در چند سال اخیر، خیلی از ما از تأثیراتی که استرس در سلامتی دارد آگاه شدهایم. چه میشد اگر هر کداممان ابزارهایی داشتیم که با آن سپری ضداسترس میساختیم و آن را همهجا با خودمان اینطرف و آنطرف میبردیم تا از ما در برابر تیرها و نیزههای روزگار پرآشوب محافظت کند. «وندی وود» در کتاب «عادتهای بد، عادتهای خوب» میگوید: ما همین الان هم آن ابزارها را در اختیار داریم. «عادتها» پناهگاههای امن زمان استرسند. گزیدههایی از کتاب وندی وود را در ادامه بخوانید.
«عادتها»
پناهگاههای امن زمان استرس
زندگی همیشه با استرس همراه است. انگار هیچوقت قرار نیست کارها طبق برنامه پیش برود. هیچ چیزش مطابق انتظارمان نیست. گوشش هم به خواستههای ما بدهکار نیست، مگر اینکه چه بشود یکیشان اتفاقی برآورده شود. گذشت زمان و جریان حوادث از هیچ جاده یا گذرگاه قابلپیشبینیای عبور نمیکند.
اکنون ابزارهای تشخیصی در اختیار داریم که با آنها میتوانیم تجربهمان را کمّی کنیم. این ابزارها پیوسته به ما اعلام میکنند که بله، زندگی با فشار و استرس همراه است.
در چند سال اخیر، خیلی از ما از تأثیراتی که استرس در سلامتی دارد، آگاه شدهایم. همه مضرات استرس را قبول دارند، اما کسی به فکر چاره نیست. دورههایی برای آرام کردن ذهن و چارچوبهای ذهنی برای پذیرش وجود دارد، اما این راهکارها فقط در شرایط خاص و برای افراد خاصی جواب میدهد.
چه میشد اگر هر کداممان ابزارهایی داشتیم که با آن سپری ضداسترس میساختیم و آن را همه جا با خودمان اینطرف و آنطرف میبردیم تا از ما در برابر تیر و نیزههای روزگار پرآشوب محافظت کند، تازه آن سپر بهترین جا بود برای اینکه رفتارهایی را که میخواهیم در روزهای خوب و بد همراهمان باشند، در آن قرار دهیم؛ همان رفتارهایی که ما را به اهداف بلندمدتمان میرساند.
واقعیت این است که همین الان آن را در اختیار دارید. عادتها پناهگاههای امن زمان استرسند چراکه آنها به اندازه خود هشیارترمان تحت تأثیر استرس قرار نمیگیرند و تازه شکوفاتر هم میشوند. در شرایطی که زندگی رس بقیه ذهنمان را کشیده است، عملکرد عادتها حتی تقویت هم میشود. این ویژگی ممتاز، عادتها را به بهترین ابزار برای مقابله با فشارهای روزمره تبدیل میکند تا بتوانیم بهترین خودمان باشیم.
عادتها مثل ساعت کار میکنند
درست همانطور که گسستهشدن عادتها نشانههای مربوط به عملکرد عادتی را از کار میاندازد، استرس هم باعث ازکارافتادن خود هشیارمان میشود. استرس موازنه بین عادت و تفکر آگاهانه را به هم میزند. ظاهراً شرایطی که هر کدام از این دو سیستم در آن شکوفا میشوند، کمی باهم متفاوت است. در شرایط استرسزا، در حالی که آگاهی ما به پت پت میافتد، عادتها همچنان مثل ساعت کار میکنند. از نظر تخصصی، این الگوی عملکرد نشانه جذابی بر جدابودن عادتها از تفکر عمیق است. از منظر غیرتخصصی، این سیستم پشتیبان، هر چه است میتواند خیلی به دردمان بخورد. با داشتن یک عادت، هیچوقت بدون پاسخ نمیمانید، حتی وقتی که استرس، حواسپرتی یا خستگی فکری ذهن خودآگاهتان را از خط، خارج کرده است.
وقتی خسته هستیم و استرس داریم، ممکن است عادتهای بدمان عود کنند. همگی این مدل رفتارکردن را تجربه کردهایم. قرارمان دیر شده است و پشتسرهم دکمه آسانسور را میزنیم، انگار که هر چه بیشتر دکمه را بزنیم، آسانسور سریعتر میآید! پشت ترافیک کلافه شدهایم، دستمان را روی بوق میگذاریم با اینکه میدانیم جلوییها هم راهشان بسته است. زیر فشار که باشیم از روی عادت عمل میکنیم. خواه رفتاری که میکنیم به سودمان، به ضررمان یا کلاً بیفایده باشد. برای عادتها فرقی ندارد که آن کار در آن شرایط برایمان مفید است یا نه.
ارتباط عادتها و حواسپرتی
در قاموس عادتها، حواسپرتی برابر است با به سطح آوردن خودعادتی، آن هم درست در لحظاتی که اگر به خودمان بود، هرگز آن را از پسزمینه به متن نمیآوردیم. هیچ کس هم از این مسئله در امان نیست (چون هیچ کداممان آنقدر قدرت نداریم که بتوانیم عادتهایمان را صددرصد تحت کنترل درآوریم). از نظر بسیاری از ما، حواسپرتی فقط مزاحمتی کوچک است.
اکثر حواسپرتیهایی که در زندگی روزمره پیش میآید فقط مایه دردسر است. سوار ماشین میشویم تا سر راه به فروشگاه برویم که صدای یک پیامک حواسمان را پرت میکند و به طور خودکار در بزرگراهی میپیچیم که ما را به سمت محل کار میبرد. برای برداشتن چیزی وارد اتاق میشویم، همان موقع آهنگی که دوست داریم از رادیو پخش میشود و ناخواسته چیزی دیگر را برمیداریم. وقتی از افراد خواسته شد این اشتباهات سهویشان را ثبت کنند، به گزارش خودشان، به طور میانگین یک بار در روز آن را تجربه کرده بودند. طبیعتاً افرادی که نمره سربههواییشان بالاتر بود، اشتباهات سهوی بیشتری داشتند.
در بعضی از موقعیتهای امروزی، حواسپرتی به امری خطیرتر از این موارد تبدیل شده است. هنگامی که پزشک دارد شما را در درمانگاه یا بیمارستان ویزیت میکند، احتمالاً یک چشمش به شما و چشم دیگرش به کامپیوتر است. خیلی از درمانگاهها امروزه سوابق بیماران را به صورت الکترونیکی نگه میدارند. کار خوبی هم است و باعث میشود تمام سوابق پزشکیتان به صورت پیوسته حفظ شود، اما پرکردن فرمها درست زمانی توجه دکتر را به خودش معطوف میکند که شما بیش از هر زمانی به آن نیاز دارید. خیلی از ما هم اصلاً به خاطر حواسپرتی خودمان کارمان به بیمارستان میکشد. تعداد عابران پیادهای که به علت استفاده از تلفن همراه آسیبدیده و پذیرش شدهاند، از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰، سه برابر شده است.
انحراف هشیاری بر اثر استفاده از فناوری باعث میشود بر اساس عادتمان عمل کنیم. غالباً این عادت، کاری ساده و مکانیکی مثل راهرفتن در مسیر مستقیم است. وقتی مسیر مقابل هموار و خالی از موانع باشد، مشکلی نیست، اما وقتی پستیوبلندی داشته باشد و برای عبور از آن به تصمیم آگاهانه نیاز باشد، مستعد تصادفی وحشتناک یا حداقل یک آبروریزی خواهد بود.
در مطالعهای در سال۱۹۸۴، عریضههای مربوط به ۶۷نفر که ادعا میکردند به اشتباه متهم به دزدی از فروشگاه شدهاند، تحلیل شد. خیلیهایشان ادعا کرده بودند به طور ناخودآگاه، اقلام را در جیب یا کیفشان گذاشتهاند، بدون اینکه قصد دزدی داشته باشند. بیش از نیمی از آنها تقصیر را گردن حواسپرتی انداخته بودند، البته آن موقع تلفن همراه نبود، ولی چندین نفرشان گفته بودند در همان زمان، بچههایشان را در فروشگاه گم کرده بودند. یکیشان محو تلویزیون فروشگاه شده بود. این اتفاقات باعث میشود افراد، بدون اینکه فکر کنند، به نشانههای عادتیشان پاسخ دهند. به همین دلیل، افراد گاهی از فروشگاه خارج میشوند، بدون اینکه خریدهایشان را با خود ببرند یا بقیه پولان را بگیرند، همین جوری بدون پول یا کارت اعتباری از خانه خارج میشوند، به طور خودکار، چرخ خرید یکی دیگر را برمیدارند، سهواً کالایی را برمیدارند که شبیه چیزی است که میخواستند یا حتی ممکن است یادشان برود خریدهایشان را حساب کنند. همه این کارها به حواسپرتی و این آثار حواسپرتی هم به سختجانبودن عادتها برمیگردد. ترکیب عادتهای قوی و حواسپرتی میتواند خیلی هم کارآمد باشد، مثلاً تصورش را بکنید با کلی خرید و کیف پولی دستنخورده به خانه برمیگردید، اما عادت فقط کارهایی را میتواند انجام دهد که قبلاً انجام داده باشد، به عنوان مثال، یک بستهبندی جدید، اما شبیه چیزهایی که قبلاً میخریدیم، میتواند روی خرید ما تأثیر بگذارد، بنابراین با چیزی غیر از آنچه میخواستیم بخریم به خانه برمیگردیم یا فرصتی را از دست میدهیم، مثلاً به طور خودکار کالای معمولی را برمیداریم، بدون اینکه متوجه شویم مدل بالاترش این هفته تخفیف خورده است.
