دوباره سوار ماشین او شدم و به راه افتادیم. در میانه راه جلوی یک کافیشاپ خودرویش را نگه داشت و دو فنجان قهوه خرید که یک فنجان را خودش خورد و فنجان دیگر را هم من خوردم. لحظاتی بعد سرم گیج رفت و دیگر چیزی نفهمیدم تا اینکه روی تخت بیمارستان به هوش آمدم و متوجه شدم خواستگارم مرا با قهوه مسموم بیهوش و اموالم را سرقت کرده است.»
ردپای یک زن
با اطلاعاتی که شاکی داد، مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی خواستگار قلابی آغاز کردند، اما دریافتند فرشید در تمامی تماسها و حتی صفحه اینستاگرامش از شماره مرد معتادی استفاده کرده است. همچنین مشخص شد او شماره پلاک خودرویش را هم مخدوش کرده و بدین ترتیب هیچ ردی از خودش بهجا نگذاشته است.
تحقیقات برای دستگیری متهم ادامه داشت تا اینکه به مأموران خبر رسید زن جوانی به مغازه طلافروشی رفته و تصمیم دارد مقداری طلای بدون فاکتور همراه چندصد دلار بفروشد. صاحب مغازه طلافروشی به مأموران اعلام کرد به این زن مشکوک است و مأموران هم در محل حاضر شدند و زن جوان را بازداشت کردند.
زن جوان در بازجوییها ادعا کرد از سرقتی بودن دلارها و طلاها بیخبر است. وی در ادعایی گفت: «چند سال قبل ازدواج کردم و در حالی که باردار بودم، همسرم که خلافکار بود به زندان افتاد و قاضی به او ۲۰ سال حبس داد. پس از این من طلاق گرفتم و همراه فرزندم زندگی میکنم تا اینکه مدتی قبل صاحبخانهام مبلغ رهن خانه را افزایش داد. من پولی نداشتم و تصمیم گرفتم از طریق دوستانم مبلغی قرض بگیرم که یکی از دوستانم به نام شهره، داییاش به نام بهنام را به من معرفی کرد و او هم مقداری طلا و دلار به من قرض داد. من میخواستم آنها را بفروشم که فهمیدم سرقتی است.»
رکب خوردم
با مشخصاتی که زن جوان در اختیار مأموران قرار داد مشخص شد بهنام همان خواستگار قلابی آلیش است و پس از سرقت اموال او، مقداری از آن را برای فروش به زن جوان داده است.
با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران به سرعت مخفیگاه بهنام را شناسایی و او را بازداشت کردند.
متهم در بازجوییها ابتدا منکر جرم خود شد، اما در ادامه به سرقت اموال آلیش اعتراف کرد.
وی گفت: «من نقاشی و طراحی را به صورت تجربی یاد گرفتهام و در این رشته هم اطلاعات زیادی دارم. هیچ سابقه سرقت و خلافی هم در کارنامهام ندارم، اما اولین بار که با آلیش در فضای مجازی آشنا شدم، فهمیدم وضع مالیاش خوب است و وسوسه پولدار شدن به جانم افتاد. من با یکی از دوستانم نقشه سرقت اموال آلیش را طراحی کردیم. در این سرقت، اما رکب خوردم و همدستم همه اموال سرقتی را برداشت و فرار کرد.»
وی ادامه داد: «چند روز قبل از حادثه فهمیدم دختر جوان میخواهد ۲۲ هزار دلار و مقدار زیادی طلا که در صندوق امانات دارد برای سرمایهگذاری بردارد. همان روز با یکی از دوستانم به نام احمد نقشه سرقت را طراحی کردیم. وقتی آلیش دلارها و طلاهایش را از صندوق برداشت، طبق نقشه از کنار کافیشاپی عبور کردم که دوستم در آنجا دو قهوه که یکی از آنها مسموم بود آماده کرده بود. من قهوه مسموم را به آلیش دادم و نقشهام را عملی کردم. پس از این خواهرزادهام زن جوان را به من معرفی کرد که نیاز به پول داشت و من هم مقدار کمی از طلاها و ۵۰۰ دلار به او قرض دادم و بقیه هم در اختیار همدستم بود که فرار کرد و رفت.»
با اعتراف متهم، مأموران خیلی زود احمد را شناسایی و بازداشت کردند. متهم در بازجوییها به جرم خود اعتراف کرد. تحقیقات از متهمان ادامه دارد.