انقلاب اسلامی ایران نه تنها در داخل مرزهای کشور که در سراسر جهان منشأ آثار فراوان بود. افراد بسیاری از مسلمان و غیرمســــلمان، شیفته امامخمینی و جذب ارزشهای مکتب «روحالله» شدند و هر یک از اینان به عنوان پیامآور آزادی و عدالت و منادی مبارزه با ظلم و استکبار، در گوشه گوشه جهان به بیدار ساختن ملل رنج دیده شتافتند. این رویش، یکی از آثار مهم انقلاب اسلامی است که دشمن هماره از آن واهمه داشته است. علامه شهیدسیدعارف حسین الحسینی از جمله این رویشهاست. او در مکتب امام خمینی بالید و در نجف شاگرد آن بزرگ شد. در مقال پی آمده، حیات سیاسی رهبر فقید شیعیان پاکستان مورد بازخوانی قرار گرفته است.
باریافته به محضر رهبر فقید انقلاب اسلامی
هجرت شهیدسیدعارف حسین الحسینی از پاکستان به عراق در سال ۱۳۴۶، نقطه عطف زندگی او محسوب میشود، چراکه این سفر زمینهساز آشنایی او با امام خمینی شد که در مهر ۱۳۴۴ و پس از اقامت اجباری در ترکیه به نجف منتقل شده بود. تقارن سفر عارف حسینی به عراق و حضور رهبر نهضت اسلامی ایران در آنجا باعث شد وی از محضر امام خمینی بهره کامل ببرد. عارف حسینی در نجف از سوی شهیدمحراب آیتالله سیداسدالله مدنی با امام راحل آشنا شد و از نزدیک به افکار رهبر عظیمالشأن جهان اسلام آگاهی یافت. حجتالاسلام سیدرضا برقعی مدرس که در مدرسه بشریه با علامه عارف حسینی آشنا شده بود و در عراق با او ارتباط داشت، درباره نحوه آشنایی عارف حسینی با امام خمینی و نقش شهید آیتالله مدنی در این آشنایی میگوید: «آقای عارف ابتدا مقلد آقای حکیم بود. بعد از اینکه مرحوم آیتالله سیدمحسن حکیم رحلت کردند، در نجف بحث تقلید بین طلاب مطرح شد و آقای عارف حسینی به دلیل ارتباطش با آقای مدنی، امام خمینی را به عنوان مرجع تقلید خود برگزید... زمینه توجه آقای عارف حسینی به امام از این نقطه شروع شد که شهید مدنی ایشان را به امام ارجاع دادند....» از آن پس او آنچنان شیفته و مجذوب امام گشته بود که همواره در نماز جماعت حضرتش حاضر میشد. عارف حسینی در دروس و گفتگوهای اخلاقی و مباحث دینی امام خمینی هم شرکت میجست و از کلاس درس ایشان، بهرههای فراوان میبرد. در این مقطع، مبارزات سیاسی رهبر نهضت اسلامی ایران، تأثیر عمیقی بر او داشت. حجتالاسلام سیدجواد نقوی از فعالان شیعی پاکستان و از شاگردان علامه عارف حسینی، درباره تأثیرپذیری وی از امام خمینی میگوید: «عارف حسینی از نجف با امام خمینی آشنا شد. وقتی امام در نجف تبعید بودند، ایشان در نجف طلبه بود. البته درس فقه و خارج امام را نمیرفت، ولی درس اخلاق امام را میرفت. مخصوصاً مقید بود نماز را حتماً پشتسر امام بخواند. من در بعضی از عکسها دیدهام که ایشان درست پشتسر امام ایستاده است. ایشان از آنجا با امام آشنا و جذب ایشان شد. هنگام اخراج علما از نجف، علامه حسینی به حوزه علمیه قم منتقل و در قم بیشتر با ابعاد شخصیت امام آشنا شد... و بیشتر در جریان افکار انقلابی امام قرار گرفت و در راه خود مصممتر شد....»
