۱- حوادث و وقایع سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۴ میلادی (سونامی و بحران مالی غرب، جنبش تصرف وال استریت، بهار عربی و..) و پیامدهای آن، بر رؤیای تک قطبی امریکایی و نظم نوین مورد نظر سردمداران نظام سلطه و تفرعن غربی خط بطلان کشیده و جهان را در یک پیچ بزرگ تاریخی و راهی به سوی ساختار و نظم جدید جهانی مبتنی بر «رهایی از چنگال قدرتهای استعماری و سلطه گر» و «یافتن الگوی ضداستعماری و چندصدایی» قرار داده است، در چنین شرایطی پیمانهای شانگهای و بریکس با ظرفیتهای عظیم در اختیار، امید کشورها و مردم جهان را برای رهایی از هژمون ظالمانه امریکا و غرب افزایش داده است.
۲- نظام سلطه به سرکردگی شیطان بزرگ امریکا، در سایه سازمان ملل متحد و دهها سازمان متصل به آن (فائو، یونسکو، فدراسیونهای ورزشی، سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی، آیاسآی، شورای حقوق بشر، دیوان بینالمللی و...) و ایجاد ساختارها و سامانههای متعدد جانبی (پالرمو، سیافتی، افایتیاف، ۲۰۳۰ و...) با توسل به رأی اکثریت کشورها، حاکمیت خود را بر کشورها اعمال کرده و به نظام سلطه و به چپاولگری خود رنگ قانونی بخشیده و اراده ظالمانه خود را به کشورها و ملتها دیکته کرده است.
۳- تجربه ۷۰ سال گذشته آشکارا نشان داده، نظام سرمایه داری غرب، هر نهاد و سازمانی را که خارج از چارچوب تعریف شده در ساختار نظام سلطه (نظیر جنبش عدم تعهد، سازمان همکاری اسلامی، اتحادیه آسهآن و...)، شکل گرفته باشد به چشم تهدید عمیق و جدی برای بقای نظام سرمایه داری نگریسته و با استفاده از همه اهرمهای در اختیار خود نظیر «قانون برتون وودز و سلطه دلار» مانع از شکلگیری و اثربخشی آنها شده و از میدان رقابت خارج کرده است و در این راه حتی به اتحادیه اروپا نیز رحم نکرده و با تحریک انگلیس به برگزیت، جنگ تجاری ترامپ و جنگ اوکراین به خاک سیاه نشانده است.
۴- عضویت ایران در بریکس علاوه بر دهها مزیت اقتصادی، سیاسی، راهبردی و... نظیر «بالارفتن قدرت چانه زنی»، «استفاده از ظرفیتهای کشاورزی و دامداری بریکس»، کمترین و دم دستیترین دستاورد بریکس برای جمهوری اسلامی ایران خنثیسازی طرح منزویسازی ایران بوده و جمهوری اسلامی ایران را از هماکنون (و قبل از ۱۰ دیماه و زمان پیوستن قطعی به بریکس) به عنوان برنده این میدان معرفی کرده است.
۵- با توجه به نکات پیش گفته، بریکس به عنوان یک ائتلاف فراقارهای (با وجود در اختیار داشتن پرجمعیتترین کشورهای جهان، بیشترین سهم تولید ناخالص جهان، کمتر از نیمی از جمعیت و نیروی کار جهان، بیش از ۲۸درصد اقتصاد و...) به تنهایی و بدون در اختیار داشتن نهادهای مختلف مانند همه سازمانها، پیمانها و اتحادیههای ذکر شده، بیشک محکوم به شکست خواهد بود.
۶- مهمترین مزیت بریکس نسبت به تمامی پیمانها و اتحادیههایی که توسط غرب نابود و یا بی اثر شدهاند حلقه اتصالی بریکس به سازمان همکاریهای شانگهای است. سازمان شانگهای بیش از آنکه یک سازمان اقتصادی باشد یک سازمان امنیتی و نظامی در عرض پیمان ناتو بوده و قدرت مقاومت بریکس را در برابر فشارهای نظام سلطه افزایش میدهد. به همین دلیل است که نظریه پردازان و استراتژیستهای جهان، با اشاره به منطقه خاکستری (Gray Zone) از ظرفیت ۵ کشور «چین»، «روسیه»، «برزیل»، «امریکا» و «ایران» در نظم آینده سخن میگویند.
۷- در حال حاضر امریکا هیچ جای پایی در بریکس نداشته و همین امر نظام سیاسی امریکا را به وحشت انداخته و با توجه به سقوط هژمون امریکا این گمانه زنی که هند در نظم آینده جایگزین امریکا شود افزایش یافته است.
۸- تقریباً همه مراکز تحقیقات راهبردی جهان و قاطبه استراتژیستهای دنیا معتقدند هیچ کدام از کشورهای مطرح در شکلگیری نظم آینده، ظرفیت گفتمانسازی معتبر و جهان شمول جمهوری اسلامی ایران از یکسو و مزایای سوقالجیشی، ژئوپولتیک، ژئواستراتژیک، انرژی و... ایران را نداشته و کماکان به ایران به عنوان قلب تپنده جهان نگاه میکنند.
۹- بریکس برای ماندگاری در برابر فشارهای گوناگون نظام سلطه از یکسو و ایفای نقش در نظم جدید جهانی ناچار است به فوریت نسبت به ایجاد ساختارهای موازی با ساختارهای موجود در سازمان ملل متحد اقدام کند و ایجاد و راه اندازی سامانه مستقل ارتباط مالی و رهایی از قانون جهنمیو استعماری برتون وودز و سلطه دلار ضروریترین و فوریترین اقدام بریکس خواهد بود چه اینکه نظام سلطه غرب با استفاده از ظرفیت دلار مانع از تحقق اهداف بریکس خواهد شد.