کد خبر: 1165282
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۷:۰۰
ما دکتر مصطفی چمران را به چه چیزهایی به یاد می‌آوریم؟ چریکی خسته، دانشمندی مهاجر، عارفی دلسوخته، فرمانده‌ای جان بر کف و دهها عنوان دیگر که می‌توان به مردی به نام مصطفی چمران الصاق کرد.
احمد محمدتبریزی

اختصاصی جوان آنلاین - ما دکتر مصطفی چمران را به چه چیزهایی به یاد می‌آوریم؟ چریکی خسته، دانشمندی مهاجر، عارفی دلسوخته، فرمانده‌ای جان بر کف و دهها عنوان دیگر که می‌توان به مردی به نام مصطفی چمران الصاق کرد. پیچیدگی‌های شخصیتی شهید چمران باعث شده تا ما همانقدر که او را می‌شناسیم، به همان اندازه از ابعاد وجودی او بی‌خبر باشیم.
اغلب ما بیشتر از هر چیزی با ابعاد نظامی مصطفی چمران آشنا هستیم. درست هم هست، او چریکی نظامی بود که مبارزاتش را از قبل از انقلاب شروع کرد و پس از انقلاب نیز با شروع درگیری‌ها در کردستان به غرب کشور رفت و تا زمان شهادت در مناطق عملیاتی حضوری فعال داشت.
اما این تمامِ چیزی نیست که باید از شهید چمران بدانیم. شهید چمران ابعاد کشف شده و کشف نشده زیادی دارد که برای پی بردن به آن باید در زندگی این بزرگمرد کنکاش کنیم. غاده جابر، همسر شهید درباره بزرگی شخصیتی مصطفی چمران چنین گفته بود: «برای من که زنش بودم هر روز یک زاویه از وجودش و روحش روشن می‌شد».


پدر یتیمان
چمران برای بچه‌های یتیم در حکم پدر بود. از اعماق وجود برایشان دل می‌سوزاند و نمی‌خواست ناراحتی‌شان را ببیند. عکسی که شهید چمران با زانوانی در بغل در یتیم‌خانه‌ای در مناطق فقیرنشین جنوب لبنان به نقطه نامعلوم خیره شده، هزاران حرف در دل خود دارد. در عکس‌های دیگر بچه‌ها پیرامونش هستند و به او به مثابه یک پدر می‌نگرند. یک پدرِ بزرگ که همیشه هوایشان را دارد. آن‌ها با وجود چمران احساس تنهایی نمی‌کنند.
همسر شهید چمران از روزی در یتیم‌خانه می‌گوید که مصطفی هیچ غذای دیگری جز غذای یتیم‌خانه را نمی‌خورد. وقتی همسرش می‌گوید: چرا غذای شب عید را که مادر برای‌مان فرستاد نخوردید و نان و پنیر و چای خوردید؟ در جواب می‌گوید: این غذای مدرسه نیست. غاده می‌گوید: شما دیر آمدید، بچه‌ها نمی‌دیدند شما چی خورده‌اید؟ اشک چشمان دکتر جاری می‌شود و می‌گوید: خدا که می‌بیند.
چمران طاقت رنج‌های کودکان یتیم را نداشت. خودش را وقف آن‌ها کرده بود. هنگامی که به او می‌گفتند مگر این بچه‌ها را می‌شناسی، ایشان با ناراحتی و بغض جواب می‌داد:‌ «نمی‌شناسم اما مهم این است که این یک‌ بچه یک شیعه است. این بچه ۱۳۰۰ سال ظلم را به دوش می‌کشد» و گریه‌ها‌ی چمران نشانه ظلمی بود که بر شیعه علی رفته است.

چمرانی که می‌شناسیم و چمرانی که نمی‌شناسیم/ مصطفی یک شاهکار بود؛ غافلگیرکننده و جذاب