سیدعارف به دلیل علاقهای که به امام داشت، اندیشه ولایت فقیه و الگوی اسلام ناب محمدی را از ایشان فراگرفت و هضم کرد و تمام همت خود را نیز بذل ترویج و گسترش آن کرد. او همواره میگفت: «من پیرو امام خمینیام، مسلک و مذهبم، مسلک و مذهب اوست.» رهبر شیعیان پاکستان در یکی از سخنرانیهای خود در بین مردم کراچی که برای او شعار میدادند، ائمه اطهار (ع) و نایب بر حق آنها امام خمینی را لایق آن شعارها دانست و گفت: «برای من شعار ندهید، من قابل نیستم، برای مولایتان شعار بدهید. برای امام زمان (عج)، امام صادق (ع) و برای آن ائمه (ع) که امام زمان (عج) وارث بر حق آنهاست و نایب بر حقش امام خمینی بتشکن کسی که به من و شما جرئت داد برای گرفتن حق خودمان در میدان مبارزه کنیم، برای ایشان شعار بدهید....» عشق عارف حسینی به امام خمینی به اندازهای بود که سیدحسن نصرالله هم او را «جذب شده در امام» میخواند. دبیرکل حزبالله لبنان در سمینار تفکر و اندیشه شهید عارف حسینی با تأکید بر «وفا و اخلاص شهیدعارف حسینی راجع به امام خمینی» گفت: «این قضیه اتفاقی نیست که علامه شهید عارف حسینی با بسیاری از علمای عراق، ایران و لبنان در یک نکته اشتراک دارد و آن وفا و اخلاص همه اینها نسبت به امام خمینی است. به نظر من حدود افکار اینان، حدود همان فکر است و اینها به سبب آن فکر عاشق امام بودند. سخن ما درباره تفکر این شهید به خاطر عشق ما به تفکر امام است، چون منشأ فکر شهید فکر امام است. شهید عارف حسینی و دیگران مروجان تفکر امام بودند....»
سفر به ایران و فعالیت علیه رژیم پهلوی
عارف حسینی که بعد از خروج از عراق راهی پاکستان شده بود، در سال ۱۳۵۳ راه ایران را در پیش گرفت. او مستقیماً به قم رفت و در حوزه علمیه این شهر، مشغول تحصیل علوم دینی شد. او که در بسیاری از مباحث روز مطالعه داشت، در حوزه علمیه قم اغلب در مباحث سیاسی شرکت میکرد. وی که امامخمینی را در نجف درک کرده و با نهضت اسلامی مردم ایران هم به خوبی آشنا شده بود، در این زمان به همراه دیگر روحانیون و طلاب و همگام با ملت ایران، در صف مبارزه با رژیم خودکامه پهلوی قرار گرفت. طلبه پاکستانی علاوه بر اینکه در این زمان به طور فعال در تحرکات انقلابی شرکت میجست، دیگر طلاب پاکستانی ساکن حوزه علمیه قم را هم به حضور در تظاهرات علیه استبداد پهلوی ترغیب میکرد. فعالیتهای سیاسی او به قدری آشکار بود که ساواک این طلبه پاکستانی را احضار کرد و از او خواست تعهدنامهای را که از قبل آماده شده بود امضا کند که طبق آن از شرکت در تظاهرات، سخنرانیها، دیدار و ملاقات با انقلابیون و شرکت در اموری که به هر نحو در جهت مبارزه با رژیم پهلوی بود، ممنوع میشد، اما عارف حسینی زیربار این زورگویی نرفت و از امضای تعهدنامه امتناع ورزید و چنانکه از قبل مشخص بود دستور اخراج او از ایران صادر شد.
مروج انقلاب اسلامی در پاکستان
عارف حسینی پس از خروج اجباری از ایران نیز همچنان به مسائل مربوط به انقلاب اسلامی حساسیت داشت و با جدیت آن را دنبال میکرد و میکوشید تا صدای انقلاب اسلامی مردم ایران را به گوش ملت پاکستان برساند. به گفته یکی از شاگردان عارف حسینی «شهید قبل از انقلاب نوارهای سخنرانی و فیلمهایی را که برایش آورده بودند، ده به ده میبرد و در حسینیهها پخش و مردم را با انقلاب ایران آشنا میکرد....» او در حمایت از حرکت انقلابی امام خمینی و به پشتیبانی از انقلاب اسلامی ایران، برنامههای دیگری نیز ترتیب میداد. مثلاً او یک راهپیمایی چند هزار نفری به مسافت ۲۰۰ کیلومتر از پاراچنار تا پیشاور را تدارک دید و در پیشاور ضمن تشکیل یک اجتماع عظیم، به دفاع از انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی پرداخت. عارف حسینی اعتقاد داشت با الگوگیری از انقلاب اسلامی ایران، میتوان بر استبداد و ظلم غلبه پیدا کرد. از این رو انقلاب اسلامی را محدود به مرزهای ایران نمیدانست. نکته مهم این است که در آن مقطع، تبلیغات سوء مخالفان انقلاب اسلامی در پاکستان به شدت دنبال میشد و سیدعارف با وجود این تبلیغات سوء توانست چهره واقعی انقلاب اسلامی مردم ایران را به ملت پاکستان نشان دهد و آنان را جذب انقلاب کند. همانطور که سیدصادق حسین طاهری میگوید: «تا آن روز برای حضرت امام، کسی در پاکستان تبلیغ نکرده بود. از یک طرف ایشان بیشتر در تبعید و مبارزه بودند و از یک طرف هم عدهای در آنجا [پاکستان]شایعه درست کرده بودند که نعوذبالله امام را شوروی حمایت میکند و قیام ایران وابسته به شوروی است. این افکار را نه در میان مردم که در میان علمای پاکستان هم رواج داده بودند. اینطور شد که در سه چهار سالی که شهید عارف حسینی فعالیت کردند، آن تفکری که بر مردم حاکم بود، نه فقط در منطقه پاراچنار که در کل پاکستان دگرگون شد و نه اینکه فقط شیعیان وابستگی خاصی به حضرت امام پیدا کردند، بلکه سنیها هم به ایشان علاقهمند شدند. آن موقع ما معمم نبودیم که بدانند درس طلبگی میخوانیم، در میان مردم عادی که میرفتیم، میشنیدیم کهای کاش برای پاکستان هم یک خمینی پیدا شود که بیاید اینجا را اصلاح کند....» به گفته حجتالاسلام نقوی، شهیدعارف حسینی زمانی به طرفداری از انقلاب اسلامی ایران در پاکستان قد علم کرد که «جو خفقان و ترسآوری در پاکستان حاکم بود و کسی جرئت این کار را نداشت. بدتر از خفقان هولناک دوران ضیاءالحق، خفقان تحجر حاکم بر شیعه وجود داشت و کسی نمیتوانست درباره انقلاب حرفی بزند... ولی ایشان این جو را شکست و به شکل علنی درباره امام و انقلاب حرف زد....»
ارتباط و پیوستگی او با روحانیت مبارز ایران، باعث شده بود برخی جریانها چه در پاکستان و چه در ایران با وی دشمن شوند. در پاکستان روحانیت متحجر که ورود روحانیون را به عرصه سیاست نمیپسندید، در جبهه مقابل عارف حسینی قرار گرفت و علیه او اقداماتی انجام داد. روحانیون مقدسمآب و تحجرگرایان دنیاطلب در پاکستان، در مخالفت با اقدامات عارف حسینی مطالب واهی و سستی را که نشانه کوته فکری و بیاطلاعی آنان بود، ابراز میکردند. مثلاً به نادرستی استدلال میکردند که ایران تنها کشور شیعهنشین و محمدرضا هم تنها شاه شیعه است! پس چگونه ممکن است که شیعیان علیه یک کشور شیعه و سلطان شیعه قیام کنند؟! در ایران نیز گروهی از معممین که مبارزات امام خمینی را قبول نداشتند، به انحای مختلف در برابر عارف حسینی صفآرایی کردند. این جریان که در پاکستان هم دارای نفوذ بود، تمام همت خود را برای ضربه زدن به مشی انقلابی در این سرزمین مبذول میداشت. چنانکه حجتالاسلام سیدجواد نقوی میگوید: «جریان آقای [سید کاظم]شریعتمداری هم در پاکستان نفوذ داشت و بر سید [عارف حسینی]فشار میآورد... خیلی از علمای پاکستان شاگرد ایشان [شریعتمداری]بودند و حتی بعد از تمام شدن جریان آقای شریعتمداری، باز هم همان خط را داشتند....»
