کانال تلگرامی «ترجمان» یادداشتی از سوفیا استوارت، نویسنده و ویراستار را با ترجمه محسن بهخوی به اشتراک گذاشت. خلاصهای از این مقاله در ادامه از نظر میگذرد: اخیراً مشغول تماشای سریالی بودم که دو پیام بازرگانی، پشت سر هم پخش شد. اولی مربوط به شرکتی هواپیمایی بود و میخواست «داستان یک شرکت هواپیمایی» را تعریف کند، داستانی علمیتخیلی، عاشقانه و ماجراجویانه با حضور ۸۰ هزار «قهرمان» یا همان کارمندان شرکت. تبلیغ دوم مربوط به شبکه ایاسپیان بود که میگفت فوتبال امریکایی همه چیز را «برای شکلدادن یک داستان عالی در اختیار دارد»: درام، اکشن «دریچهای است که شما را به درون خود میکشد، مهلکهای است که نمیگذارد از آن بگریزید، هوش از سرتان میپراند و پایانی نفسگیر دارد.»
در فرهنگ امریکایی، گرایشی هست که پیتر بروکس، نظریهپرداز ادبی آن را «داستانسازی» مینامد. او در کتاب جدیدش با عنوان فریب داستان: استفاده و سوءاستفاده از روایت میگوید، از آغاز قرن جدید برای دریافت جهان پیرامونمان بیش از حد به قاعدههای داستانسرایی تکیه کردهایم. این امر منجر به «غلبه روایت بر واقعیت» شده که تقریباً تأثیر خود را بر هر شکلی از ارتباطات گذاشته است، از شیوه تعامل پزشکان با بیماران و نحوه نگارش گزارشهای مالی بگیرید تا نحوه برندسازی شرکتها برای معرفی خود به مصرفکنندگان. این در حالی است که شیوههای دیگر بیان، تفسیر و فهم، مثل تجزیهوتحلیل و استدلال به حاشیه رانده شدهاند.
این خطر زمانی جدی میشود که افراد ندانند این داستانها غالباً با انتخابها و حذفهای عامدانه ساخته میشوند. بروکس میگوید مثلاً شرکت انرژی اِنرون سر مردم کلاه گذاشت «چون فقط بر اساس داستانهایی بنا شده بود که وعده ثروت قریبالوقوع میدادند.» کلاهبرداریهای دیگر، مثل مواردی که شرکتهای پردو فارما، نکسیام و آنا دلوی انجام دادند، به این دلیل موفقیتآمیز بودند که مردم فریب داستانهای این افراد را خوردند. به بیان دیگر، همه ما میتوانیم از ژرفخوانی و کمی شکاکیت بهرههای فراوان ببریم.
مطالعات گسترده بروکس، بهویژه کتاب شاخص او به نام خواندن برای داستان: طرح و نیت در روایت که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد، راه را برای فهم کارکرد روایت در ادبیات و زندگی باز کردند. جُوان دیدیون در مقالهای با عنوان «آلبوم سفید» (۱۹۷۹)، به نتیجه مشابهی رسید که غالباً به صورت جملهای قصار بیان میشود: «برای خودمان داستان میسراییم تا زندگی کنیم.» (البته تعبیر بروکس کمی غمانگیزتر است: «ما داستانهایی تخیلی میسازیم تا از غمانگیزی شرایط خود در دنیا هلاک نشویم»). ما انسانها در هنگامههای پریشانی، سخت بهدنبال صفات آشنای داستانسرایی میگردیم: قهرمانان و تبهکارانی که بهروشنی توصیف شدهاند، انگیزهها و خطرات.
اما امروزه نیروی روایی قدرتمندی به نام اینترنت وجود دارد که البته بروکس ۸۴ساله در کتاب فریب داستان آن را در نظر نمیگیرد. در نتیجه او نه تنها بحث را خیلی محدود میکند، بلکه متوجه نمیشود که امروزه خوانش انتقادی و تشخیص شیوههای روایت حتی مهمتر از گذشته است... اگر در بحبوحه آشوبهای اجتماعی برای شناخت دنیای پیرامونمان به داستانها روی میآوریم، در اینترنت برای شناخت خودمان از داستانها استفاده میکنیم.
بو برنهام فیلمساز که با اینترنت بزرگ شد، یکی از دقیقترین وقایعنگاران این حوزه است و تأثیر رسانههای دیجیتال را بر شکلگیری حیات درونیمان نشان میدهد. برنهام در سال ۲۰۱۸ در مصاحبهای گفته بود وقتی صحبت از اینترنت به میان میآید صاحبنظران بهجای اینکه به تغییرات درون افراد توجه کنند که «زیرکانهتر» و نامحسوسترند، بر گرایشهای اجتماعی و تهدیدهای سیاسی آن متمرکز میشوند. او میگفت «چیزی درونیتر هم هست، چیزی که واقعاً دیدگاهمان را نسبت به خودمان عوض میکند». «واقعاً وقت زیادی را صرف ساختن داستان خودمان میکنیم و من احساس میکنم فشار عجیبی روی افراد بود که حتماً زندگیشان شبیه فیلم باشد».... درست است که ما برای خودمان داستان میسازیم تا زندگی کنیم، اما در عین حال برای زندگی کردن، خودمان را هم به داستان تبدیل میکنیم. در میان این اینترنت که نه شکلی دارد و نه پایانی - و برنهام آن را «کمی از هر چیز در هر زمان» مینامد- زبان شستهرفته داستان جذاب مینماید و به تجربههای ما، چه در حالت آنلاین و چه در حالت آفلاین، نظم و ترتیب میبخشد. اساساً فرمان شبکههای اجتماعی است که خودمان را برای دیگران سهلالوصول کنیم. به ما میدان میدهند که برند مخصوص خودمان را ایجاد کنیم، حس زیباییشناختیمان را پرورش دهیم و حکایتهای توجهبرانگیز را به اشتراک بگذاریم و اصالت خودمان را نشان دهیم.
شبکههای اجتماعی به داستانسرایی وابستهاند... البته این اساساً چیز بدی نیست، اما باید حواسمان به نیرنگها و داستانی باشد که در ملأعام به زندگیمان میبندیم... پادزهر این فرهنگی که شدیداً در بند داستانهای خوب افتاده است فقط این است که عامه مردم تفکر نقادانه پیدا کنند و سواد رسانهای خود را ارتقا دهند.