عرفان و نیایش‌های جانسوز

یکی از زیباترین و جانگدازترین نیایش‌های عارفانه را شهید چمران به جا گذاشته است. خواندن نیایش‌های شهید چمران، لطافت روح و پاکی قلب او را نشان می‌دهد. دکتر چمران در تمام مراحل زندگی‌اش نه یک فرمانده نظامی بلکه بیشتر عارفی بود که لباس چریکی به تن کرده بود و برای احقاق حقوق مظلومان می‌جنگید. نیایش‌های عارفانه‌اش مضامینی پربار از تفکرات و درد دل‌های یک انسان آگاه و بیدار دارد.
فرمانده ستاد جنگ‌های نامنظم در یکی از نیایش‌هایش اینچنین با خدای خودش صحبت می‌کند:‌ «چه زیباست؛ راز و نیازهای درویشی دل سوخته و ناامید در دل شب، فریاد خروشان یک انقلابی از جان گذشته در دهان اژدهای مرگ، اعتراض خشونت بار مظلومی، زیر شمشیر ستمگر، اشک سرد یأس و شکست بر رخساره زرد دل شکسته‌ای در میان برادران به خاک و خون غلتیده، فریاد پر شکوه حق،هز حلقوم از جان گذشته ای علیه ستمگران روزگار. چه خوش است؛دست از جان شستن و دنیا را سه طلاقه کردن، از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن، بدون بیم و امید علیه ستمگران جنگیدن، پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن، به همه طاغوت ها نه گفتن، با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن . جایی که دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا کند ،دیگر از کسی واهمه نمی‌کند تا حق را کتمان نماید...»
مصطفی چمران عارفی دل‌سوخته بود که در پی رسیدن به معبود می‌سوخت؛ مثل یک شمع ذره ذره از وجودش آب می‌شد و هر چه داشت را برای خشنودی خالق و خلق خرج می‌کرد. او در یادداشت‌هایش در امریکا اینچنین زیبا عشق و علاقه‌اش به معبود را توصیف می‌کند: «خدایا! نمی‌دانم تا کی باید بسوزم؟ تا چند رنج ببرم؟ در همه حال، همه جا و همیشه تو شاهد بوده‌ای. عشقی پاک داشتم و آن را به پرستش ذات مقدس تو ارتباط می‌دادم، ولی عاقبتش به آتشی سوزان مبدل شد که وجودم را خاکستر کرد. احساس می‌کنم تا ابد خواهم سوخت. شمعی سوزان خواهم بود که از سوزش من شاید بشریت لذت خواهد برد! خدایا! از تو صبر می‌خواهم و به سوی تو می‌آیم. خدایا تو کمکم کن.»
چمران عاشقی بود که در راه معبود تمام زندگی‌اش را فدا کرده و سبکبال آماده فدا شدن در نور حق بود.


• ساده زیستی
امام خمینی، مصطفی چمران را «جنگجویی پرهیزگار و معلمی متعهد» نامیده بود. ساواک در گزارش‌هایش در سال ۱۳۵۲ درباره سبک زندگی چمران اینگونه گزارش می‌دهد: «دکتر چمران در «لافایت» (امریکا) زندگی می‌کند و یک زندگی بی‌نهایت ساده و بدون تجمل دارد... آدمی است بی‌نهایت مطلع در موضوعات مختلف.»
زندگی زاهدانه و ساده‌زیستی چمران بر کسی پوشیده نیست. او تمام امکانات و فرصت‌ها برای داشتن یک زندگی مرفه در امریکا را رها کرد و راهی لبنان شد؛ شهر صور. شهری شیعه‌نشین که به خاطر اختلافات مذهبی وضعیت خوبی نداشت. دکتر از دل سرمایه‌داری مرفه امریکا به شهری محروم سفر می‌کند. در وصیت‌نامه‌اش درباره این سیر و سلوک عارفانه، درباره این انتخاب معنوی و زندگی اش می‌نویسد: «از اینکه آمریکا را ترک گفتم، از اینکه دنیای لذات و راحت‌طلبی را پشت سر گذاشتم، از اینکه دنیای علم را فراموش کردم، از اینکه از همه زیبایی‌ها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشته‌ام، متأسف نیستم... از آن دنیای مادی و راحت‌طلبی گذشتم و به دنیای درد، محرومیت، رنج، شکست، اتهام، فقر و تنهایی قدم گذاشتم. با محرومیت همنشین شدم. با دردمندان و شکسته دلان هم‌آواز گشتم. از دنیای سرمایه‌داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم. با تمام این احوال متأسف نیست.»
زندگی مشترک شهید چمران و غاده نیز سراسر سادگی بود. آنها در طول زندگی مشترک‌شان هیچ چیزی نداشتند و بخش عمده‌ای از این زندگی در مناطق جنگی گذشت. غاده، دختری از خانواده‌ای پولدار بود و در کنار مصطفی چمران،‌ رشد کرد و بزرگ شد. او خودش را با سبک زندگی ساده همسرش وفق داد و همچون مصطفی سعادت و خوشبختی را در مسائل معنوی پیدا کرد.