عارف حسینی و نظام جمهوری اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ارتباط سیدعارف حسینی در قامت رهبر شیعیان پاکستان، با نظام جمهوری اسلامی برقرار بود. عارف حسینی که انقلاب اسلامی ایران را الگوی فعالیتهای سیاسی خود در پاکستان قرار داده بود و ملت پاکستان و سایر ملل اسلامی را به آن فرا میخواند، در عرصههای بینالمللی حمایت کامل خود از جمهوری اسلامی اعلام میکرد. او صرفاً به خاطر سرنگونی نظام شاهنشاهی در ایران از انقلاب اسلامی حمایت نمیکرد، بلکه پشتیبانی وی به این خاطر بود که این انقلاب، یک حکومت طاغوتی را در هم شکسته و نظامی اسلامی را به جای آن بر سر کار آورده و عظمت اسلام و مسلمین را احیا کرده بود. در فوریه سال ۱۹۸۷ میلادی، طی یک سخنرانی در شهر لاهور اعلام کرد: «ما پشتیبان انقلاب اسلامی هستیم، به خاطر اینکه این انقلاب نه تنها حکومت شاه خائن را در هم شکسته، بلکه حکومت طاغوت را سرنگون کرده و به جای آن حکومت اسلامی تشکیل داده است....» عارف حسینی در سخنرانیهای خود رسماً اعلام میکرد که حامی جمهوری اسلامی بوده و در جهت تثبیت آن با شرق و غرب میجنگد! او میگفت: «ما از ابتدا انقلاب اسلامی ایران را تأیید کردهایم و از این به بعد هم تأیید میکنیم و هر جایی که صدایی، دستی یا قدمی علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت کند، جوانان ما این دستها و پاها را قلم خواهند کرد! ما حمایت از انقلاب اسلامی ایران را از واجبات دینی خود میدانیم....» او به جوانان توصیه میکرد: «مانند جوانان مسلمان غیور ایران، انقلاب را در جامعه برپا کنید و عملکرد انقلاب اسلامی ایران را برای هر سطح جامعه روشن سازید تا مسلمانان پاکستان خودشان خواهان انقلاب اسلامی بشوند....» میگفت: «من از تمام مسلمانان، به خصوص جوانان میخواهم که افکار رهبر حقیقی جهان اسلام و امید مستضعفان جهان حضرت امام خمینی را به گوشه گوشه ممالکشان برسانند تا مسلمانان از افکار او آگاه شوند و پوزه استعمار را به خاک بمالند....» عارف حسینی نماینده امام خمینی در بین شیعیان پاکستان بود و از طرف ایان وکالت شرعی داشت. او در پاییز سال ۱۳۵۹ و طی نامهای به امام خمینی از فعالیت جریانهای انحرافی در پاکستان خبر داد و از ایشان درباره استفاده از سهم امام، در زمینه مبارزه فرهنگی با این جریانهای انحرافی کسب تکلیف کرد.
در دوران تجاوز رژیم بعث عراق به ایران، عارف حسینی حامی جمهوری اسلامی و مردم ایران بود. عارف حسینی در این دوران با یاری ملت پاکستان، کمکهای مردمی برای مردم ایران جمعآوری و ارسال میکرد و میگفت: «تا توان داریم، باید به پشتیبانی و حمایت از ایران اسلامی بپردازیم....» به گفته شبیر حسین بخاری، عارف حسینی دفاع از مظلوم را از مهمترین وظایف شیعیان میدانست و تأکید میکرد: «حیثیت شیعه، فقط شیعه بودنش نیست که مطالباتش در حد چاپ کتابهای درسی، دینی و قرآنی باشد. ما شیعه، مسلمان و پاکستانی هستیم. به حیثیت شیعه، عزاداری امام حسین (ع) از مطالبات ماست، به حیثیت مسلمانی، هرجا علیه مسلمانی ظلمی باشد، چه در عربستان و چه در جنگ ایران و عراق، باید علیه ظالم موضع بگیریم....» موضعگیریهای او به نفع مردم ایران در این دوران، بسیار شجاعانه بود. آیتالله سیدحسن طاهری خرمآبادی که به عنوان نماینده امام خمینی به پاکستان سفر کرده و با علامه عارف حسینی دیدار کرده بود، آورده است: «ما دیدیم که شهید عارف حسینی در مسائل انقلاب، خیلی شجاعانه و بیباکانه طرفداری میکرد و وارد میشد....»
