زن میانسال که دخترش ۱۰ سال قبل به دست خواستگارش به قتل رسیده، وقتی خواب دید متهم در بارگاه امام هشتم از امام رئوف درخواست ضمانت میکند، وی را به شرط تهیه جهیزیه برای هشت عروس نیازمند بخشید.
یکی از روزهای خردادماه ۱۳۹۴، پسری با مرکز فوریتهای پلیس در یکی از شهرهای مرکزی تماس گرفت و گزارش یک قتل را اعلام کرد. با حضور پلیس در محل، جسد دختری که بر اثر فشار روی عناصر حیاتی گردنش جان باخته بود، کشف شد. پسر جوان که کمال نام داشت به قتل فریبا اعتراف کرد. او گفت: من مدتها بود فریبا را میشناختم و قرار بود با هم ازدواج کنیم. مدتی قبل، اما متوجه تغییر رفتارش شدم و زمانی که ماجرا را دنبال کردم، فهمیدم میخواهد با پسری که از بستگانش بود، وصلت کند. این موضوع مرا سخت عصبانی کرد و تصمیم گرفتم هر طور شده فریبا را از این تصمیم منصرف کنم. وقتی با او تماس گرفتم گفت به درخواست خانوادهاش قرار شده با آن پسر ازدواج کند. بنابراین از من خواست دیگر با او تماس نگیرم. متهم ادامه داد: حدود ساعت هفت شب قبل وقتی فریبا از خانه شان بیرون رفت با خودروی سواری پرایدم او را دنبال کردم. از او خواستم سوار شود تا در این باره با هم حرف بزنیم که با اصرار من قبول کرد. وقتی سوار شد سر این موضوع با هم حرف زدیم، اما فریبا خواست دیگر مزاحم او نشوم که مشاجرهمان شد و من با دست جلوی دهانش را گرفتم که متوجه شدم دیگر نفس نمیکشد. آنجا بود که فهمیدم فریبا فوت شده است. خیلی ترسیدم و گریه کردم، اما دیگر کار از کار گذشته بود. تصمیم به خودکشی گرفتم، اما توان انجام آن را نداشتم. با یکی از دوستانم تماس گرفتم و ماجرا را برایش توضیح دادم که از من خواست خودم را به پلیس معرفی کنم. تا صبح بالای سر جسد فریبا ماندم و گریه کردم. صبح که شد با پلیس تماس گرفتم.
با حضور بازپرس در محل و انجام تحقیقات بیشتر، جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و کمال بازداشت و بررسیهای بیشتری از او انجام شد. متهم در تحقیقات بعدی هم به قتل اعتراف کرد و صحنه جرم را بازسازی کرد. با کامل شدن بررسیها، بازپرس وی را به اتهام قتل عمد مجرم شناخت و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان ارجاع شد. در حالی که پدر فریبا فوت شده بود، مادرش برای کمال درخواست قصاص کرد. متهم در جلسه محاکمه گفت که انگیزهای برای قتل نداشته و حادثه ناخواسته اتفاق افتاده است و از اولیای دم درخواست گذشت کرد. درخواست متهم، اما از سوی دادگاه پذیرفته نشد و او به قصاص محکوم شد. رأی دادگاه با تأیید در دیوان عالی کشور در نوبت اجرا قرار گرفت. پس از آن بود که تلاش تیم صلح و سازش برای جلب رضایت اولیای دم به جریان افتاد. درحالیکه نفسهای متهم به شماره افتاده بود مادر مقتول گفت در صورتی که متهم جهیزیه هشت عروس نیازمند را تأمین کند از او گذشت خواهد کرد. او گفت: شبی که قرار بود فردای آن کمال قصاص شود، خواب دیدم که متهم در حرم امام رضا (ع) به امام التماس میکند که ضامنش شود تا من از او گذشت کنم. وقتی از خواب بیدار شدم، تصمیم گرفتم به احترام امام رئوف از متهم گذشت کنم، اما شرط گذشتم که او جهیزیه هشت عروس نیازمند را تأمین کند و آنها را برای ماه عسل به زیارت امام رضا (ع) بفرستد.
متهم نیز بعد از قبول این شرط گفت: من مدام خواب فریبا را میبینم و برایش خیرات میدهم و نماز میخوانم. آرزویم این است که به زودی آزاد شوم و به زیارت امام رضا (ع) بروم. براساس این گزارش، متهم به زودی آزاد میشود.