• مرگ آگاهی
چمران دنیا را جز برای جهاد و شهادت در راه خدا نمی‌خواست. شهادت برای او همانند امیرالمؤمنین (ع) شبیه رستگاری بود. دکتر چمران برای شهادت و دیدن معبود لحظه‌شماری می‌کرد و شهادت را زیباترین لحظه حیاتش می‌دانست. شهید چمران در نیایشی عاشقانه خطاب به جسم خسته‌اش چنین می‌نویسد: «ای پا‌های من! سریع و توانا باشید.‌ای دست‌های من! قوی و دقیق باشید.‌ای چشمان من! تیزبین و هوشیار باشید.‌ای قلب من! این لحظات آخرین را تحمل کن. به شما قول می‌دهم که پس از چند لحظه، همه شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش بیابید، من دیگر شما را رنج نخواهم داد. دیگر به شما بی‌خوابی نخواهم داد و دیگر شما از خستگی فریاد نخواهید کشید.»
شهید چمران دست از دنیا شسته بود. در نیایش عارفانه دیگری می‌گوید: «ای حیات با تو وداع می‌کنم با همه زیبایی‌هایت، با همه مظاهر جلال و جبروت، با همه کوه‌ها و آسمان‌ها و دریا‌ها و صحراها، با همه وجود وداع می‌کنم. با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می‌روم و از همه چیز چشم می‌پوشم. خدایا تو را شکر می‌کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده‌ای تا هنگامی که همه راه‌ها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است، می‌توان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدایی رسید.»
مصطفی چمران اصلاً از مرگ ترسی نداشت. در نوشته‌هایش هست که می‌گوید به ملکه مرگ حمله می‌کنم تا او را در آغوش بگیرم و او از من فرار می‌کند: «بالاترین لذت، لذت مرگ و قربانی شدن برای خداست».
روز قبل از شهادت، با علم و آگاهی از شهادتش، از همسرش می‌خواهد تا نسبت به این موضوع رضایت بدهد. همسر شهید خاطره آن روز را چنین روایت می‌کند:‌ «وارد اتاق شدم دیدم مصطفی روی تخت دراز کشیده فکر کردم خواب است. گفت: «من فردا شهید می‌شوم. ولی من می‌خواهم شما رضایت بدهید اگر رضایت ندهید شهید نمی‌شوم ... من فردا از اینجا می‌روم و می‌خواهم با رضایت کامل شما باشد». آخر رضایتم را گرفت.»

چمرانی که می‌شناسیم و چمرانی که نمی‌شناسیم/ مصطفی یک شاهکار بود؛ غافلگیرکننده و جذاب


• مهربانی و عشق
وقتی امام موسی صدر به غاده جابر گفت: «شما با مرد خیلی بزرگی ازدواج کرده‌‌اید. خدا به شما بزرگ‌ترین چیز در عالم را داده، باید قدرش را بدانید» شاید او آن لحظه به عمق این حرف پی نبرد. غاده در طول زندگی متوجه مهربانی، عشق و بزرگی مصطفی چمران شد.
او روز خواستگاری به مادر غاده قول می‌دهد: « تا زنده ام وقتی بیدار شد تختش رو مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه اش رو روی سینی بیارم دم تختش.» و تا زمان شهادت بر سر قولش ماند. یا قبل از آن که ماشین را روشن کند دست همسرش را می‌گرفت و می‌بوسید. می‌بوسید و همانطور با گریه از او تشکر می‌کرد. می‌گفت: «این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید»
انسان ها را به نهایت دوست داشت و برای رسیدن آنها به کمال وجودی، نهایت تلاشش را می کرد..گریه چمران و ابراز محبتش به بچه‌های شیعه یتیم یکی دیگر از ویژگی‌های شهید چمران بود.


• هنرمندی
شاید بسیاری هنوز هم نمی‌دانند که شهید مصطفی چمران در عرصه هنر نقاشی بسیار فعال بود و این هنر را به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کرد. او آثار هنری زیادی را بر جای گذاشت که از جمله آنها می توان به تابلوهای نقاشی، مجسمه ها و عکس‌ها اشاره کرد. شهید چمران در بین هنرهای مختلف نیز به هنر نقاشی علاقه بسیاری نشان می‌داد و از او تابلوهای زیادی با تکنیک رنگ و روغن بر جای مانده است. مفاهیم عمیق و معنوی در آثار هنری شهید چمران به خوبی دیده می شود و در آثارش می توان به نزدیکی او با خداوند پی برد.
نقاشی‌های شهید چمران موجب نزدیکی او به همسرش غاده شد. غاده در نخستین دیدار با همسر آینده‌اش، سخت مبهوت شیوه رفتار نیک و قدرت کلام و تفکر و هنرمندی و احساسات او شد. غاده جابر وقتی نقاشی شمع دکتر چمران را می‌بیند، بی‌اختیار شروع به گریه می‌کند و می‌گوید: «من فکر نمی‌کردم کسی بتواند معنای شمع و ازخودگذشتگی را به این زیبایی بفهمد و نشان بدهد.» شهید چمران نیز می‌گوید: «من هم فکر نمی‌کردم یک دختر لبنانی بتواند شمع و معنایش را به این خوبی درک کند.»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار