شامگاه سهشنبه 12 ارديبهشتماه امسال مأموران پليس تهران به قاضي اميرحسين عليمردان، بازپرس ويژه قتل دادسراي امور جنايي تلفني خبر دادند پسر زخمي پس از انتقال به يكي از بيمارستانها بر اثر شدت جراحات وارده فوت كرده است.
با اعلام خبر قتل پسر جوان، بازپرس جنايي همراه تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي براي بررسي موضوع راهي بيمارستان و در آنجا با جسد پسری 21 ساله به نام كامران روبهرو شدند كه با ضربه چاقو به قفسه سينهاش به قتل رسيده بود.
درگيري 2 دوست
بررسيهاي مأموران پليس نشان داد مقتول ساعتي قبل در درگيري با دوستش به نام سياوش در پارك بيسيم در جنوب تهران زخمي و براي درمان به بيمارستان منتقل شده است، اما در نهايت تلاش تيم پزشكي نتيجهاي نداده و وي به خاطر اصابت ضربه چاقو به نقطه حساس بدنش به كام مرگ رفته است.
يكي از دوستان مقتول به مأموران گفت: «يك ساعت قبل سياوش دوستم با من تماس گرفت و گفت با كامران درگير شده و او را زخمي كرده است و از من خواست همراه دوستان ديگرم به پارك بيسيم برویم و كامران را براي درمان به بيمارستان منتقل كنيم. ما بلافاصله به پارك رفتيم، همزمان هم اورژانس رسيد و كامران را به بيمارستان منتقل كرد. سياوش و كامران دوستان صميمي بودند و نميدانم چرا اين درگيري مرگبار را رقم زدند.»
فرار
با شناسايي قاتل، مأموران براي دستگيري به محل زندگي او رفتند، اما دريافتند قاتل شبانه خانه پدرياش را ترك كرده و به مكان نامعلومي گريخته است. بدين ترتيب متهم تحت تعقيب قرار گرفت تا اينكه مأموران در تحقيقات فني متوجه شدند وي پس از فرار در شهرستان كرمانشاه زندگي مخفيانهاي را آغاز كرده است. سپس مأموران به كرمانشاه رفتند، اما مشخص شد سیاوش چند روز قبل مخفيگاهش را تغيير داده است. تحقيقات براي دستگيري قاتل فراري ادامه داشت تا اينكه چند روز قبل كارآگاهان جنايي رد قاتل را در شهر سرخرود مازندران به دست آوردند و او را در خانه يكي از دوستانش دستگير و به تهران منتقل كردند.
تفريح مرگبار
متهم صبح ديروز به دادسراي امور جنايي تهران منتقل شد و در بازجوييها با اظهار پشيماني به قتل دوست صميمياش اعتراف كرد.
سیاوش در توضيح ماجرا گفت: «من و كامران از شش سالگي با هم دوست بوديم و هيچ اختلافي با هم نداشتيم. من در خانه آنها بزرگ شده بودم و او مثل برادرم بود، اما يك اشتباه در زندگيام باعث شد صميميترين دوستم را به قتل برسانم. من كارگر ميوهفروشي هستم و مقتول هم در مغازه ديگري كار ميكرد. ما هميشه پس از تعطيلي محل كارمان براي تفريح به پارك يا خيابان ميرفتيم. شب حادثه براي تفريح دو عدد قرص روانگردان خريديم و به پارك بيسيم رفتيم و در آنجا قرصهاي روانگردان را خورديم. ساعتي با هم خوش بوديم و جوك تعريف كرديم و خنديديم، اما ناگهان در ميان خندههایمان كامران به من فحاشي كرد. حال هر دوي ما خوب نبود، من خيلي عصباني شدم و به او اعتراض كردم و همين موضوع باعث درگيريمان شد. کامران به من حمله كرد و من هم چاقويي را كه مدتي قبل خريده بودم و همراه داشتم از جيبم بيرون آوردم و ضربهاي به صورت او زدم. وقتي خونين نقش بر زمين شد پشيمان شدم و با دوستانم تماس گرفتم و خواستم به محل حادثه بيايند و كامران را به بيمارستان منتقل كنند.»
خانه اجارهاي
وي ادامه داد: «از ترس فرار كردم، اما فكر نميكردم دوستم فوت كند تا اينكه دو ساعت بعد باخبر شدم کامران فوت كرده و از ترس شبانه به كرمانشاه فرار و در آنجا خانهاي اجاره كردم. هر شب كابوس ميديدم و نميتوانستم بخوابم، از طرفي هم مادرم گريه ميكرد و ميگفت خودم را معرفي كنم. پس از مدتي از كرمانشاه به خانه يكي از دوستانم در سرخرود مازندران رفتم و در آنجا شناسايي و دستگير شدم.»
متهم در ادامه به دستور قاضي اميرحسين عليمردان براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي قرار گرفت.