ایران در سالیان ۱۳۲۰ـ۱۳۲۲، یکی از عرصههای مهم رقابت سه قدرت پیروز جنگ دوم جهانی بود. طی دوران ۲۰ساله دیکتاتوری رضاخان، ایران حیطه نفوذ انحصاری بریتانیا قلمداد میشد. پایان جنگ، فروپاشی امپراتوری استعماری بریتانیا و ورود فعال امپریالیسم جوان و ثروتمند امریکا را به صحنه ایران در پی داشت. این دو قدرت هر چند دراساس، دارای اهداف استراتژیک و واحدی بودند، اما این وحدت منافع با تضادهایی توأم بود که سرانجام پس از یک دوره کشاکش برای سلطه بر منابع ایران و از میان برداشتن دولت دکتر محمد مصدق به پیوندی کامل رسید. در مسیر ایجاد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شبکههای جاسوسی انگلستان و امریکا نقش مهمی را در برنامهریزی و اجرای کودتا ایفا کردند که از جمله آن شبکه «تیپی بدامن» بود. این شبکه با استفاده از تبلیغات روانی، جعل اخبار و ایجاد آشوبهای خیابانی از سوی اراذل و اوباش، زمینه اجرای کودتا را فراهم کردند. در این مقال سعی شده است تا برابر مستندات، اقدامات این شبکه مورد بازخوانی قرار گیرد. امید آنکه تاریخپژوهان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
در چیستی شبکه «تی پی بدامن»
شبکه تی پی بدامن جزیی از برنامهریزی و اقدامات جاسوسی و خرابکارانه «اداره هماهنگی سیاستها»ی سازمان سیا بود که در سال ۱۳۲۸. ش به ریاست تی کایلر یانگ (استاد شرقشناسی دانشگاه پرنستون)، در سفارت امریکا در تهران و با هدف تأمین منافع این کشور، مقابله و جلوگیری از تهدید شوروی، نفوذ کمونیسم و اقدامات حزب توده تأسیس شد. (۱) سازمان سیا، شبکه تی پی بدامن را برای هدایت افکار عمومی و انجام دو گونه فعالیت از نوع جنگ روانی، در داخل ایران راهاندازی کرد. دونالد ویلبر معروف به «استاد تبلیغاتچی» که از سال ۱۳۲۰. ش به همراه ریچارد کاتم سابقه حضور و جاسوسی در خاورمیانه و ایران را داشت، متخصص جنگهای تبلیغاتی و روانی (که از سوی نویسندگان حرفهای، کاریکاتوریستها، مترجمان و از طریق ارتباطات مطمئن با سردبیران و مالکان روزنامهها، رهبران احزاب و آدم جمعکنها و سازماندهندگان جمعیتها انجام مییافت) ریاست بخش تبلیغات روانی در شبکه بدامن را به عهده داشت. (۲) گذشته از مدیریت شبکه بدامن در تهران و واشنگتن، مأموران ایرانی و نیروهای دونپایهترشان نیز جزو مهمی از تشکیلات این شبکه بودند که تحت مدیریت مأموران سیا در ایران قرار داشتند. تی کالر یانگ به واسطه کرمیت روزولت با علی جلالی و فرخ کیوان آشنا شد که روزولت آنان را برادران بوسکو (برند شکلات معروف آن زمان) و نام مستعار «نرن» و «سیلی» یاد میکند. آنان ارتباطات گستردهای با روزنامهها و سردبیران آنها داشته و میکوشیدند تا با ساخت و پخش اطلاعات دروغین، افترا و جعل وقایع و راهاندازی جنگهای روانی و تبلیغاتی، منافع و نفوذ کمونیسم و همینطور حزب توده را در ایران تحت فشار قرار دهند. روزولت چنان از هوش و اطلاعات و مهارت این دو ذوق زده شد که آنها را با خود به امریکا برد تا بعد از آشنایی و تأیید جان فاستر دالس، برای انجام عملیات تبلیغات روانی بدامن در ایران، با دونالد ویلبر همکاری کنند. (۳)
