کد خبر: 1150390
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۳:۲۰
در گفت‌وگوی «جوان» با نویسنده کتاب مطرح شد
 مدرسه شبانه عنوان کتابی در ژانر فانتزی است که سیدمیثم موسویان آن را نوشته است، هر چند خودش ترجیح می‌دهد آن را اثری داستانی در قالب عرفان اسلامی معرفی کند. «جوان» با این نویسنده گفتگو کرده است.
مصطفی شاه‌کرمی

 با توجه به اینکه همه آثار قبلی شما در ژانر انقلاب و دفاع مقدس تألیف شده‌اند، چطور شد به فکر نوشتن رمان «مدرسه شبانه» که یک اثر در ژانر فانتزی است، افتادید؟
اگر بخواهم صادقانه حرف بزنم، باید بگویم نسخه اولیه این کار که در حدود ۱۰ سال پیش نوشته شد، یک رمان نوجوانانه انقلاب بود. بعدها، چون خیلی چنگی به دل نمی‌زد، آن را کنار گذاشتم تا اینکه فاز ژانر فانتزی در ذهنم فعال شد و با خودم گفتم‌ای کاش رمان مدرسه شبانه را که خیلی هم دوستش ندارم، به یک کار فانتزی تبدیل کنم، به این ترتیب بود که به سمت نوشتن رمان در ژانر فانتزی رفتم و مدرسه شبانه به اثری در قالب فانتزی تغییر وضعیت داد.

پس مدرسه شبانه را ۱۰ سال پیش نوشتید و بعد‌ها آن را در فضای فانتزی بازآفرینی کردید؟
بله، نسخه اولیه آن ۱۰ سال پیش و در حدود سال ۹۲ نوشته شد.

علت تغییر ژانر مدرسه شبانه صرفاً به این دلیل بود که نسخه اولیه کار را دوست نداشتید یا اینکه می‌خواستید یک اثر فانتزی نوشته باشید یا هر دوی اینها؟!
من خیلی دوست داشتم یک رمان روانشناختی در حوزه انقلاب بنویسم که یک کار نوجوانانه هم باشد. وقتی که مدرسه شبانه را با موضوع انقلاب نوشتم، ابتدا یک مجموعه داستان کوتاه برای نوجوانان بود، بعداً این مجموعه داستان کوتاه را که شخصیت‌هایش تقریباً ثابت بود، به نظرم رسید که به یک رمان نوجوانانه تبدیل کنم. پس از اتمام کار به نظرم خیلی کار خوبی درنیامد و در واقع مشتری نداشت!

منظورتان این است که کتاب را منتشر کردید و فروش نداشت؟
خیر منتشر نشد. من نسخه ابتدایی را حدود سال ۹۴ به ناشر دادم و چند ایراد شکلی و فرمی به کار وارد کردند و گفتند که باید برطرف شوند، اما حاضر نشدم آن‌ها را برطرف کنم. بعد‌ها با خودم گفتم‌ای کاش این کار را با دانش رواشناختی که داشتم ممزوج کنم و به همین علت شخصیت‌های آن را بر اساس پنج بُعد درمانی آرنولد لازاروس (روانشناس اهل آفریقای‌جنوبی و صاحب نظریه درمان چندوجهی که معتقد است انسان‌ها موجودات بیولوژیکی هستند که فکر می‌کنند، احساس می‌کنند، عمل می‌کنند، حس می‌کنند، تصور می‌کنند و ارتباط برقرار می‌کنند) بازنویسی کردم. بر همین اساس پنج شخصیت رمان انقلابی مدرسه شبانه را به نمادی از این وجوه تبدیل کردم که یکی از آن‌ها از نظر ذهنی قوی بود؛ یکی از نظر احساسی، دیگری از منظر ابعاد اجتماعی، دیگری شخصیتی اخلاقی داشت و... (غلام ورزشکار، سهیل بازیگر، عزیز با ادب، فؤاد بااحساس و نفر پنجم ارسطو عقل‌کل).

