اصطکاک ما با غرب، آنجا جدی میشود که ما خودمان داعیه استادی و سبک جدیدی داشته باشیم و این داعیه در دامنه علوم فعلی، برای ما صرفاً در زمینه هنر و علوم انسانی اسلامی مصداق دارد، بنابراین اینکه بخواهیم رتبه ایران در علوم انسانی را در رنکینگهای بینالمللی ارتقا دهیم هیچ راهی ندارد جز آنکه پارادایم حاکم بر مجلات هنر و علوم انسانی آنها را بپذیریم تا حاضر به انتشار مقالات ما شوند. جوان آنلاین: محمد منان رئیسی در کانال شخصی خود در پیامرسان ایتا نوشت: معاون محترم پژوهشی وزارت علوم اخیراً ضمن حضور در دانشگاه قم چنین بیان داشتهاند: «بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۲۲ در حوزه علوم انسانی و هنر در رتبه ۴۴ دنیا قرار داشتیم که نشاندهنده این است که ما به بعد بینالمللی علوم انسانی توجه نکردهایم و این خطر جدی متوجه ما است که اگر در این حوزه تولید کننده نباشیم باید واردکننده ایدهها و اندیشههای دیگران باشیم.» متأسفانه این جملات ایشان بیانگر تداوم بازی خطرناکی است که بدنه مدیران نهاد علم کشور از آن غافلند که در ادامه تشریح میشود.
مبرهن است که ژورنالهای غربی، مقالات فنی و مهندسی و علوم طبیعی ما را چاپ میکنند و ممانعت و جهتگیری جدی برای عدم انتشار این نوع مقالات ما ندارند، زیرا محل دعوای ما با تمدن غرب، علوم مهندسی و فنی و طبیعی (نظیر فیزیک، شیمی، زیست و...) نیست و اتفاقاً آنچه در زمینه این علوم منتشر میکنیم دقیقاً باب طبع آنها و مورد استفاده آنهاست، بلکه محل دعوای بنیادین دو تمدن اسلامی و غربی، دقیقاً هنر و علوم انسانی است و اتفاقاً مزیت نسبی و وجه تمایز ما نیز همین علوم است وگرنه در علوم مهندسی و فنی، شاگرد غرب بوده و متأسفانه هنوز هم کمابیش هستیم و بدیهی است که استاد، از انتشار پژوهشهای شاگردش که همسو با تقویت هژمونی خودش باشد هیچ ابایی ندارد و بلکه کاملاً از آن استقبال هم میکند.
اصطکاک ما با غرب، آنجا جدی میشود که ما خودمان داعیه استادی و سبک جدیدی داشته باشیم و این داعیه در دامنه علوم فعلی، برای ما صرفاً در زمینه هنر و علوم انسانی اسلامی مصداق دارد، بنابراین اینکه بخواهیم رتبه ایران در علوم انسانی را در رنکینگهای بینالمللی ارتقا دهیم هیچ راهی ندارد جز آنکه پارادایم حاکم بر مجلات هنر و علوم انسانی آنها را بپذیریم تا حاضر به انتشار مقالات ما شوند. در غیر این صورت کما فیالسابق، از انتشار اغلب مقالات ما که در تعارض جدی با بنیانهای فلسفی آنهاست سر باز خواهند زد، زیرا اساساً پارادایم حاکم بر هنر و علوم انسانی ما را از بن قبول ندارند، اگر هم جایی، خرق عادت شود و هنر و علوم انسانی ما را بپذیرند شرطش آن است که زمین بازی آنها را بپذیریم و به پارادایم و قواعد آنها تن بدهیم.
مصداق واضحش چند نمونه از فیلمهای فلان کارگردان مشهور ایرانی است که طی سالهای اخیر در جشنوارههایی نظیر کن و اسکار و ... حائز رتبه برتر شد، اما به قیمت پشت پا زدن به تمدن خودی و ارزشهای اسلامی ایرانی؛ به این معنا که آن فیلمها گرچه برنده جوایز بینالمللی شد، اما از ایران و ایرانی فقط اسمش را یدک میکشید و نه رسمش را که اگر چنین نبود اساساً اجازه کسب رتبههای برتر با خطکشهای سکولار غربی را نمییافت.
در زمینه پژوهشهای هنر و علوم انسانی نیز قصه پر غصه ما همین است و تا زمانی که قواعد بازی در زمین آنها را نپذیریم و به پارادایم سکولار حاکم بر هنر و علوم انسانی آنها تمکین نکنیم و افاضات هایدگر و گادامر را جایگزین قال الباقر (ع) و قال الصادق (ع) ننماییم، شانس چندانی برای ارتقای رتبه ایران در رنکینگهای بینالمللی در زمینه هنر و علوم انسانی نخواهیم داشت. ممکن است مدیران محترم وزارت علوم بفرمایند که خب برای حل این مشکل، خودمان مجلات بینالمللی علوم انسانی راهاندازی کنیم، اما واضح است که چنین توصیهای، سادهانگاری و پاک کردن صورتمسئله است، زیرا همان پایگاههای سکولار غربی، به ارزیابی مجلات علوم انسانی ما خواهند پرداخت و تا زمانی که مزیت نسبی خود را کنار نگذاریم و کاملاً باب طبعشان نشویم این مقصود حاصل نخواهد شد: «وَ لَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم: هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد مگر آنکه از آیین آنها پیروی کنی.» (بقره/۱۲۰)
اگر هم بشود، دیگر آن مجلات ما، از ما و هویت بومی و اسلامی ما تهی شده است (دقیقاً شبیه فیلمهایی که به عنوان نماینده ایران، جوایز اسکار و کن و ... میگیرند، اما به قیمت لگدمال کردن ارزشهای ایران و ایرانی)؛ بنابراین خدمت مدیران مربوطه عرض میشود که بهجای آنکه با تداوم بازی خطرناک فعلی، تیشه به ریشه داشتههای بومی ما بزنند و مزیت نسبی ما را زیر سؤال ببرند بهتر است به دنبال تدبیر راهحلی مناسب برای تقویت هرچه بیشتر هویت بومی در عرصه هنر و علوم انسانی اسلامی باشند؛ تدبیری که هرچه باشد قطعاً تداوم مسیر خطرناک فعلی در زمینه بازی در زمین مجلات سکولار غربی نیست، البته مبرهن است که در این میان، ممکن است مقالات یا مجلاتی استثنا باشند که عمومیت ندارند و محل بحث ما نیز نیستند.