کد خبر: 1264781
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۴۰۳ - ۰۰:۴۰
یه گروه از والدین خیلی مهربون هستند به نام والدین هلیکوپتری که نیتشون خیره و نمی‌خوان فرزندشون هیچ‌گونه سختی رو تجربه کنه! واسه همین سعی می‌کنند هر طوری شده از احساسات بچه‌ها محافظت کنند و وقتی می‌بینند بچه‌ها دارن با یه مشکلی دست و پنجه نرم می‌کنند، سریع میرن جلو که مشکل رو حل کنند. 

جوان آنلاین: امید امانی در رشته توئیتی نوشت: والدین هلیکوپتری ناخواسته بچه‌های عصبی، طلبکار و گریزان از رنج رو تربیت می‌کنند، در حالی که در زندگی، گریزی از ناکامی و رنج نیست! چطور یعنی؟! بیایید کامل این ماجرا رو باز کنیم. 
یه گروه از والدین خیلی مهربون هستند به نام والدین هلیکوپتری که نیتشون خیره و نمی‌خوان فرزندشون هیچ‌گونه سختی رو تجربه کنه! واسه همین سعی می‌کنند هر طوری شده از احساسات بچه‌ها محافظت کنند و وقتی می‌بینند بچه‌ها دارن با یه مشکلی دست و پنجه نرم می‌کنند، سریع میرن جلو که مشکل رو حل کنند. 
مثلاً بچه تلاش می‌کنه بند کفشش رو ببنده، ولی نمی‌تونه و ناامید میشه. والدین سریع میرن جلو و خودشون بند رو براش می‌بندند. نتیجه؟! بچه یاد می‌گیره که «اگه چیزی سخت بود، لازم نیست خودم حلش کنم، یکی برام انجامش میده!»
مثلاً بچه اسباب‌بازی‌اش رو گم کرده و شروع می‌کنه به غر زدن. والدین سریع میرن همه خونه رو زیرو رو می‌کنند تا اسباب‌بازی رو پیدا کنند. نتیجه؟ بچه فکر می‌کنه «اگه چیزی رو گم کردم، نیازی نیست دنبالش بگردم، مامان یا بابا پیداش می‌کنند.»
مثلاً بچه سر بازی با دوستش دعوا می‌کنه. به جای اینکه یاد بگیره چه‌طور مشکلش رو خودش حل کنه، والدین وارد میشن و میگن: «خب حالا تو این رو بگیر، تو اون یکی رو بگیر». نتیجه؟ بچه یاد می‌گیره که «اگه مشکلی پیش اومد، نیازی نیست خودم حرف بزنم یا راه‌حل پیدا کنم، یکی دیگه کار رو درست می‌کنه.»
مثلاً بچه آب یا شیر رو روی زمین می‌ریزه. والدین سریع دستمال رو برمی‌دارن و خودشون تمیز می‌کنند، بدون اینکه به بچه بگن کمک کنه. نتیجه؟ بچه یاد می‌گیره که «اگه خرابکاری کردم، من مسئولش نیستم!» همه اینها به بچه یاد میده «وقتی استرس دارم، یکی باید بیاد نجاتم بده تا اوضاع درست شه.»
ولی وقتی به بچه‌ها فرصت بدیم خودشون تو مشکل غرق بشن و ناامیدی رو حس کنند، اعتماد به نفس پیدا می‌کنند. کم‌کم می‌فهمند می‌توانند خودشون مشکلاتشون رو حل کنند. اینجوری یاد می‌گیرند با این حقیقت کنار بیان که زندگی همیشه یه عالمه ناامیدی داره و اشکالی نداره که گاه ناکامی رو تجربه کنی. 
دلیل اینکه خیلی از بزرگسال‌ها نمی‌توانند با ناامیدی کنار بیان اینه که بهشون یاد داده نشده که «این یه بخش طبیعی از زندگیه!» اینکه ناراحت بودن اشکالی نداره، اینکه گریه‌کردن و درد کشیدن قابل قبوله، اینکه همیشه قرار نیست اوضاع طبق خواسته ما پیش بره، چون دنیا اینجوری کار نمی‌کنه. 
مخلص کلام؛ همه دوست دارند بچشون خوشحال باشه، اما خوشحالی واقعی یادگرفتن زندگی واقعی و گرفتن هدیه واقعیه. هدیه واقعی اینه که بچه‌ها به تدریج یاد بگیرند همیشه شاد بودن انتظار درستی از زندگی نیست. هدیه واقعی اینه که یه بزرگسال امنی کنارت باشه که بهت اجازه بده عصبانی، ناراحت یا دلخور بشی و از ناراحتی‌هات درس یاد بگیری. 
هدیه واقعی اینه که وقتی داری بزرگ میشی، بزرگسال‌های امن یه قدم عقب می‌کشند و اجازه میدن اشتباه کنی. آدم‌هایی که بهت اعتماد می‌کنند تا به حس درونیت گوش بدی، حتی اگه فکر کنن «بهتر می‌دونند» و در نهایت اینکه هدیه واقعی، دادن فرصت زندگی واقعیه؛ تمام.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار