مردی که برای رسیدن به ارثیه خانوادگی سه آدمربا برای ربودن برادرش اجیر کرده، تحت تعقیب پلیس تهران قرار گرفت.
چند روز قبل مرد جوانی در تهران وحشتزده به اداره پلیس رفت و از برادرش و سه مرد دیگر به اتهام آدمربایی شکایت کرد.
وی در توضیح ماجرا گفت: «من و برادرم مدتی است بر سر ارثیه خانوادگی با هم اختلاف داریم. اختلاف ما حدود ۱۰ میلیارد تومان است و چند باری هم با برادرم صحبت کرده بودم تا اختلافمان را حل کنیم، اما او به جای اینکه اختلافمان را حل کند، سه مرد را اجیر کرد؛ آنها مرا ربودند و به کمپ ترک اعتیاد منتقل کردند.»
آدمربایی با گونی
وی ادامه داد: «یک ماه قبل در خانهام نشسته بودم که زنگ خانه به صدا درآمد. پشت در مردی خودش را همسایه معرفی کرد و من هم در را باز کردم. ناگهان سه مرد درشتاندام به زور وارد خانهام شدند و مرا به شدت کتک زدند و دست و پایم را با طناب بستند و مرا داخل گونی انداختند و به صندوق عقب خودرویی منتقل کردند و خودرو به راه افتاد. داد و فریادهای من به جایی نرسید و آدمربایان در نهایت مرا داخل کمپی در اطراف تهران از خودرو بیرون آوردند و در اتاقی حبس کردند. وقتی از آنها پرسیدم چرا مرا ربودهاید، ادعا کردند معتاد به موادمخدر هستم و مرا به دستور برادرم برای ترک اعتیاد به کمپ منتقل کردهاند.»
اسارتگاه
وی افزود: «هر چقدر گفتم من مهندس هستم و اصلاً اعتیاد ندارم و با برادرم اختلاف مالی دارم، قبول نکردند. از طرف دیگر التماسهایم فایدهای نداشت و در ادامه هم شکنجههای دردناک آنها شروع شد که فهمیدم شکنجهها را هم به دستور برادرم انجام میدهند. آنها مرا ساعتها در اتاقی حبس میکردند و آب سرد روی بدنم میریختند و میگفتند تا اعتیادم را ترک نکنم از کمپ خارج نمیشوم. هر زمانی که از خوردن داروهای آنها خودداری میکردم با لوله و چوب به جانم میافتادند و حتی افراد معتادی هم که در حال ترک بودند وارد اتاق میشدند و مرا کتک میزدند. در این مدت علاوه بر شکنجه مقدار کمی به من غذا میدادند که فقط نمیرم و زنده بمانم. شکنجهگران میگفتند احتمال دارد یک سالی در اسارتگاه بمانم، به همین دلیل وقتی دیدم جانم در خطر است ترفندی به فکرم رسید و برای فرار از دام شکنجهگران آن را انجام دادم. برای فرار تنها راهی که داشتم باید بیمار و به بیمارستان منتقل میشدم، به همین خاطر مقداری مایع ظرفشویی خوردم، پس از آن حالم خیلی بد شد و آنها هم از ترس اینکه در کمپ فوت نکنم مرا برای درمان به بیمارستان منتقل کردند. وقتی حالم کمی بهتر شد لباس پرستاری پوشیدم و از بیمارستان فرار کردم و بلافاصله برای شکایت به اداره پلیس آمدم.»
بازداشت شکنجهگران
با شکایت مرد جوان، پرونده به دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. مأموران پلیس در نخستین گام به کمپ ترک اعتیاد رفتند و سه مرد شکنجهگر را بازداشت کردند.
یکی از متهمان گفت: «یک روز قبل از حادثه برادر شاکی به کمپ آمد و گفت برادر جوانش معتاد به شیشه و آدم خطرناکی شده است و تصمیم دارد خانوادهاش را بکشد. او از ما خواست برادرش را به کمپ منتقل کنیم تا اعتیادش را ترک کند. برادرش هزینهها را پرداخت کرد و گفت اگر برادرم ترک نکرد او را به زور ترک دهیم و ما هم به دستور برادرش او را به کمپ بردیم تا ترک کند. ما تصور میکردیم او معتاد خطرناکی است و خبر نداشتیم برادرش با او اختلاف مالی دارد و برای همین برایش پاپوش درست کرده است.»
دو متهم دیگر هم اظهارات همدست شان را تأیید کردند.
با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران به دستور بازپرس جنایی برای بازداشت شاکی به خانه او رفتند، اما دریافتند متهم وقتی در جریان شکایت برادرش قرار گرفته به مکان نامعلومی گریخته است.