سیا بخشی از کامیابی خود را مدیون تلاش فوقالعاده جاسوسان ایرانیاش بود. به گفته ویلبر این دو به سبب شیوه عاقلانه و صحیح خویش، بدون آنکه از مرکز فرماندهی دستوری دریافت کنند، در اسناد مورد تمجید قرار گرفتهاند. کیوانی و جلیلی، عوامل اصلی انجام تبلیغات سیا علیه دکترمصدق به شمار میرفتند. آنان که فرمان شاه را برای برکناری مصدق تبلیغ میکردند، به دفاتر حزب پانایرانیست حمله برده، آنها را به آتش کشیدند و مسئول برپایی آشوبهایی بودند که عامل همه آنها حزب توده معرفی میشد! (۴) یرواند آبراهامیان در کتاب کودتا، در معرفی آن دو مینویسد: «سیا سه چهره عملیاتی داخلی نیز داشت که عبارت بودند از: سرهنگ عباس فرزانگان و دو مأمور با تجربه به نامهای سیلی و نرن که روزولت اسمشان را برادران بوسکو... گذاشته بود.» وی در ادامه اطلاعاتی را درباره برادران بوسکو میدهد: «برادران بوسکو که هویت واقعی آنان حتی از MI۶ نیز پنهان شده بود، فرخ کیوانی و علی جلالی بودند. آنان در واقع برادر نبودند. کیوانی حقوقدانی با روابط اقتصادی و بازرگانی در هامبورگ بود و جلالی روزنامهنگاری که به تناسب برای آسوشیتدپرس، دیلیتلگراف، اطلاعات هفتگی، میهنپرستان و تهرانمصور کار کرده بود. روزولت نوشته وقتی آنان در سال ۱۳۲۹ استخدام شدند، برای ارزیابی به ایالات متحده امریکا آورده شدند و کاشف به عمل آمد که از قبل هم تجربه جاسوسی داشتهاند. آنها انتقال جریان پول به لوتیهای پایین شهر و زورخانهها - به ویژه باشگاه ورزشی تاج - را بر عهده داشتند. همچنین به روزنامهها و نشریاتی نظیر: ملت ایران، ملت ما، آتش، داد، ستاره اسلام، آسیای جوانان، ندای سپهر و آرام پول میرساندند...» (۵)
ماهیت واقعی برادران بوسکو
برخلاف نظر آبراهامیان، عبدالله شهبازی معتقد است که برادران بوسکو، شاهپور ریپورتر و اسدالله علم بودهاند: «پروژه بدامن یکی از نخستین پروژههایی بود که در چارچوب همکاری اینتلجیت سرویس و سازمان نوبنیاد سیا بر مبنای امکانات غنی بومی MI- ۶ و بودجه کلان سیا آغاز شد و مسئولیت اداره آن به عهده شاپور ریپورتر قرار گرفت که در همکاری با اسدالله علم اجرای پروژه را شروع کرد. دو ایرانی که در اسناد سیا به نامهای رمز نرن و سیلی خوانده شدهاند....» (۶) اعضای عملیاتی سیا در دوران نخستوزیری مصدق، به کرات آشوب، جنجال و ناامنی بر پا میکردند. اینگونه اقدامات از زمان ریاستجمهوری ترومن آغاز و در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور با هدف قراردادن مصدق در تنگنا و تبلیغ فزاینده تمایلات کمونیستی او بیش از پیش شرایط اجتماعی را با ایجاد بیثباتی و اغتشاش و اخلال در امنیت عمومی، بحرانیتر میکرد. از جمله این اقدامات، راهاندازی تظاهرات در روز ورود «آورل هریمن» به ایران به دستور ترومن، برای از سرگیری مذاکرات نفتی ایران و انگلستان در ۲۳تیر ۱۳۳۰ بود که با یک ارتش خیابانی شامل: لاتها، گردنکشان و آدمکشان کاملاً حرفهای و آموزش دیده - که چوب و پلاکارد در دست داشتند و شعارهای ضدامریکایی سر میدادند- مواجه شد. (۶) گرچه این گروه تظاهر به تودهای بودن میکردند، اما به گفته روزولت این تظاهرات به تحریک برادران بوسکو صورت گرفته بود. (۷)
شاپور ریپورتر در سالهای بحران روابط ایران و انگلیس، با پوشش وابسته مطبوعاتی سفارت امریکا در تهران حضور داشت و تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بهطور رسمی رئیس دارالترجمه سفارت امریکا و رایزن سیاسی این سفارت بود. او در عین حال مانند پدر و اجدادش، کارت خبرنگاری روزنامه تایمز لندن را نیز در جیب داشت! بنا به اسنادی که از سوی امای سیکس منتشر شده است، نامبرده در مقطع بحران نفت، برای یک دوره سه ساله به وزارت خارجه ایالات متحده آمد و به عنوان مشاور سیاسی هندرسن سفیر امریکا در ایران کار کرد. وی مسئولیت «عملیات در صحنه» را در طرح مشترک امای سیکس و سازمان سیا به عهده داشت. (۸)
شبکه بدامن و جنگ روانی علیه مصدق
در دوران نخستوزیری دکتر مصدق، همزمان با تحصن مدیران جراید مخالف دولت وی در مجلس شورای ملی و بعد از آن مجلس سنا در ۱۴ آذر ۱۳۳۰. ش، تعدادی از روزنامهنگاران و رجال سیاسی به دعوت دولت امریکا به آن کشور مسافرت کردند. یکی از این افراد مصطفی الموتی بود که پس از مراجعت به ایران، اخبار مربوط به تحصن را در روزنامه داد منتشر کرد. وی مقالات تندی علیه دولت مصدق در روزنامه «داد» مینوشت که منجر به دستور توقیف او شد. (۹) در کنار شبکه تیپی بدامن، شبکه برادران رشیدیان و گروهی از افسران نظامی ایران، نقش مهمی در کودتای ۲۸ مرداد داشتند. (۱۰) ووداوس (مأمور بلند پایه انگلیس) در خاطراتش، دو نوع امکانات را برای اجرای عملیات چکمه (آژاکس) نام میبرد. قسمتی از این تشکیلات، شامل افسران عالیرتبه ارتش و پلیس، نمایندگان مجلس و سنا، تجار و سردبیران روزنامهها، سیاستمداران سالخورده و سردمداران تظاهرات کننده بودند. به گفته او «آنان از چنان قدرتی برخوردار بودند که با هماهنگی شاه و حتی بدون وی میتوانستند کنترل تهران را از دست مصدق درآورند و مصدق و وزرایش بازداشت کنند....» (۱۱) بعد از نشست نیکوزیا، عوامل سیا از جمله روزولت، گویران، کارول و ویلبر برای ایجاد هماهنگی، جلسهای را در بیروت تشکیل دادند. در این جلسه افرادی که مجری کودتا در قرارگاه تهران بودند، مشخص شدند: ژوزف سی گودین رئیس قرارگاه تهران، جورج کارول رئیس اف-ای تهران که مسئولیت برنامهریزی نظامی را ابتدا در واشنگتن و سپس در تهران بر عهده داشت و مسئول شاخه نظامی بدامن بود، دونالد ویلبر که وظیفه تأمین نیازهای تبلیغی برنامه را به عهده داشت، جان والر که مسئولیت پشتیبانی فرماندهی را در طول عملیات آژاکس بر عهده داشت و راجر گویران رئیس سابق قرارگاه تهران که مراحل اولیه و مقدماتی عملیات را در تهران رهبری میکرد. (۱۲)
برای انجام کودتا، دو گروه شاخه نظامی و شاخه روانی و تبلیغاتی، پشتیبانی از تدارکات عملیاتی قرارگاه تهران را عهدهدار شدند. گروه اول با هدایت ویلبر، مسئولیت جنگ روانی را با دو شاخه عملیات تبلیغات روانی و راهاندازی جمعیتهای خیابانی به عهده داشت که برادران بوسکو و برادران رشیدیان در راهاندازی این کارزار تبلیغاتی علیه مصدق، نقش مهمی داشتند. (۱۳) کاریکاتورها و مقالاتی که از سوی نویسندگان و گروههای هنری در امریکا تهیه شده بود، توسط یک پیک به ایران آورده شد و قرارگاه مربوطه، توزیع این کارها را از سوی مأموران خویش آغاز کرد. (۱۴) در این زمان شبکه بدامن برای ملغی کردن ارتباط دکتر مصدق با شوروی و حزب توده، اسنادی جعلی را منتشر کردند. سازمان سیا و سرویس اطلاعاتی بریتانیا با استفاده از تمام عناصر در دسترس و در نتیجه افزایش امکانات خود بر آن بودند تا مصدق را بدنام کرده، او را با حزب توده پیوند دهند، متهم به هواداری از کمونیسم کنند و بدین ترتیب با احساسات مذهبی توده مردم بازی کنند. (۱۵) علاوه بر این با اقداماتی مانند: آتش زدن مساجد، ارسال نامهها و حتی بمبهای تهدیدآمیز، برای بزرگنمایی در نشان دادن خطر استیلای حزب توده در ایران، زمینه را برای برانگیختن اعتراض مردم مسلمان و متعاقب آن اعتراضات و آشوبهای متعدد خیابانی فراهم شد. (۱۶) هدف آنان از انجام این اقدامات، نشان دادن ضعف مصدق در ایجاد نظم و امنیت در ایران بود. وجوه نقد میان اقشار گستردهای از مردم، به ویژه اوباش و عناصری از بازار تقسیم شد تا علیه مصدق تبلیغات و در پشتیبانی از «خدا، شاه و میهن» تظاهرات کنند! بمبگذاری ساختگی (به نام حزب توده) در خانه یکی از رهبران مذهبی با این قصد انجام شد تا مصدق را رهبری نالایق که توان پشتیبانی از اسلام و علمایش را ندارد، معرفی کند. (۱۷) شبکه تیپی بدامن، در خرداد و تیر بر حملات علیه مصدق افزود. به گفته گازیوروسکی، تقریباً هر روز تظاهرات و برخورد بین موافقان و مخالفان مصدق برپا بود. (۱۸) در ۲۸ تیر گروه زیر نظر ویلبر، حجم عظیمی از تبلیغات ضد مصدقی را به تهران فرستاد تا در ۲۹ تیر در حدود ۲۰ روزنامه چاپ شود. در این مطالب از تهدید روحانیون به «مجازات وحشیانه» تا یهودی بودن اجداد مصدق به چشم میخورد! (۱۹)
تیپی بدامن و ایجاد اختلاف بین مصدق و احزاب
یکی از اهداف شبکه تی پی بدامن، اختلافافکنی میان اعضای احزاب، گروهها و افرادی بود که تحت لوای جبهه ملی فعالیت میکردند. این شبکه با پرداخت کمکهای مالی به اعضای حزب سومکا، پان ایرانیست و زحمتکشان، در جدایی آنها از مصدق نقش داشت. (۲۰) تنها خلیل ملکی و هوادارانش بودند که با جدایی از مظفر بقایی، سازمانی به نام «نیروی سوم» را ایجاد کرده و با جمله معروف تا جهنم با مصدق خواهیم بود، در کنار مصدق ماندند. (۲۱)
تعطیلی مجلس
شبکه بدامن با استفاده از توان مالی، وکلای مجلس را به سوی خود کشاند. به طوری که پایگاه سیا در تهران در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۳۲. ش، هر هفته مبلغی بالغ بر یک میلیون ریال را به مصرف میرساند. (۲۲) در پی مخالفتهای عدیده برخی از نمایندگان مجلس با دکتر مصدق وی کوشید با اعلام تعطیلی مجلس و برگزاری رفراندوم، جلوی اقدامات آنان علیه دولت خود را بگیرد. (۲۳) این تصمیم نخست وزیر با عکسالعمل برخی از اعضای جبهه ملی مانند: غلامحسین صدیقی، مظفر بقایی، حسین مکی و ابوالحسن حائریزاده روبهرو شد. آنها به مصدق هشدار دادند که ممکن است در غیاب مجلس، شاه او را عزل کند، اما مصدق اعتنایی به این هشدار نکرد. (۲۴)
سازماندهی کودتا
در شب ۲۴ مرداد ۱۳۳۲، یگان گارد سلطنتی وارد منزل نخستوزیر شد و نامه عزل وی و انتصاب تیمسار فضلالله زاهدی، از سوی سرهنگ نصیری تسلیم مصدق شد، اما وی دستور به بازداشت نصیری داد. بلافاصله یگانهای وفادار به مصدق، شروع به دستگیری عوامل کودتا در تهران کردند و بامداد روز بعد، خبر شکست کودتا از رادیو پخش شد. به دنبال آن شاه با اطلاع از ناکامی کودتا، به همراه ملکه ثریا از ایران به بغداد و سپس به ایتالیا فرار کرد. (۲۵) در ۲۶ مرداد نشست موسوم به «شورای جنگی»، در سفارتخانه امریکا در تهران، به سرپرستی کرمیت روزولت و جرج کارول، با هدف سرنگونی مصدق برگزار شد. دیگر اعضای این جلسه: هندرسن، مک کلور فرمانده هیئت اعزامی کمک نظامی امریکا در ایران و متخصص در حوزه جنگهای روانی، تیمسار فضلالله زاهدی، تیمسار گیلانشاه، سرهنگ فرزانگان، برادران رشیدیان و برادران بوسکو (اردشیر ریپورتر و اسدالله علم) بودند. در این جلسه تصمیم گرفته شد تا عملیات کودتا در ۲۸ مرداد انجام شود. (۲۶) عمده برنامههای «شورای جنگ»، بر ایجاد جنگ روانی، حمله به روحانیت در تظاهرات حزب توده و همسو نشان دادن مصدق با این حزب تمرکز داشت. تبلیغات روانی از سوی برادران بوسکو از طریق روزنامهها ادامه داشت. برادران بوسکو با دریافت ۵۰ هزار دلار از شبکه بدامن، این نکته را پوشش دادند که مصدق با نافرمانی در برابر فرمان شاه مبنی بر عزل وی و انتصاب سرهنگ زاهدی به مقام نخستوزیری، قصد انجام کودتا را دارد. (۲۷)
کلام آخر
همانگونه که تجربه کودتای ۲۸ مرداد نشان میدهد، تبلیغات رسانهای دشمن اگر با پاسخ و تبیین مسئولان و رهبران کشور مواجه نشود، شکست را به دنبال خواهد داشت. در طول چهار دهه عمر نظام جمهوری اسلامی، در هیچ برههای جنگ رسانهای دشمن علیه این پدیده متوقف نشده است، بلکه روز به روز گسترش بیشتری یافته است به همین دلیل ضروری است که ضمن حفظ هشیاری، مقابله رسانهای و فرهنگی با دشمن را در اولویت قرار دهیم.
منابع
۱- مارک گازیورسکی، کودتای ایرانی ۲۸ مرداد، قرنی، نوژه، ترجمه بهرنگ رجبی، تهران، نشر چشمه، چ ۲، ۱۳۹۸. ش، ص ۱۹۴.
۲- همان، ص ۳۶.
۳- کرمیت روزولت، کودتا: خاطرات کرمیت روزولت از کودتای ۲۸ مرداد، ترجمه محسن عسکری، تهران، نشر ثالث، ۱۳۹۳. ش، ص ۹۹، ۱۰۰.
۴- غلامرضا وطندوست، اسناد سازمان سیا درباره کودتای ۲۸ مرداد و براندازی دکتر مصدق، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۹. ش، ص ۳۴.
۵- یرواند آبراهامیان، کودتا ۲۸ مرداد، سازمان سیا و ریشههای روابط ایران و امریکا در عصر مدرن، ترجمه محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشرنی، ۱۳۹۲. ش، ص ۲۲۵.
۶- عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۲، تهران، اطلاعات، چ ۲۷، ۱۳۸۷. ش، ص ۱۸۱- ۱۸۰.
۷- کرمیت روزولت، کودتا، ص ۱۱۱.
۸- عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۲، ص ۱۷۸.
۹- مصطفی الموتینیا به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۹۴. ش، ص ۱۷۹، ۱۸۵، ۱۸۶.
۱۰- گازیوروسکی، همان، ۳۶.
۱۱- سی. ام. وودهاوس، اسرار کودتای ۲۸ مرداد: شرح عملیات چکمه (آجکس) از خاطرات سی. ام. وودهاوس، ترجمه نظامالدین دربندی، تهران، نشر رهنما، ۱۳۶۴. ش، ص ۵۵.
۱۲- کریستوفر جی پتریک، سازمان سیا در ایران، ترجمه غلامعباس ذوالفقاری، اعظم اصغری، محلات، دانشگاه آزاد واحد محلات، ۱۳۹۲. ش، ص ۳۶.
۱۳- گازیوروسکی، همان، ص ۳۵.
۱۴- پتریک، ۳۵.
۱۵- غلامرضا وطندوست، همان، ص ۳۲- ۳۱.
۱۶- کریستوفر جی پتریک، همان، ص ۴۶.
۱۷- ویلبر، سرنگونی مصدق، نخستوزیر ایران، ص ۱۵۵- ۱۵۴.
۱۸- گازیوروسکی، همان، ص ۳۳.
۱۹- همان، ص ۳۰.
۲۰- همان، ص ۲۸.
۲۱- خلیل ملکی، خاطرات سیاسی خلیل ملکی، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۹۷. ش، ص ۹۳.
۲۲- وطندوست، همان، ص ۹۶.
۲۳- محمد مصدق، خاطرات و تألمات مصدق، تهران، علمی، ۱۳۸۸. ش، ص ۲۲۶.
۲۴- محمدعلی همایون کاتوزیان، مصدق و مبارزه برای قدرت ایران، ترجمه فرزانه طاهری، تهران، چاپ مرکز، ۱۳۷۸. ش، ص ۲۳۰.
۲۵- داریوش رحمانیان، ایران بین دو کودتا، تهران، سمت، ۱۳۹۴. ش، ص ۴۸۴.
۲۶- علی رهنما، پشت پرده کودتا، ترجمه فریدون رشیدیان، تهران، نشر نی، ۱۳۹۹. ش، ۲۴۵.
۲۷- محمد مصدق، همان، ص ۲۲۵.