هر کدام از شخصیت‌های رمان مدرسه شبانه یک تیپ شخصیتی را نمایندگی می‌کند؟
بله دقیقاً. یکی از آن‌ها نماد ذهن است، یکی دیگر نماد احساس، یکی دیگر نماد رفتار و یکی نماد ارتباط اجتماعی و دیگری هم نماد وجدان‌گرایی است. به این ترتیب رمان روانشناختی مدرسه شبانه خلق شد، اما آن را به ناشر نسپردم و مدت زیادی روی آن کار کردم تا حدود سال ۹۷. قبل از این یک کاری را نوشته بودم و به استادم آقای محمدرضا فریدونی ارائه و با توجه به صحبت‌های بعدی احساس کردم که ایشان از آن کار خوش‌شان نیامده است. به دلیل تأثری که در این رابطه پیدا کردم با خودم گفتم که دیگر چیزی ننویسم، وقتی خدمت ایشان رسیدم، گفتم آن مفاهیم عرفانی و دینی را که مورد نظر شماست، نمی‌توانم در قالب رمان پیاده‌سازی کنم! ایشان با یک تشری به من گفتند یعنی نمی‌خواهی دیگر بنویسی؟! باید حتماً نوشتن را ادامه دهی. بعد از این صحبت با خودم گفتم کاش این مفاهیم عرفانی را که مد نظر ایشان است، در قالب فانتزی وارد کنم، به یک باره به ذهنم رسید که رمان مدرسه شبانه به شدت برای این کار اثر مناسبی است. وقتی کار تقریباً با این رویکرد به اتمام رسید، دیدم آن فضای انقلابی سر جای خودش باقی ماند، اما یک فاز فانتزی باز شد که کار را جذاب‌تر می‌کرد و نهایتاً رمان مدرسه شبانه جدید خلق شد.

شما به عناصری مانند رمان انقلابی در فضای فانتزی اشاره کردید، در حالی که اساساً با توجه به ترمینولوژی این الفاظ، انقلاب فانتزی نیست و تناسبی هم ندارند. شما چگونه در رمان مدرسه شبانه که اتفاقاتش مربوط به دوران انقلاب است با فضای فانتزی ارتباط برقرار کردید؟
من اصلاً روی کلمه فانتزی اصراری ندارم و به نظرم این اصطلاح برای جذب هر چه بیشتر توجه مخاطب نوجوان است، وگرنه اساساً این کار اثر فانتزی نیست بلکه یک رمان الهی و عرفانی است. ما می‌گوییم فانتزی، چون چنین سبک و فرمی وجود دارد ولی در حقیقت این رمان یک قصه فانتزی ایرانی است که با جادوی هری پاتری فرق بسیاری دارد، چون بر مبنای عرفان اسلامی نوشته شده است. یک تهمت بزرگی که همیشه به اهل عرفان زده می‌شود، این است که به آن‌ها می‌گویند شما در فاز اجتماعی ورود نکرده‌اید و مبارز نیستید و با هر مشکل اجتماعی با تکیه بر بحث «رضا» (رضایت به ماوقع) کنار می‌آیید. این تهمت به بزرگانی از سیدعلی قاضی‌طباطبایی زده شده است تا آیت‌الله بهجت و هر کسی که در فضای عرفانی سیر می‌کند، در حالی که هر قیامی که در طول تاریخ شیعه مشاهده می‌شود، از سربداران گرفته تا سید‌جمال‌الدین اسدآبادی در مقابله با استکبار تا گل سرسبد همه این مبارزات که انقلاب اسلامی ایران است، همه آن‌ها با رهبری یک شخصیتی ایجاد شده‌اند که در فضای عرفانی تنفس کرده‌اند؛ آدم‌هایی که نفس اهل حق و عرفان به آن‌ها خورده یا کسانی که خودشان در این معنا ذوب شده‌اند؛ کسانی بوده‌اند که توانسته‌اند افراد متدین را به یک روح واحد تبدیل کنند تا به این طریق یک حرکت تأثیرگذار عمیق اجتماعی به وجود بیاورند. من به نوعی با گره زدن مبارزه با مفاهیم عرفانی و فانتزی تعمدی داشتم تا این تهمتی را که به اهل معنا می‌زنند، در حد توان خودم رفع کنم.

ما وقتی از انقلاب حرف می‌زنیم در مورد یک واقعه تاریخی بحث می‌کنیم که اتفاقات، افراد و جریانات تأثیرگذار و بسیاری از جزئیات آن مشخص است ولی وقتی از لفظ فانتزی حرف می‌زنیم برای مخاطب این تصور ایجاد می‌شود که باید منتظر رخداد اتفاقاتی خارج از عرصه متداول و عرف وقایع و حوادث باشد.
وقتی که از انقلاب حرف می‌زنیم یا از کار‌های روزمره حرف می‌زنیم، از انقلاب چه ذهنیتی داریم؟ مثلاً اعلامیه پخش کردن، جلسات مخفی، شعارنویسی، مبارزه و شهادت می‌بینیم، اما هرگز ملکوت این‌ها را نمی‌بینیم و راجع به آن‌ها هم حرفی نمی‌زنیم! من می‌خواهم بگویم تمام کار‌ها و اتفاقاتی را که ما مشاهده می‌کنیم به غیر از ظاهر، یک ملکوت و باطنی هم دارند و این باطن را تا به حال جرئت نکرده‌ایم در رمان‌های‌مان بیاوریم و به آن‌ها بپردازیم.

یعنی شما مدعی هستید در رمان مدرسه شبانه چنین کاری را انجام داده‌اید؟
معتقدم اولین باری که این اتفاق افتاده در رمان مدرسه شبانه است.

حتماً متوجه هستید که این حرف یک ادعای بسیار بزرگ است؟!
ادعای بزرگی دارم و معتقدم تا حالا هیچ رمان عرفان‌محوری در ایران خلق نشده است جز در کار‌های من.

آیا دلیل قاطعی هم دارید؟
بهترین دلیل و سند کتاب مدرسه شبانه است و اگر کسی مدعی اشتباه بودن این حرف بنده است می‌تواند کتاب دیگری مثال بزند.

قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین؟!
بله، اگر کسی نمونه‌ای دارد، بیاورد و بگوید ما یک رمانی نوشتیم بر مبنای تئوری‌های عرفان شیعی. مجدداً تأکید می‌کنم که رمان مدرسه شبانه یک اثر فانتزی به معنای استفاده از جادو و ادبیات جن‌گیری نیست بلکه یک رمان رواشناختی مبتنی بر عرفان شیعی است.

منظورتان این است که در این عرصه خط‌شکنی کرده‌اید؟
حالا اگر نفر اول نباشم، حتماً در بین معدود افرادی که جسارت بهره‌گیری از عرفان اسلامی در رمان‌های‌شان را داشته‌اند و تعدادشان از انگشت‌های یک دست هم فراتر نروند، قرار دارم!

وجه تسمیه این رمان چیست؟
این‌ها (شخصیت‌های نوجوان رمان) به مدرسه‌ای می‌روند که اسم آن مدرسه شریعت است، یک ساختمان قدیمی موریانه‌خورده و فرسوده که این تعابیر کاملاً نمادین و البته عمدی برایش استفاده شده است. این نوجوانان از این مدرسه خوش‌شان نمی‌آید و از آن گریزان هستند طی یک فرایندی از سوی ناظم مدرسه مأمور جاسوسی از یک معلم معروف و انقلابی مدرسه‌شان می‌شوند. به نظرشان می‌آید که شبانه عوامل این معلم به کار‌های انقلابی و چاپ اعلامیه در مدرسه اقدام می‌کنند، به همین علت شب به مدرسه می‌روند، اما در کمال تعجب می‌بینند که تابلوی مدرسه از «شریعت» به «طریقت» تغییر یافته است! وقتی داخل می‌روند، اتفاقات یکی بعد از دیگری رخ می‌دهند و آرام‌آرام وارد فضای فانتزی می‌شوند. در واقع ما می‌خواهیم تا مخاطب متوجه شود طریقت، باطن شریعت است. نکته بسیار مهم اینکه نباید این مسئله و الفاظ را مترادف با نگاه و باور‌های اهل تصوف و صوفی‌ها (که معتقدند در مرتبه طریقت، تکالیف شرعی از عهده افراد برداشته می‌شود) تلقی شود.

ریموند کارور، نویسنده اهل امریکا کتابی دارد با همین عنوان مدرسه شبانه، آیا شما از این اتفاق مطلع بودید؟ گمان نمی‌کنید این هم‌نامی برای رمان شما اشکالی به وجود بیاورد؟
نه نشنیده بودم، البته قطعاً برای بنده با سابقه نویسندگی چنین اتفاقی خیلی زشت است، البته اگر هم از این موضوع مطلع هم می‌شدم، قطعاً از انتخاب اسم «مدرسه شبانه» برای رمانم منصرف نمی‌شدم!

