جوان آنلاین: طبق گزارش اشپیگل، ارتش اسرائیل به طور سازمان یافته، تخریب شهرهای شمال غزه و اخراج جمعیت این منطقه را پیگیری کرد تا زمینه را نه تنها برای اشغال نظامی بلکه برای ساخت شهرکهای جدید یهودیان مساعد کند. در طول روزهای جنگ، تلسکوپی بالای تپهای در خارج از نوار غزه نصب شده بود. در حومه شهر سدیروت اسرائیل و با پرداخت پنج شِکِل میتوانستید جنگ را با بزرگنمایی ۲۵ برابر تماشا کنید. در کنار تماشاچیان شاد، کودکان با هم بازی میکردند و زوجها عکس میگرفتند. در این شرایط، هادار فنتون و چهار دخترش هر زمان که یک انفجار مهیب رخ میداد، تشویق میکردند و وقتی ابر بزرگی از دود ایجاد میشد، فنتون به وجد میآمد و فریاد میزد: «چه زیبا! خدا را شکر!» تنها در چند کیلومتری آنجا، شهرهای بیت لاهیا و بیت حانون قرار دارند که هر دو تقریباً به طور کامل ویران شدهاند، اما فنتون وقتی به طرف مقابل نگاه میکرد، وحشت جنگ را نمیدید بلکه آینده را همراه شهرکهای یهودی در غزه میدید.
فرصتی برای اسرائیل بزرگ
فنتون ۳۸ ساله، مادر هفت فرزند میگوید: «خدا به ما سرزمین اسرائیل را وعده داده و غزه بخشی از آن است.» پدربزرگ او سالها پیش، از یمن به اسرائیل آمد. او حالا در نزدیک اشکلون زندگی میکند و مدتها رؤیای خانهای در نوار غزه را در سر میپروراند؛ در یک شهرک اسرائیلی که در سرزمین فلسطینی ساخته شده بود. فنتون با اشاره به ویرانههای غزه میگفت: «این جایی است که ما میخواهیم زندگی کنیم.» این شهرک باید یشای نامیده شود: «هدیه خدا.» عدهای، کشتار رخ داده را یک فرصت میدانستند. آنها جنبشی را با هدف ایجاد شهرکهای یهودی در غزه به راه انداختند که هادار فنتون یکی از آنها بود. او عقیده دارد ۷ اکتبر، فرصتی از جانب خدا برای بازپسگیری سرزمینی است که متعلق به یهودیان است. وقتی از او میپرسند که آیا با مردم غزه و مادرانی که مانند خودش بچههایی دارند، همدردی میکند، میگوید: «چه کسی در جایی میماند که این همه بمب میریزند؟ آنها میتوانستند مدتها پیش فرار کنند.» اسکان مجدد اسرائیلیها در نوار غزه چیزی بیش از تخیل جناح راست و بیشباهت به تفکرات تبعید فلسطینیها به صحرا یا انداختن سلاح هستهای به غزه نیست. آن هم در شرایطی که بنیامین نتانیاهو نخستوزیر، مدام گفته است شهرکسازی در غزه واقع بینانه نیست. با این حال، پس از آنکه اکثریت فلسطینیها در نوار غزه بارها آواره شدند و بخش قابل توجهی از این سرزمین ویران شد و بیش از ۴۶ هزار نفر کشته شدند، میتوان گفت نه تنها جابهجایی اجباری جمعیت و اشغال نظامی بلکه اسکان مجدد اسرائیلیها در نوار غزه، موضوعی است که زمینههای آن از قبل فراهم شده است.
الحاق و پاکسازی قومی
اشپیگل با کارشناسان نظامی، سربازان، امدادگران، فعالان حامی شهرک نشینان و فلسطینیان در شمال غزه گفتوگو کرده است. گفتههای آنها نشان میدهد ارتش اسرائیل دیگر تمرکز اصلی خود را بر مبارزه برای آزادی گروگانها و نابودی حماس قرار نداده بود بلکه توجه آنها به اشغال غزه برای سالها معطوف بود تا منطقهای که فلسطینیها در آن زندگی میکنند کوچک شود، کسانی که زمانی در شمال غزه زندگی میکردند، آواره بمانند و در عین حال، مقدمات ساخت شهرکهای اسرائیلی نیز فراهم شده است.
