روز پنجشنبه، چهارم اسفند ماه سال قبل قاضی محمد مهدی براعه، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۰۸ نواب از قتل زن سالخوردهای در خانهاش با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد.
تیم جنایی داخل پذیرایی آپارتمان مسکونی با جسد خونین زن ۷۱ سالهای به نام صفورا روبهرو شدند که حکایت از آن داشت پسر ۴۲ سالهاش به نام عرشیا چرخ خیاطی را به سر مادرش کوبیده و او را به قتل رساندهاست.
خودکشی ناکام
مأموران پلیس دریافتند لحظاتی قبل همسایهها متوجه صدای هولناکی میشوند و از خانههای خود بیرون میآیند و میبینند پسر همسایه به نام عرشیا از بالکن خانهشان به پایین سقوط کرده و بیهوش شده است. سپس همسایهها کنجکاو میشوند و به خانه مادر عرشیا میروند و با جسد خونین او روبهرو میشوند و موضوع را به اورژانس و پلیس خبر میدهند.
مأموران پلیس در ادامه از پسر دیگر مقتول که در خانه حضور داشت، تحقیق کردند.
وی گفت: «برادرم عرشیا معتاد به شیشه است و لحظاتی قبل با مادرم درگیر شد و چرخ خیاطی را به سر مادرم کوبید. او وقتی دید مادرم خونین روی زمین افتاده از بالکن خانه خودش را به پایین پرت کرد و عوامل اورژانس هم او را با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردند.»
بدین ترتیب همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مأموران به بیمارستان رفتند و متوجه شدند قاتل پس از اقدام به خودکشی به کما رفته و تحت درمان قرار دارد. در حالی که چند روزی از حادثه گذشته بود، متهم با تلاش پزشکان از مرگ نجات پیدا کرد و در بازجوییها با اظهار پشیمانی به قتل مادرش اعتراف کرد.
وی گفت: «من معتاد به شیشه هستم و هر زمانی مواد مصرف میکنم، توهم میگیرم. مدتی است به خاطر مصرف مواد با مادرم اختلاف دارم تا اینکه روز حادثه در توهم شیشه با او درگیر شدم. میخواستم چرخ خیاطی را به کمد بکوبم، اما به سر مادرم برخورد کرد.»
بخشش
متهم صبح دیروز در حالی برای آخرین دفاع در شعبه سوم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران حاضر شدهبود که مدتی قبل چهار برادرش به عنوان اولیایدم به دادسرا آمده و قاتل را بخشیده بودند، بنابراین متهم پس از صدور کیفرخواستش به زودی از جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه میشود.
شرم از مرگ مادر
روی صندلی نشسته و سرش را پایین انداختهاست و در گفتگو با خبرنگار ما میگوید: حالا که از طناب دار نجات پیدا کردهام، خوشحالم، اما وقتی به یاد قتل مادرم میافتم، شرم تمام وجودم را میگیرد و متوجه میشوم اعتیاد با زندگیام چه کرد و چطور مرا وادار به قتل مادرم کرد. مادرم را دوست داشتم و دوستش دارم، اما الان کاری از دستم ساخته نیست.
عرشیا الان که فهمیدی برادرانت تو را بخشیدهاند، چه حسی داری؟
واقعیتش خوشحالم از اینکه از طناب دار نجات پیدا کردهام و نمیدانم با چه زبانی از برادرانم تشکر کنم، اما وقتی به یاد لحظه حادثه میافتم، از ته دل ناراحتم، چون مادرم را دوست داشتم و الان هم دوستش دارم. اعتیاد مرا قاتل مادرم کرد وای کاش معتاد نبودم و الان مادرم کنارم بود.