رهبر مجاهد شیعیان پاکستان، همواره از اوضاع ایران آگاه و مطلع بود. وی به ویژه در دوران جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران، همیشه اخبار جنگ را دنبال میکرد و نگران رزمندگان اسلام بود. او فیلمهای جنگ را از خانه فرهنگ ایران در پاکستان میگرفت و به روستاهای بسیار دورافتاده این کشور میبرد و دائماً اخبار جنگ را پیگیری میکرد و به مردم میرساند. هر زمان که عملیات شروع میشد، به رادیو گوش میداد و به طلاب میگفت بیایید برای پیروزی مجاهدان اسلام، دعای توسل و سوره انعام بخوانیم. محمداصغر رجایی از شاگردان عارف حسینی در مدرسه جعفریه، خاطرهای از تعلق خاطر استادش نسبت به جمهوری اسلامی دارد. او میگوید: «زمانی که در محضر شهید عارف حسینی درس میخواندم، خرمشهر در محاصره بود. ما خدمت ایشان درس داشتیم و ایشان خلاصه اخبار را گوش میداد. خرمشهر همچنان در محاصره بود. نزدیک غروب ایشان به من گفت اصغر! برو و بچهها را جمع کن، من رفتم و طلاب را جمع کردم. همیشه غروبها، طلاب پروانهوار دور ایشان جمع میشدند. ایشان گفت خرمشهر به دست رزمندگان اسلام محاصره شده، شما روزه بگیرید به این نیت که خدا خرمشهر را آزاد کند. همه بلند شدیم و سحری خوردیم و روزه گرفتیم. غروب روز بعد هنوز افطار نکرده بودیم که خداوند متعال خرمشهر را آزاد کرد....» به گفته یکی دیگر از شاگردان علامه عارف حسینی، بعد از انتشار خبر آزادسازی خرمشهر از سوی رزمندگان اسلام، جشنی بزرگ در پاراچنار برگزار شد. چنانکه سیدشباب حسن یکی دیگر از شاگردان عارف حسینی میگوید بعد از انتشار خبر آزادسازی خرمشهر «در شهر همه جوانها و نوجوانها بیرون ریختند و یکی دو ساعت راهپیمایی و جشن و پایکوبی کردند. بعد به مسجد رفتند و حجتالاسلام عارف حسینی برای آنان سخنرانی کرد....» این نشانه عشق و توجه وافر علامه عارف حسینی، به جمهوری اسلامی و توفیقات بزرگ آن در جنگ تحمیلی بود.
بر محمل وصال
علامه شهیدسیدعارف حسین الحسینی، سرانجام در سحرگاه ۱۴ مرداد ۱۳۶۷، از سوی یکی از اعضای گروهک موسوم به «سپاه صحابه» ترور شد و به شهادت رسید. شواهد حکایت از ارتباط این گروه، با استکبار جهانی داشت. چندی بعد امام خمینی با صدور پیامی عارف حسینی را «فرزند عزیز» خویش خواندند و از وی به گرمی تجلیل کردند. کوتاه سخن اینکه اقدامات مذهبی و فرهنگی شهیدعارف حسینی در قامت رهبر شیعیان پاکستان، در این دیار بس ارزشمند و مهم بود. از این رو در دوره حیات، آماج تهمتها و حملهها قرار گرفت. گرچه دشمن او را ترور کرد و به شهادت رساند، اما راه او از سوی جمعیت شیعیان پاکستان ادامه یافت و امروزه میراث او نماد یک مکتب دینی و سیاسی به شمار میرود.