دور از غزه، یک اسرائیلی زندگی میکند که بیشتر از بسیاری از فلسطینیها با این قطعه زمین آشناست. او مناطق جنگی و مناطق بحرانی را با کمک تصاویر ماهوارهای، دادهها و عکسها اندازهگیری، تجزیه و تحلیل میکند. ایال وایزمن به این پی برده که برای درک چگونگی وقوع جنگ، چه راهبردهایی به کار گرفته و چه اهدافی دنبال میشود. این اعتقاد وایزمن یک فعال، معمار و استاد کالج گلداسمیت در لندن، باعث شد تا آژانس تحقیقاتی فورنسیک آرکیتکچر (Forensic Architecture) را تأسیس کند. از ۷ اکتبر، او و تیمش چگونگی تغییر جغرافیای نوار به دست ارتش اسرائیل را زیر نظر داشتند.
وایزمن میگوید: «اصولاً تخریب در زمان جنگ، تصادفی و شبیه یک پازل است و این یعنی اینکه یک خانه در اینجا ویران میشود و دیگری آنجا، اما تخریب غزه یک الگو دارد.» او میگوید: «تمامی محلههای مسکونی از جمله باغها، کشتزارها، چاهها، جادهها، تصفیهخانههای فاضلاب، زیرساختهای تأمین آب و هر محل مهمی به طور سازمان یافته تخریب شدهاند و این وضعیت کاملاً به اواخر دهه ۱۹۴۰ شباهت دارد، یعنی زمانی که صدها هزار نفر از مناطقی رانده شدند که در آن زمان به خاک اسرائیل تبدیل شدند. شهرها و روستاها با خاک یکسان شدند تا دیگر چیزی برای بازگشت وجود نداشته باشد. بسیاری از افراد رانده شده به نوار غزه تبعید و اردوگاههای پناهندگان از چادرها به شهرها تبدیل شدند و امروزه دوباره فرزندان، نوهها و نبیرههای آنها را بیرون میکنند.» وایزمن میگوید: «برای درک آنچه در غزه اتفاق میافتد، باید به گذشته نگاه کرد و شما باید به نحوه انعکاس تاریخ در زمان حال توجه کنید.»
اخراج به جنوب
در قرن نوزدهم، قدرتهای استعماری اروپایی مرز جنوبی فلسطین را در امتداد وادی غزه ترسیم کردند؛ جایی که بستر رودخانهای که آب باران را از کوههای الخلیل به دریای مدیترانه میبرد. در جنگ جهانی اول، عثمانیها و انگلیسیها در اینجا با هم روبهرو شدند. وایزمن میگوید: «از سال ۱۹۴۸، اسرائیل تلاش کرد فلسطینیها را از جنوب وادی غزه بیرون کند و الان هم همین کار را انجام میدهد.» اینکه وادی غزه به مرز تاریخی تبدیل شد، به اقلیم هم ربط دارد. از جنوب آن کویر آغاز میشود و شمال آن بارندگی بیشتر و زمین حاصلخیزتر است. وایزمن بر این باور است که این همان «فرا داستان» و مربوط به جغرافیاست.
به گفته وایزمن، تصادفی نبود که تنها چند روز پس از ۷ اکتبر، اسرائیل به همه ساکنان نوار غزه که در شمال این باریکه زندگی میکردند دستور داد به جنوب نقل مکان کنند، شاید حتی این امید را داشت که فلسطینیهای ناامید از مرز به سمت مصر فرار کنند. او ادامه میدهد که یک ماه بعد، ارتش اسرائیل اساساً نوار غزه را از وسط نصف کرد. سپس ایستهای بازرسی در تقاطع دو گذرگاه اصلی شمالی- جنوبی ایجاد شد. به این ترتیب، وقتی کسی به جنوب میرود، اجازه بازگشت ندارد. از آن زمان، بیشتر فلسطینیها در گوشه جنوب غربی نوار غزه که دائماً در حال کوچک شدن است، زندگی میکنند، بسیاری از آنها در چادرها و آلونکها به سر میبرند. وایزمن تأکید دارد از اوایل اکتبر سال جاری، اسرائیل در تلاش است تا فلسطینیهای باقیمانده را از شمال غزه بیرون راند تا زمانی که آنها رفتند، ارتش این منطقه را اشغال کند و بعداً شهرکهای اسرائیلی هم آنجا ساخته شوند.
نویسندگان: غدا الکورد، الموت سیشینگر، دیوید ایشاروف، ماروین میلاتس، یولیان فون میتل اشتات، دنیا رمضان، توره اشرودر، مالک تنتش