جوان آنلاین: یادم است بچه که بودم، مادرم نانهای بیات و خشکشده و خردهنانها را هیچ وقت دور نمیریخت و آنها را نگه میداشت برای تریت آبگوشت و آبدوغ خیار. حتی گاهی نانهای خشک شده را خیس میکردیم و با غذا میخوردیم. یادم است نانواییها هم در پخت نان انصاف به خرج میدادند و نان خمیر یا سوخته دست مردم نمیدادند که مجبور شوند بخشی از آن را دور بریزند. یادم است نمکیها با چرخ دستی میآمدند کیسههای نان خشک را از خانهها جمع میکردند و به جایش نمک یا ظروف پلاستیکی میدادند و نانها را برای مصرف دام استفاده میکردند. نان حرمت خاصی داشت و یادمان داده بودند اگر تکهای نان در زمین پیدا کردیم آن را برداریم و گوشهای بگذاریم که زیر دست و پا نباشد و خیلی وقتها نانهای زیر دست و پا را برمیداشتیم و در اولین حفره جای پا در تیربرقهای سیمانی قدیم میگذاشتیم تا نان خشکیهای سیار آن را ببینند و بردارند. یادم است وقتی طرف نان را نشان میداد و میگفت «به این برکت قسم» یعنی باید حرفش را باور میکردیم، چون قسم به نان، قسم به ارزشمندترین برکت خدا بود. اما شوربختانه باید گفت این روزها نان به رغم اینکه همچنان اهمیت سابق را دارد، اما حرمت سابق را ندارد و نوع رفتار ما با این خوراکی مقدس و حرمتدار، شایسته و درخور نیست. متأسفانه این روزها به دست خودمان نانمان را آجر میکنیم و البته ضرر مادی و معنوی آن را نیز در زندگیمان میبینیم. در آستانه ۳۱ فروردین قرار داریم که در تقویم ملی با عنوان روز گندم و نان نامگذاری شده است. چه خوب است به این مناسبت یک بازخوانی از جایگاه نان در زندگیمان و یک بازنگری در رفتارمان نسبت به نان داشته باشیم تا یادمان باشد که به دست خودمان نانمان را آجر نکنیم!