وقتی قرار میشود از توانمندی و ظرفیتهای استانهای ایران صحبت شود، بدون درنگ قبل از هر چیز نگاهها به سمت گردشگری میچرخد.
این یک حقیقت است که وجود مناطق طبیعی مثل کوه، جنگل، دریا، ساحل و حتی کویر، دریاچه و تالابها به تنهایی میتواند به عنوان یک قدرت عظیم در جهت جذب گردشگران داخلی و خارجی برای هر منطقه قلمداد شود. اما باید به موارد بالا اضافه کنیم بناها و اماکن تاریخی و باستانی و موزهها و دیگر امکانات دیگر را تا بدانیم هر نقطه از ایران به تنهایی میتواند به اندازه یک کشور از صنعت گردشگری درآمد داشته باشد.
اما چرا هنوز به این نقطه نرسیدهایم و جمع درآمد استانها از راه ورود و خروج توریست به اندازه یک دهم کشورهای همسایه هم نیست!
نکته حائز اهمیت در عقب ماندگیهای صنعت گردشگری ایران این است که هنوز داشتههای این عرصه به چشم نیامده است و هر چه هست در حد حرف باقی مانده است. نادیده گرفته شدن ظرفیت استانها و آماده نکردن زیرساختها برای حضور گردشگران ضربات مهلکی به این صنعت وارد کرده است، به نحوی که حتی مناطقی که تا چندی پیش به عنوان مقصد اول بسیاری از گردشگران شناخته میشدند، امروز در حال خارج شدن از این لیست هستند. اصفهان، گیلان، مازندران و گلستان یا سمنان، قم و زنجان. فرقی نمیکند دست روی کدام استان بگذاریم.
نصف جهان که با زایندهرود و پلهای روی آن همیشه زبانزد ایرانیان و خارجیها بود، به دلیل تعداد اماکن و بناها و مناطق طبیعی و دیدنی و تاریخی و زیبای خود این قدرت را داشت که مدت اقامت گردشگران در اصفهان را تا یک هفته بالا ببرد. اما امروز به دلیل از بین رفتن بسیاری از جذابیتها و نادیده گرفته شدن نیازها و همچنین بیتوجهی به تأمین زیرساختهای لازم و از همه مهمتر بروز پدیدههایی مثل آلودگی هوا، کوچه و خیابانهای اصفهان را چنان خالی کرده که شهروندانش هم به ندرت قصد گذر از محلی میکنند تا خاطرهای تجدید شود.
این موضوع قابل تعمیم به اکثر استانهاست. مازندران و دریای کاسپین و سواحل زیبا و کوه و جنگلهای بینظیرش هم دچار رخوت شدهاند. گواه این ادعا صحبتهای فرماندار رامسر است که مدعی شده زیرساختهای این شهر ضعیف است و از وضعیت خوبی برخوردار نیست. به همین دلیل مسافر و گردشگر تمایلی به گردش در این شهرستان ندارد. مشکلات رامسر به حدی رسیده که حالا مسئولان شهری نگرانند مبادا این منطقه با تمام زیبایی و جاذبههایش از چرخه گردشگری خارج شود.
دیگر نیازی نیست سراغ استانهای مرکزی با کویرهای داغشان برویم یا سواحل جنوب و مردم خونگرمشان را مثال بزنیم که چرا از گردشگری سهمی ندارند. چون تقریباً تمام نقاط و بهخصوص مناطقی که میتوانند به عنوان جاذب گردشگر باشند از نواقص زیادی رنج میبرند. زیرساختهای صنعت گردشگری فقط به ساخت چند هتل و یک گیشه بلیت فروشی ختم نمیشود، بلکه باید تمام نیازها از ابتداییترین چیزها مثل تابلوهای راهنما در اماکن عمومی تا سیستم حمل و نقل و وجود رستورانهای متنوع و منطبق با ذائقه توریست و نوع برخوردها و تأمین سلامت و بهداشت مد نظر قرار گیرد. گردشگر با ورود به یک روستا نیازهایش کاملاً فرق میکند با وقتی که در یک منطقه شهری اقامت دارد. عملکرد بخشهای تشکیل دهنده حوزه گردشگری یک شهر اعم از عملکرد نیروی انسانی و مدیریت شهری در کنار استانداردهای کیفی فضاها، اماکن و تجهیزات در ارائه خدمات و رفع نیازها تأثیر بسزایی در جذب گردشگران دارد. البته منظور از خدمات، خدماتی است که با استانداردهای بینالمللی فاصله نداشته باشد.
فراموش نکنیم که بیشتر گردشگران میتوانند ظرفیت جدیدی برای این صنعت باشند. محصولات فرهنگی شامل هنرهای نمایشی، موزهها و گالریها در کنار مکانهای میراثی و نظایر آن در یک سطح محلی یا منطقهای به احساسات ظریف گردشگر گره میخورد و میتواند دامنهای از محصولات را برای این صنعت به همراه داشته باشد.