چه شد که معتاد شدی؟
موضوع اعتیادم برمیگردد به دوران جوانیام. ۲۰ سال قبل عاشق دختری در محلهمان شدم و قرار بود با هم ازدواج کنیم، اما خانوادههایمان مخالفت کردند و در نهایت هم ازدواج ما سرنگرفت. خیلی ناراحت بودم و از آن زمان به بعد با دوستان ناباب رفت وآمد کردم و کمکم در مهمانیهای شبانه با موادمخدر آشنا شدم. فکر میکردم مواد غم و غصهام را کم میکند و به این روش میخواستم شکست عشقیام را فراموش کنم، اما نمیدانستم زندگیام را تباه میکنم. پس از اینکه معتاد شدم، وارد باند خلافکاران شدم و بعد هم به زندان افتادم.
چه خلافی مرتکب شدی؟
من با گروه سارقان مسلح به نام زنبورهای سرخ آشنا و وارد باند آنها شدم. ما با اسلحه وارد خانههای شمال تهران میشدیم و به زور طلا و جواهر و پول سرقت میکردیم. پول خوبی در میآوردیم و سرقتهایمان را ادامه میدادیم تا اینکه سال ۸۰ باند ما لو رفت و همه اعضای باند بازداشت شد. در دادگاه هر کدام از ما به ۱۵ سال حبس و رد مال محکوم شدیم.
چرا از زندان عبرت نگرفتی؟
من ۱۵ سال زندان بودم و در زندان هم با افراد خلافکار زیادی آشنا شدم و انواع جرم یاد گرفتم. عبرتی برای من نداشت و فقط وقتی آزاد شدم همه چیز و زندگی ما هم عوض شدهبود. پس از آزادی در مغازه رنگفروشی مشغول به کار شدم، اما مشکلات خانواده و گرفتاریهایی که پیش آمد، باعث شد دوباره به مواد پناه ببرم و زندگیام را دوباره تیره و تار کردم.
چه مشکلاتی داشتی؟
مادرم در دوران نوجوانیاش با اینکه دو پسر داشت، از شوهر اولش جدا شدهبود و با پدر من ازدواج کرد و حاصل ازدواجش هم من و دو برادرم بودیم. وقتی از زندان آزاد شدم، فهمیدم پدر و مادرم از هم جدا شدهاند و مادرم با مشکلات زیادی دست پنجه نرم میکند. باید دستش را میگرفتم، اما دوباره در دام اعتیاد گرفتار شدم و زندگی او و خودم را نابود کردم.
درباره روز حادثه توضیح بده؟
آن روز شیشه مصرف کردهبودم و حالت عادی نداشتم. برادرم در اتاق خواب بود، من و مادرم داخل پذیرایی بودیم. مادرم مرا اشتباهی به اسم برادرم صدا زد و همین موضوع باعث درگیری ما شد. به مادرم اعتراض کردم چرا اسم مرا اشتباهی صدا زده و او گفت متوجه نشدهاست، اما من توهم شیشه داشتم و عصبانی شدم. چرخ خیاطی را برداشتم و میخواستم به کمد بکوبیم، مادرم جلو آمد و میخواست مانع من شود که چرخ خیاطی به سرش کوبیده شد. من قصد قتل مادرم را نداشتم و وقتی دیدم او خونین روی زمین افتاد به شدت پشیمان شدم و تصمیم گرفتم به زندگیام پایان دهم، به همین دلیل خودم را از بالکن به پایین پرت کردم، اما به کما رفتم و پزشکان هم از مرگ نجاتم دادند.
چه شد برادرانت تو را بخشیدند؟
آنها میدانستند من مادرم را دوست داشتم و در توهم شیشه مادرم را به قتل رساندم و به همین دلیل هم مرا بخشیدند. البته فکر نمیکردم برادران ناتنیام مرا به این زودی ببخشند. یکی از برادرانم خارج از کشور زندگی میکند و به سفارت رفته و رضایتنامهاش را فرستاده بود. خدا را شکر مرا بخشیدند، چون ۱۵ سال زندان قبلی مرا فرسوده کردهبود و دیگر توان زندان را نداشتم.
حرف آخر؟
هر بلایی به سر خودم و خانوادهام آوردم، به خاطر اعتیادم بود وای کاش معتاد نمیشدم.