جوان آنلاین: تنها شانس باقی مانده برای راه یافتن والیبال به المپیک پاریس، لیگملتهای والیبال است، هر چند شانس اندکی داریم، اما همین را هم نمیتوان نادیده گرفت و به سادگی از آن گذشت، به همین دلیل نباید بیش از این زمان را از دست داد و هر چه سریعتر باید تکلیف سرمربی تیم مشخص شود. یک زمان ما مربیای داریم که یکیدو سال در کنار تیم بوده و اشراف کافی به والیبال ایران و بازیکنان دارد و حتی فرهنگ ما را هم به خوبی میشناسد، اما مربیای که شناختی نداشته باشد، هر اندازه هم که در خصوص والیبال ایران مطالعه داشته باشد تا از نزدیک نبیند و لمس نکند، نمیتواند عملکرد قابل قبول و خوبی داشته باشد. اینکه ما به او بگوییم این بازیکن سالها ملیپوش بوده و این تواناییها را دارد، کجا و اینکه او خود با تماشای لیگ دست به انتخاب بزند کجا، ضمن اینکه نمیتوان منکر شد یکسری استعدادها در لیگ شکوفا و دیده میشوند؛ استعدادهایی که تنها وقتی به تیم ملی راه پیدا میکنند که سرمربی فرصت بررسی و تماشای رقابتهای لیگ را داشته باشد.
علاوه بر آن مربی حین تماشای مسابقات به بهترین شکل ممکن میتواند بازیکنان را بشناسد و آنها را برای انتخاب ارزیابی کند. گاهی ممکن است ما سالها یک بازیکن را در تیم ملی داشته باشیم، اما مربی جدید به سادگی از او عبور کند چراکه در تفکرات تاکتیکی او جایی ندارد. همانطور که ممکن است بازیکنی با نظر بنده یا شما جایی در تیم ملی نداشته باشد، اما با تفکرات سرمربی تیم ملی همخوانی داشته باشد و به تیم ملی راه پیدا کند. در واقع همه اینها نشان از اهمیت انتخاب بموقع سرمربی تیم ملی دارد. سرمربی باید قبل از پایان رقابتهای لیگ فرصت ارزیابی بازیکنان در حین مسابقه را داشته باشد و بداند هر کدام در پوئنهای بالا و پایین به لحاظ تکنیکی و تاکتیکی چطور عمل میکنند و ضعف و قوتشان در چیست. خیلی مهم است که سرمربی تیم ملی، آن هم سرمربیای که اشراف کافی به والیبال ایران و بازیکنان آن ندارد، بتواند در کوران رقابتهای لیگ برتر بازیکنان را رصد کند و آنها را برگزیند چراکه سرمربی تیم نمیتواند با تعریف من و شما انتخاب درستی داشته باشد، چون شیوه و الگوی انتخاب هر مربی با مربی دیگر متفاوت است، به همین دلیل ممکن است یک بازیکن به چشم یک مربی بیاید و به چشم مربی دیگر نیاید، پس جایز نیست بیش از این فرصت را از دست داد. سرمربی جدید باید فرصت ارزیابی و شناسایی بازیکنان و برگزاری اردوهای تمرینی را داشته باشد، اما بعد از گذشت سه ماه از جدایی عطایی هنوز این اتفاق رخ نداده است و متأسفانه دارد خیلی دیر میشود و باید هر چه سریعتر در این زمینه تصمیمگیری داشته باشیم چراکه کسب موفقیت در لیگملتهای والیبال کار سادهای نیست و برای آنکه بتوانیم در این رقابتها حضور قدرتمندی داشته باشیم و با دست پر این مرحله را پشت سر بگذاریم، باید سخت کار کنیم، اما برای این سخت کارکردن قبل از هر چیز نیاز به یک سرمربی داریم که متأسفانه هنوز انتخاب نشده است!
مسئله دیگری که در این مدت ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده، بحث انتخاب سعید معروف به عنوان سرمربی تیم ملی والیبال ایران است. معروف بیهیچ تعارفی یکی از نخبههای والیبال ایران و حتی جهان است که با احترام برای همه پاسورهای ایران، تا اطلاع ثانوی شبیه او نخواهد آمد، اما این مقوله کاملاً جدا از بحث مربیگری است، هر چند تصور میکنم سعید معروف خوشفکرتر از آن است که به سرمربیگری در تیم ملی در این مقطع بیندیشد، اما اگر دست به این انتخاب بزنیم، بیهیچ تردیدی یکی از استعدادهای خوب خود را سوزاندهایم.
معروف میتواند مربی خوبی باشد. او یک بازیکن خلاق، خوشفکر و مبتکر خیلی از مسائل تاکتیکی در والیبال بود، اما برای آنکه به یک مربی خوب در والیبال ایران تبدیل شود، باید حداقل یکیدو سال روی نیمکت و کنار مربیان مطرح دنیا بنشیند و یکسری مسائل روز دنیا را بیاموزد، به رغم اینکه شاید خیلی چیزها را بداند. اگر چه ما مربیهای ایرانی را سوزاندیم و حالاحالاها یک مربی ایرانی نمیتواند هدایت تیمملیوالیبال را به دست بگیرد، ولی بر این باورم که معروف میتواند سالیان سال بر والیبال ایران حکمرانی کند، اما به شرط آنکه روی او برای مربیگری سرمایهگذاری شود و از راه درست و اصولی هدایت تیم ملی والیبال ایران را به دست بگیرد. مطرح کردن نام او امروز برای سرمربیگری تیم ملی والیبال ایران چیزی جز سوزاندن یک استعداد نیست.