از خطوط باریک انحرافی در خصوص پیام مقاومت، تبدیل آن به سوژهای یا بهانهای برای مرثیهسرایی و سپس «ایکاشگویی» است. همه ما از دیدن صحنههای جنایت رژیم اشغالگر متأثر، ناراحت و حزین میشویم.
اما اگر این تأثر و اندوه در زبان ما تبدیل به جملاتی نظیر این که «ای کاش حماس حمله نکرده بود»، «ای کاش مردم فلسطین و مجاهدین حماس دست از مقاومت و مبارزه بردارند» و «ای کاش مردم فلسطین تن به سازش و تسلیم بدهند»، «ای کاش بدون قید و شرط شروط اسرائیل را برای آتشبس بپذیرند» بدانیم در حال تغییر دادن پیام و معنای مقاومت هستیم.
این روزها موج احساسات ضد صهیونیستی در سراسر جهان و ایران، واقعیتی سخت را به افراد و جریاناتی که هیچگاه موضعگیری صریحی علیه رژیم غاصب نداشتهاند، تحمیل کرده است. آنها حتی نمیتوانند به راحتی موضع وسط و بینابینی بگیرند، مجبورند با این موج همراه شوند، اما راه تغییر پیام مقاومت برای آنها بسته نیست. میتوان گفت روح کلی گفتارها و اندیشههای این طیف، ترویج خط انحرافی «مرثیه- سازش» است.
به شدت احساس همدردی میکنند، حتی تأثر و غم شدید خود را بازنمایی میکنند، اما در زبان «ایکاشگو» بوده و در تحلیل بر «بیفایدگی و بینتیجهبودن مقاومت» تأکید میکنند. خروجی این گفتار و تحلیل در زبان آنها، ناتوان بودن جبهه مقاومت و قوی و شکستناپذیر بودن رژیم اشغالگر است. آنها در نهایت سازش از موضع ضعف و پایین را تجویز میکنند.
شاید گزاره «گریه برای سازش» توصیف روشنتری در باره خط مرثیه- سازش باشد. اما در مقابل این خط انحرافی، روایت حماسی از مقاومت، نمایانگر واقعیت صحنه مقاومت مردم فلسطین است. همان خطی که متأثر و حزین میشود، اما اندوهش را به نیرویی برای مبارزه و جهاد تبدیل میکند، نه ضعف و تسلیم و پذیرش شرایط.
«گریه برای خیزش»، منطق روایت حماسی از مقاومت است. منطق عملیات و حرکت. همان منطقی که اسرائیل را ضربه فنی کرد؛ و هر تلاش رژیم اشغالگر را برای جبران شکست مذبوحانه و از موضع ضعف تحلیل کرد. یعنی موجب ناامیدی صهیونیستها از توفیق در میدان مبارزه شد و آنها را به خط توحش و کشتار کودکان و زنان و حمله به بیمارستانها، مدارس و اردوگاهها انداخت.
راویان خط حماسه- مقاومت، اکنون باید اسرائیل بعد از ضربه فنی را بیشتر و بهتر روایت کنند تا زبان «ایکاشگویان» به لکنت افتاده و مجبور شوند این واقعیت سخت را نیز بپذیرند.