خلبانان نیروی هوایی ارتش از همان نخستین روزهای دفاع مقدس نقش مهمی در دفاع از کشور ایفا کردند. آنها علاوه بر پشتیبانی کردن از جبههها، عملیات کمان ۹۹ را انجام دادند و ضربات مهلکی را بر پیکره ارتش بعثی وارد کردند. خلبانان زبده، شجاع و ماهر ایرانی در زمین و هوا دشمن را غافلگیر میکردند و عشق و علاقهشان را به میهنشان نشان میدادند.
دریافت مدرک خلبانی
امیر سرلشکر خلبان شهیدحسین مقیمی، یکی از همان خلبانان شجاعی است که با تمام وجود در جبهه حضور یافت و در عملیاتهای مهمی شرکت کرد. شهید مقیمی یک سال قبل از پیروزی انقلاب گواهینامه پرواز و نشان خلبانی را دریافت کرده و به مهارتهای لازم در زمینه خلبانی رسیده بود.
حسین برای دست یافتن به مهارتهای لازم با توجه به نمرات و نظر فرماندهان، برای تکمیل فن پروازی در پایگاه چهارم شکاری وحدتی (دزفول)، به یادگیری تخصصی فنون پرواز با جنگنده شکاری ۵- F مشغول شد. در حین همین یادگیری و آموزشها بود که دشمن بعثی کشور را مورد تجاوز قرارداد. این لحظهای بود که میهن به وجود حسین نیاز داشت و او باید هر چه در چنته داشت را نشان میداد. او خیلی زود بر جرگه مدافعان از کشور پیوست و با پروازهایش اجازه پیشروی را از دشمن گرفت.
حضور در دفاع مقدس
او به همراه دیگر خلبانان در اول مهر ۱۳۵۹ در عملیات کمان ۹۹ شرکت کرده و یک مدال افتخار در کارنامه خدمتی خود ثبت کرد. در همان هفته اول جنگ دشمن بعثی تا نزدیکیهای دزفول و اندیمشک رسیده بود و باید جلوی پیشرویشان گرفته میشد. شهید مقیمی به همراه چند خلبان دیگر جهت مقابله با ارتش دشمن به هوا پرواز کرد و مأموریتش منهدم کردن نیروهای پیاده و زرهی دشمن در محدوده غرب دزفول (دشت عباس) بود.
امیر سرتیپ خلبان عباس نژادی یکی از همرزمان شهید خلبان حسین مقیمی، درباره این عملیات میگوید: «با رسیدن به هدف، نیروهای پراکنده دشمن و کمی جلوتر، مقر تجمع آنها را دیدم؛ به سرعت، مهمات جنگنده را مسلح کرده، به سمت هدف شیرجه رفتم. در حین شیرجه، متوجه گلولههای ضد هوایی شدم که به طرف ما میآمد؛ لذا شهید مقیمی را مطلع نموده، در یک لحظه، دکمه شلیک مهمات را فشردم و تمامی راکتها را پرتاب کردم. در جریان خروج از شیرجه، در حالی که به هدف نگاه میکردم، دیدم شهید مقیمی به سمت هدف شیرجه رفت و در همین حین، هواپیمایش مورد اصابت قرار گرفت و در کنار هدف به زمین اصابت کرد! دود قارچ سفید رنگ ناشی از سقوط جنگنده، در کنار دود سیاه راکتها به چشم میخورد و متأسفانه، هیچ نشانی از خروج اضطراری وی دریافت نکردم! چندین بار هم در رادیو صدایش زدم، اما جوابی نداد!»
شهادت و چشمانتظاری
ششم مهر این اتفاق افتاد و دیگر هیچ خبری از حسین نشد تا چندین روز خبرهایی مبنی بر زنده بودن این خلبان شجاع به گوش میرسید ولی خبرها قابل اعتنا و اتکا نبود. خانواده شهید نیز تا مدتها فکر میکردند که حسین به اسارت نیروهای دشمن درآمده است. پس از بازگشت آزادگان به میهن، آنها نشانی از حسین در میان اسرا ندیدند و بر نگرانیشان افزوده شد.
سرانجام پس از سالها وقتی اثری از پیکر پاک شهید مقیمی به دست نیامد، قسمتهایی از هواپیمایش، در محل شهادتش پیدا شد و همین مهر تأیید را بر شهادت حسین زد. شهید به رغم جوانی، در همان نخستین روزهای جنگ آسمانی شد تا نام و یادش برای همیشه در تاریخ ایران ماندگار شود.