این اثر اولین رمان شما در فضای فانتزی برای مخاطب نوجوان است؟
بله، اولین کتاب در بین آثار چاپ شده‌ام است.

علت این تأخیرتان چه بوده است؟
به دلیل شرایط کاری (کلاس داستان‌نویسی) با نوجوانان ارتباط زیادی دارم و می‌دانم متأسفانه دیوانه فضای فانتزی هستند و به شدت در این فضا نسخه ایرانی کم است که باعث شده و می‌شود ما در حوزه فرهنگ بازنده باشیم. نوجوانان به خاطر اینکه ذائقه‌شان کاملاً فانتزی‌پسند شده و تخیل را خیلی دوست دارند، کم از نسخه رمان‌های فارسی مطالعه می‌کنند و سراغ آثار خارجی و ترجمه‌شده می‌روند. فکر کردم که این عرصه فضای مناسبی برای خوراک‌سازی ذهنی نوجوانان است، هر چند ممکن است آن مفاهیم عمیقی را که مطرح شده‌اند، متوجه نشوند، اما فضای فانتزی آن برای‌شان خوشایند است، به همین دلیل با یکسری مفاهیم عرفانی و اسلامی آشنا می‌شوند و وقتی در حال مطالعه نسخه غربی (هری پاتر و جادوگری) یا شرقی (آثار انیمه) هستند، متوجه می‌شوند این‌ها برعکس آن چیزی است که قبلاً در رمان‌های فانتزی داخلی (مبتنی بر عرفان اسلامی) خوانده‌اند. واقعیت این است که اگر در چنین جا‌هایی ما خودمان دست به کار نشویم و عرصه خوراک‌سازی ذهنی نوجوانان را به دیگران واگذار کنیم، قطعاً بازنده خواهیم بود و این همان اتفاق ناخوشایند و آینده خراب‌کنی است که نباید اجازه بروز و ظهور به آن دهیم.

شما اواخر سال ۱۴۰۰ به خاطر کتاب «بی‌نام‌پدر» در چهاردهمین دوره جایزه ادبی جلال‌آل‌احمد موفق به کسب این جایزه مهم شدید. در این رابطه کمی توضیح دهید.
در آن دوره، رویداد ادبی جلال آل‌احمد نفر برگزیده در بخش داستان بلند نداشت و اثر بنده شایسته تقدیر اعلام شد. به اعتقاد برخی از داوران دلیل اینکه کتابم جزو برگزیده‌ها نبود، سخت‌خوانی آن بود، هر چند افراد داستان‌خوان با اثر ارتباط خوبی برقرار کردند، اما برای مخاطب عام دقیقاً به علت همان مونولوگ‌محور بودن سخت‌خوان تلقی می‌شود.

موضوع کتاب داستانی «بی‌نام پدر» چیست و چرا این نام عجیب را برای آن در نظر گرفتید؟
داستان این کتاب در دو برهه زمانی و در سه خط داستانی روایت می‌شود، روایت اول در مورد تیمسار قمارباز قهاری است که زندگی‌اش را بر اساس قمار بنا کرده و برای سرکوبی غائله کردستان به آنجا اعزام شده که در نهایت به عشق دختر خان ختم می‌شود، اما روایت دوم در مورد مبارزه فدائیان اسلام است که موازی با دیگر حوادث داستان پیش می‌رود، این روایت‌ها در نقطه طلایی تلاقی پیدا می‌کنند و مخاطب را به وجد می‌آورند. در رابطه با وجه تسمیه کتاب هم باید بگویم که مهم‌ترین دلیل برای انتخاب اسم این اثر ردپای پدرم در جای‌جای کتاب و ابراز قدردانی از او بود، همچنین شخصیت اول داستان با وجود اصل و نسب قدیمی در سراسر قصه متهم به بی‌پدری است و در پایان هم پدر و پسر در برابر هم قرار خواهند گرفت، بنابراین به نظرم بهترین اسم برای این اثر بی‌نام پدر است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار