جوان آنلاین: در باب اندیشه و عملکرد گروه فرقان، تاکنون آثار متنوعی نشر یافته که «ترکیب التقاط و ترور»، در زمره آنها به شمار میرود. این پژوهش توسط حسن روزیطلب انجام شده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی به انتشار آن همت گماشته است. تارنمای ناشر در معرفی این کتاب، موارد پیآمده را در خور تذکار میبیند: «از میان تمامی نیروهایی که با رژیم پهلوی مبارزه میکردند، جریان مذهبی به رهبری امامخمینی، توانست در یک رقابت ایدئولوژیک رژیم پهلوی را سرنگون کرده و نظام جمهوری اسلامی را تأسیس کند. در جریان نهضت امامخمینی احزاب و گروههای رقیبی نیز با حکومت پهلوی مبارزه میکردند که شاخصترین آنها مارکسیستها با سردمداری حزب توده و بعدها فدائیان خلق بودند. آنان مارکسیسم را علم مبارزه میدانستند و اعتقاد داشتند که تمامی انقلابهای جهان، نشئتگرفته از تئوریهای مارکسیستی است. از طرفی دیگر گروهی از روشنفکران که تحتتأثیر برخی متفکران به اسلام منهای روحانیت رسیده بودند، درپی تلفیق عناصری از مارکسیسم با اسلام برآمدند تا ضمن حفظ ظاهری اعتقادات خود، از روشهای مارکسیستی نیز در مبارزه با رژیم بهره جویند. این دسته از روشنفکران با تفاسیر سمبلیک از قرآن و حدیث، سعی در سازگار کردن تعالیم اسلامی و شرع مبین با یافتههای اندیشمندان غربی داشتند. گروه فرقان یکی از گروههای این جریان بود که توسط طلبهای جوان بنیانگذاری شد. این گروه مروج، شعار اسلام منهای روحانیت بود و روحانیت اصیل شیعی را، نهاد تزویر در سنت اسلامی میدانست. این اثر با مرور چگونگی تشکیلشدن گروه فرقان در سال ۱۳۵۵ به زمینههای بهوجود آمدن و اقدامات تروریستی این گروه در مصاف با انقلاب اسلامی و ملت ایران میپردازد. ترورکردن و به شهادت رساندن برخی از علما و اندیشمندان اسلامی از قبیل شهیدمطهری، شهیدمفتح و...، در کارنامه ننگین این گروهک منحرف ثبت گردیده است...».
این تحقیق در بخشی از خود، در باب برداشتهای ناصواب رهبر گروه فرقان از منابع بالادستی دینی، چنین آورده است: «گودرزی که در هنگام دستگیری در ۱۸ دیماه ۱۳۵۸، ۲۳ سال بیشتر نداشت، یک روحانی درسنخوانده بود که سابقه اخراج از چند حوزه علمیه را در کارنامه خود داشت. وی بعد از تأسیس فرقان نیز با نگاهی التقاطی به تجزیه و تحلیل مسائل مذهبی میپرداخت. در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، جریانهای التقاطی میکوشید با ارائه ایدئولوژی رادیکال بر مبنای آموزههای اسلامی، گوی سبقت را از جریان اصیل روحانیت - که بر مبنای اسلام راستین گام برمیداشت- برباید. آنها در این راه، روحانیت را مرتجع، کهنهپرست، انحصارطلب، واپسگرا و... خواندند. تفسیرهای فرقانیها از قرآن نیز در راستای ایدئولوژی آنها بود. گروهک فرقان قبل از روی آوردن به ترورها به کارهایی مانند نوشتن تفسیرهای مادی از قرآن مشغول بود که نشئت گرفته از گرایشات مارکسیستی آنها بود. آنان آیات قرآن را، تفسیر به رأی میکردند. به تعبیر منشورات گروه فرقان، فرقانیها هرچند از مارکسیسم متأثر بودند، ولی خود نمیپذیرفتند که به متون مارکسیستی مراجعه کنند. سازمان مجاهدین خلق ماتریالیسم تاریخی را براساس اصول شرعی تفسیر میکرد، ولی فرقانیها بدون ورود به این بحثها، مستقیماً به قرآن مراجعه میکردند. در عین حال از طریق مجاهدین خلق و غیر مستقیم به وادی التقاط افتادند. مثلاً درباره واژه صالحات، آنها معتقد بودند که به کارهای روبنایی و زیربنایی صالحات گفته میشود. حسنات نیز به کارهای روبنایی و کمدردسر گفته میشود. سپس نتیجه میگرفتند که، چون انسان مختار است که راه خویش را برگزیند، در نتیجه مبارزه با حکومتهای غیر توحیدی و افرادی که این حکومتها را تقویت میکنند به عنوان یک عمل صالح و زیربنایی قلمداد میشود...».