آیا در برابر این بدعت تازه سلبریتیها یعنی هم صدایی با پروژه دشمن در بیثبات سازی، ایجاد آشوب و ناامنی و اخلال در زندگی عادی مردم، بازهم سکوت جایز است؟ اینکه باید روشن شود که بر مهسا امینی چه گذشته است بر کسی پوشیده نیست، این نکتهای است که مسئولان نیروی انتظامی و نیز مسئولان قضایی و سیاسی رده اول کشور موکدا موظفند به آن پاسخ دهند و افکار عمومی را در این زمینه اقناع نمایند.
مسئله مهسا یک مطالبه ملی است اما به آتش کشیده شهرها و چادر از سر زنان کشیدن و نیروی انتظامی را سنگ زدن و به شهادت رساندن بحث دیگری است که بیشک باعث درنگ و مکث هر عقل سلیمی میشود.
رفتارهایی از این دست موجب جریحهدار شدن وجدان عمومی شده و افکار عمومی را به حق خواهان پاسخگویی این سلبریتیها و چهرههای مشهور میکند که هم صدا با معاندین جایگاه لیدری اغتشاشات را به دست گرفتهاند.
اما جنبه دیگر ماجرا به مراتب هولناکتر است و این کنشها را در برابر یک علامت و بلکه چندین علامت سوال بزرگ قرار میدهد و اعتبار و حیثیت و نیز صلاحیت سلبریتیها را به جد مورد تردید قرار میدهد.
آشکارا این حوادث تلخ عمق فساد و تباهی را در چهرههایی نشان میدهد که تا دیروز خود را نماینده مبارزه با فساد و تباهی معرفی میکردند و حالا دستهایشان به تجاوز و جنایت آلوده شده. این دستهای آلوده را به هیچ آبی نمیتوان شست و تطهیر نمود و در پس هیچ پوششی نمیتوان پنهان کرد. چرا که از حد و مرزهایی که خداوند معین و مقرر فرموده بارها و بارها آگاهانه و از سر عمد تعدی شده است تا مگر طعم متعفن قدرت بیحد و حصر چند روزی بیشتر زیر دندان بماند.
هر آدم عاقلی که اندک سررشته در حساب و کتاب داشته باشد حکما فهمیده است که این همه هزینه سیاسی و حیثیتی فایده دندانگیر و متناسبی در پی نداشته، سهل است گاهی زیان روی زیان بار آورده است. آن هم زیانهای جبران ناپذیر و به تعبیر کلام الهی خسران. هم خسران دنیا و هم خسران آخرت.
آیا در برابر این بدعت تازه سلبریتیها یعنی هم صدایی با پروژه دشمن در بیثبات سازی، ایجاد آشوب و ناامنی و اخلال در زندگی عادی مردم، بازهم سکوت جایز است؟ آیا این همه مفسده جایی برای مصلحت اندیشیها باقی گذارده است؟
باید به انتظار نشست و دید که عاملان این آشوب کی و چگونه معرفی و محاکمه خوهند شد و چه مجازاتی برای آنها در نظر گرفته میشود.