روشنها
برچیده شدن حضور نیروهای امریکایی و ناتو
پس از دو سال، شاید این دستاورد بزرگ در بسیاری از تحلیلها و بررسیها رنگ باخته باشد که شاهد خروج مفتضحانه هزاران نیروی امریکایی و ناتو از افغانستان و جمع شدن گلیم پایگاههای عریض و طویل آنها در جایجای افغانستان بودیم. با برچیده شدن پایگاهها و حضور نظامی امریکا و ناتو، کشورهای منطقه توانستهاند از زیر رصدهای جاسوسی آنها کمی نفس راحت بکشند، البته اگر برخی کشورهای همسایه، به خصوص پاکستان همچنان اجازه استفاده از حریم هوایی خود برای ورود پهپادهای امریکایی به حریم هوایی افغانستان را ندهند. در حوزه روابط طالبان و امریکا، عدمحمایتهای لازم به خصوص در بعد مالی و به رسمیت شناختهنشدن این حکومت از سوی قدرتهای منطقه سبب شده است طالبان همچنان برای عبور از چالشها و مشکلاتی که فرا راه آن قرار دارد، گوشهچشمی به سمت امریکا داشته باشد و امریکا هم با طالبان بازی کند.
تأمین ثبات سیاسی و امنیتی
هر چند انتقادهای زیادی در مورد شکل نگرفتن حکومت «همهشمول» سیاسی از سوی جامعه جهانی مطرح است، اما به هر حال طالبان در فضای بیثبات سیاسی، امنیتی و اقتصادی پس از سقوط نظام جمهوری، توانست یک ثبات نسبی به خصوص در سطح سیاسی و امنیتی به وجود بیاورد و حداقل به صورت نمایشی و سمبلیک، ساختار نظام سیاسی و حکومتی را حفظ کند.
در حالی که درخواستهای متعددی از طالبان برای تشکیل حکومت فراگیر وجود داشته و دارد، اما به نظر میرسد طالبان بین دو گزینه ثبات و اقتدار داخلی و مشروعیت بینالمللی، گزینه اول را انتخاب کرد و در شرایطی که نشانههای زیادی از اختلاف نظر بین رهبران، گروهها و تیره و تبارهای قومی وابسته به طالبان پیرامون توزیع قدرت وجود داشت، اما در نهایت رهبر طالبان توانست با توزیع پستها و مقامهای کلیدی حکومت از کابینه گرفته تا سطح مقامهای محلی در ولایات بین شخصیتهای داخلی، یک حکومت تقریباً باثبات درونطالبانی تشکیل بدهد و زمینهساز ثبات سیاسی شود و از انشعابهای داخلی جلوگیری کند.
تأمین امنیت و مبارزه مؤثر با داعش
با تسلط طالبان بر افغانستان عملاً دلیل و بهانه جنگ و درگیری از میان برداشته شد و با رویکرد جدید، گلیم جنگ و درگیری کاملاً برچیده شد، به همین دلیل، تفاوت فاحشی در آمار تلفات غیرنظامیان و فعالیت گروههای تروریستی نسبت به قبل به وجود آمده است. طالبان در تأمین امنیت عملاً با توزیع نیروهای مختلف وابسته در نهادهای مختلف امنیتی در کابل و ولایات و ایجاد هماهنگی بین آنها عملاً سه دستاورد عمده داشتند:
ـ اول جلوگیری از برخی انشعابات احتمالی و نزاع قدرت در بین گروههای وابسته به آن
ـ دوم سرکوب مقاومت مسلحانه برخی جریانها به خصوص جریانی به رهبری احمد مسعود به خصوص در پنجشیر، بغلان، بدخشان و تخار
ـ و سوم، سرکوب هستههای شاخه خراسان گروه تروریستی داعش به خصوص در شهرهای بزرگ مثل کابل، مزارشریف، هرات و جلالآباد.
هر چند در این مدت برخی کشورها مثل پاکستان، چین، آسیای مرکزی و همچنین امریکا نگرانیهایی درباره فعالیت برخی گروههای تروریستی منطقهای، چون تحریک طالبان پاکستان، نهضت اسلامی ازبکستان، حزب التحریر و جنبش اسلامی تاجیکستان، ترکستان شرقی (آیغورها) و همچنین القاعده زیر چتر حمایتی طالبان افغانستان داشتهاند، ولی طالبان تأکید کردند اجازه نمیدهند هیچ گروه و فردی از خاک افغانستان علیه دیگر کشورها سوءاستفاده کند.
مبارزه با مواد مخدر
دستاورد ادعای دیگر حکومت طالبان که البته ستاد مبارزه با مواد مخدر جمهوری اسلامی ایران آن را قبول ندارد، کاهش چشمگیر مزارع زیر کشت مواد مخدر در افغانستان است. برخی نهادهای پژوهشی بریتانیایی با ارائه تصاویر ماهوارهای از کاهش ۹۰ درصدی مناطق زیرکشت خشخاش در افغانستان خبر دادند و آن را یک تحول بزرگ و حیرتآور خواندند، این در حالی است که رهبر طالبان در سال اول حکومت طالبان، فرمان ممنوعیت کشت مواد مخدر در افغانستان را صادر کرد. اما دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر جمهوری اسلامی ایران تأکید میکند که تغییری در وضعیت کشت، تولید و قاچاق مواد مخدر در افغانستان به میان نیامده است.
جلوگیری از فروپاشی اقتصادی و گذار به ثبات
طالبان در طول دو سال گذشته به سمت مدیریت وضعیت آشفته مالی و اقتصادی افغانستان و حرکت به سمت یک دوره گذار به شرایط باثباتتر اقتصادی بوده است. در این مدت طالبان رشد و توسعه اقتصادی را به عنوان محور سیاست داخلی و همچنین خارجی خود قرار داده و با وعدهها و مشوقهایی که به خصوص در اختیار سرمایهگذاران داخلی و خارجی قرار دادند، به ویژه در حوزه استخراج معادن، حمایت از تولید داخلی و رشد صادرات افغانستان و همچنین ثبات پولی و مالی، به دستاوردهای قابل توجهی دست یافتند که در گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۲۳ بروز یافت. در نظام جمهوری در افغانستان، در بهترین حالت ۴۰ درصد بودجه دولت و بودجه کامل نهادهای نظامی از کمکهای امریکا و دیگر کشورها تأمین میشد، اما طالبان در طول دو سال گذشته، بودجه حکومت را صددرصد از درآمدهای داخلی تأمین کرد و از سوی دیگر، پروژههای متعدد و کوچک و بزرگ اقتصادی را به راه انداخته که افغانستان را در آستانه یک تحول اقتصادی در آینده نزدیک قرار داده است.
افزایش شاخص شفافیت و کاهش فساد
دستکم تا حالا، با روی کار آمدن طالبان، بزرگترین بلایی که حتی بیش از جنگ و ناامنی افغانستان و دولتهای گذشته این کشور را زمینگیر کرده بود، فساد اداری و اقتصادی، از رأس حکومت تا عادیترین کارمند دولتی در کابل و ولایات افغانستان بود. از یکسو تقریباً تمام پستها و مقامهای دولتی در افغانستان خرید و فروش میشد و از درآمدهای ملی و پروژههای بازسازی این کشور دزدیهای بزرگی صورت میگرفت که حتی ریشه در امریکا و کشورهای اروپایی داشت و از سوی دیگر، مردم عادی مجبور بودند برای انجام عادیترین امور اداری خود در ادارات دولتی، «رشوه» پرداخت کنند که بر اساس برخی گزارشهای نهادهای دیدهبان شفافیت در افغانستان و جهان، این مبالغ به سالانه بیش از ۲ میلیارد دلار میرسید. فساد کاهش یافته و جایگاه افغانستان در شاخص جهانی شفافیت ارتقا یافته است. در گزارشی که بهمن ۱۴۰۱ از سوی سازمان شفافیت بینالمللی منتشر شد، افغانستان با ۲۴ پله صعود، از جایگاه ۱۷۴ در بین ۱۸۰ کشور، به جایگاه ۱۵۰ صعود کرد.
سایهها.
اما در برابر اینها، ضعفها و چالشهایی جدی نیز در مورد عملکرد حکومت سرپرست امارت اسلامی در افغانستان وجود دارد.
عدمتشکیل دولت فراگیر
تشکیل یک دولت فراگیر حداقل در طول چهار سال گذشته (دو سال مذاکرات تا توافق دوحه + دو سال حاکمیت طالبان) همواره یکی از محوریترین خواستههای مردم و جریانهای سیاسی داخل این کشور و از سوی دیگر، جامعه جهانی از طالبان بوده است. در این زمینه، متأسفانه فرار محمد اشرف غنی و سقوط نظام جمهوری همه معادلات را به هم ریخت و طرح ایجاد دولت گذار و فراگیری که قرار بود با حضور طالبان و سایر جریانهای سیاسی تشکیل شود، سوخت و در نهایت با ورود نیروهای نظامی طالبان به داخل کابل، قدرت سیاسی به صورت مطلق در اختیار آنها قرار گرفت. بعد از این تحولات هم مذاکرات بینالافغانی بین طالبان و سایر جریانهای سیاسی نیز عملاً لغو شد.
در طول دو سال گذشته جامعه جهانی بارها بر تشکیل یک دولت فراگیر سیاسی و قومی در افغانستان تأکید کرده، اما طالبان این درخواستهای کشورهای مختلف را مداخله در امور داخلی افغانستان خوانده و به شدت به آن واکنش نشان داده و با اشاره به حضور برخی چهرههای ازبک، تاجیک و هزاره در ساختار حکومت سرپرست، حکومت کنونی را فراگیر خواندهاند، اما در خوشبینانهترین حالت، این حکومت، یک حکومت فراگیر درون طالبانی است.
سختگیریها علیه دختران و زنان
در حالی که طالبان قبل از به قدرت رسیدن بارها تأکید کرده بودند نسبت به دوره حکومت گذشته خود تغییر کردهاند و حقوق زنان را به رسمیت میشناسند، اما رهبر طالبان با صدور فرمانهای مختلف در مورد آموزش و کار دختران و زنان، بار دیگر نشان داد رویکرد این جریان نسبت به زنان هیچ تغییری نکرده است.
طالبان در طول دو سال گذشته، با ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از کلاس ششم و همچنین دانشگاه و اشتغال زنان برخلاف موازین و ارزشهای والای انسانی و اسلامی، مقررات بسیار سختگیرانهای وضع و زنان را در درون خانهها زندانی کرده است. متأسفانه با وجود اختلافات داخلی بین سران طالبان در این مورد و درخواستهای گسترده جهانی، هنوز هیچ تغییری در رویکرد رهبر آنها در حوزه آموزش و کار زنان به وجود نیامده است.
محدودیت اقلیتهای قومی و مذهبی
محرم امسال نشان داد طالبان پس از دو سال که تا اندازهای وجهه نسبتاً خوبی نزد شیعیان، به لحاظ آزادیهای مذهبی خود به دست آورده بودند، سیاست محدودسازی فعالیت اقلیتهای قومی و مذهبی، به خصوص شیعیان را بر اساس یک برنامه همهجانبه دنبال میکنند، به همین خاطر شاهد برخوردهای مختلفی بودهایم.
از سوی دیگر، طالبان هنوز به عمدهترین مطالبات جامعه شیعه به خصوص تداوم رسمیت مذهب تشیع، ایجاد توازن قدرت در ساختار حکومت با حضور شیعیان و همچنین عملی شدن قانون احوال شخصیه اهل تشیع از جمله آموزش فقه شیعه در مدارس و دانشگاهها و ایجاد محاکم اختصاصی شیعیان پاسخ مثبت نداده است.
در کنار این رویکردهای محدودساز قومی و مذهبی، طالبان در طول دو سال گذشته اقدامات زیادی را علیه زبان فارسی و نشانهها و نمادهای آن انجام داده، موسیقی و هنر را حذف کرده، تقویم رسمی را از هجری به قمری تغییر داده و محدودیتهای زیادی را علیه رسانهها و جریان آزادی بیان و رسانه، حتی علیه رسانههای دینی وضع کرده است.
سیاست خارجی نامتوازن، چشم امید به امریکا
در طول دو سال گذشته، با وجود اینکه طالبان همواره تأکید کرده بودند اجازه نمیدهند از خاک افغانستان علیه همسایگان استفاده کنند، اما نگرانیهای امنیتی به خصوص همسایگان از عملکرد طالبان، به ویژه در مورد حضور برخی ناراضیان و گروههای تروریستی وابسته به کشورهای همسایه در داخل افغانستان در حال افزایش بوده است. نمونه بارز این مسئله، نارضایتیهای شدید پاکستان از حضور طالبان پاکستانی در داخل افغانستان است.
از سوی دیگر، شاهد درگیریهای مرزی متعددی بین نیروهای مرزی طالبان با مرزبانان همسایه، عمدتاً ایران و پاکستان بودهایم که بخش عمدهای از این درگیریها، ناشی از نوع نگاه نادرست فرماندهان و نیروهای مرزی طالبان نسبت به این دو همسایه و حساسیتهای نابجا، برخلاف مقررات و معاهدات مرزی بین دو طرف بوده است. مثال بارز دیگر در مورد ایران، عدمپرداخت یا کارشکنی در پرداخت حقابه از رودخانه هیرمند است که در نهایت با اعتراض شدید و هشدار مقامهای ارشد دولت به خصوص ریاست جمهوری ایران مواجه شد. در این زمینه، از یک سو طالبان در پرداخت حقابه کارشکنی کرده و صدهاهزار مترمکعب آب را به جای ایران، به سمت مسیر انحرافی و شورهزار هدایت کردند و از سوی دیگر، به دنبال افزایش انتقادها، جلوی سرازیر شدن آب از سد کجکی به سمت سد کمالخان و پرداخت حقابه ایران را گرفتند. در این بین، به رغم اعلام پایبندی ظاهری طالبان به معاهده حقابه ۱۳۵۱، آنها حاضر به قبول راستیآزمایی ادعاهای خود نبودهاند. شواهد نشان میدهد نوع نگاه طالبان به ایران و گسترش روابط بین دو کشور به خصوص در حوزههای سیاسی، امنیتی و اقتصادی همچنان متأثر از نوع نگاه امریکایی است، به گونهای که از یکسو طالبان عملاً علاقهای به گسترش روابط سیاسی و نظامی با ایران نشان نمیدهند و از سوی دیگر در بعد اقتصادی نیز به رغم اعلام آمادگی سرمایهگذاران ایرانی برای سرمایهگذاری در افغانستان، به خصوص در حوزه معادن، محدودیتهایی وجود دارد. با روی کار آمدن طالبان، حجم تجارت بین افغانستان و ایران نیز شاهد کاهش قابل ملاحظهای بوده است. این در حالی است که در سوی دیگر، طالبان با وجود ۲۰ سال جنگ خونین با امریکا و دولت امریکایی افغانستان، اکنون با یک رویکرد کاملاً متفاوت، چشم امید برای دستیابی به توافق با امریکا دارد. در این زمینه مذاکرات پیدا و پنهان متعددی به خصوص در سطح امنیتی و نظامی و همچنین سیاست خارجی با مقامهای ارشد امریکایی و اروپایی در دوحه برگزار شده، در حالی که رویکرد واقعی امریکا و غرب، افزایش تحریمها علیه طالبان بوده است.
افزایش اختلافات سیاسی و قومی در بین طالبان
یکی از واقعیتهای دیگر موجود در رویکرد طالبان از یکسو افزایش اختلافهای عمیق سیاسی میان سران این جریان، از سراجالدین حقانی گرفته تا مولوی محمد یعقوب مجاهد، پسر ملامحمد عمر، بنیانگذار طالبان تا ملاعبدالغنی برادر، معاون اقتصادی نخستوزیر طالبان است. در روی دیگر سکه، نوع رویکرد طالبان پشتون و بیگانه دانستن سایر گروههای قومی طالبان به خصوص در بین تاجیکها و ازبکها، سبب افزایش بیاعتمادی و نارضایتی بین طالبان غیرپشتون و پشتون شده است که در تحولات اخیر ولایت بدخشان در مورد طالبان تاجیک و سال قبل در مورد طالبان ازبک در ولایت فاریاب به وضوح قابل مشاهد است.
جمعبندی
با توجه به سایهروشنهایی از حکومت دو سال گذشته نوع رویکرد محدودکننده حکومت طالبان و رهبری آن، در سه سطح آینده خوبی را فرا راه آن متصور نیست، از یکسو افزایش نارضایتیهای مردمی در دخالت این کشور، افزایش نارضایتیها در سطح کشورهای همسایه و منطقه، پروسه به رسمیت شناختن حکومت طالبان را عملاً غیرممکن خواهد ساخت و از سوی دیگر افزایش نارضایتیهای داخلی در بین صفوف طالبان حتی میتواند در آینده زمینه ساز انشعاب در این گروه شود. یک نگرانی جدی در این زمینه، سربازگیری روزافزون گروه تروریستی داعش از بین ناراضیان طالب و غیرطالب خواهد بود، به همین دلیل رهبری طالبان با یک واقعبینی باید به فکر تحول عمیق در رویکرد خود باشد، در غیر این صورت، ادامه حکمرانی در افغانستان در آینده با چالشهای روزافزونی مواجه خواهد شد.