دردسر حواسپرتی
در فضای مجازی
حواسپرتی در فضای مجازی میتواند از این هم دردسرسازتر شود. عادتهای مربوط به شبکههای اجتماعی میتواند ما را آسیبپذیر کند. از طریق فیسبوک برای دانشجویان یک کلاس، پیامهای فیشینگ* ارسال شد. اول، برای هر کدام یک درخواست «دوستی» ارسال شد. دو هفته بعد، از طریق همان حساب کاربری، در پوشش یک فرصت کار دانشجویی از آنها خواسته شد اطلاعات شخصیشان را ارسال کنند: «اگر تمایل به کار دانشجویی دارید، برای کسب اطلاعات بیشتر، ظرف سه روز آینده شماره دانشجویی، نام کاربری ایمیل و تاریخ تولد خود را در پاسخ به همین پیام ارسال فرمایید.» کاربرانی که به فیسبوک عادت داشتند، یعنی همانهایی که به دفعات زیاد و هر بار در ساعت مشخصی از روز سراغ آن میرفتند، به احتمال بیشتری، هر دو درخواست را اجابت و در نهایت اطلاعات شخصیشان را برای فردی که نمیشناختند ارسال کرده بودند.
همین گروه از دانشجویان، پیشتر اعلام کرده بودند به رعایت حریم خصوصی در فیسبوک حساسند، اما حتی این حساسیت هم نتوانسته بود جلوی ارسال اطلاعات شخصیشان را بگیرد.
عادتها سختجان هستند
ما در زندگی روزمره به عادتها تکیه میکنیم، چراکه عادتها سریعتر وارد ذهن میشوند. این اتفاق به ویژه زمانی میافتد که ذهن خودآگاهمان سرش شلوغ است یا از کار افتاده است. اثبات شده است ظرفیت تصمیمگیری خودآگاه ما خیلی ضعیفتر از این حرفهاست. تحت استرس خراب میشود، بر اثر خستگی ذهنی از کار میافتد و با حواسپرتیهای ناشی از شبکههای اجتماعی یا بر اثر سربههوایی خودمان از خط خارج میشود. خلاصه اینکه ذهن خودآگاه همیشه آماده به خدمت نیست.
سختجانی عادت نکته مهمی را درباره ماهیت عادتها نشان میدهد. عادتها لزوماً همیشه اثربخشترین گزینه برای هر موقعیتی نیستند، به ویژه وقتی آن موقعیت، پیچیده و نیازمند تفکر جدی باشد. عادتها راهحلهای بلندمدتی هستند که روی آنها سرمایهگذاری میکنیم، به امید اینکه رفتهرفته سود این سرمایهگذاری بیشتر شود و در نهایت ما را به جایی برساند که بدون عادتها نمیتوانستیم تعهد لازم را برای رسیدن به آنجا در خودمان ایجاد کنیم. ما از عادتها استفاده میکنیم تا به چیزهایی برسیم که از مسیر دیگری نمیتوانیم آنها را محقق کنیم. در عین حال، یک عادت، در این زمان و در هر زمان دیگری میتواند مانعی بر سر راه عملکرد شما باشد.
عادتها سختجان هستند و ما در این فصل جلوههای مختلف این سختجانی را دیدهایم. چیزی که از همه این مثالها میتوانیم یاد بگیریم این است که وقتی زندگی همه انرژیمان را کشیده است و به نظر نمیرسد بتوانیم تصمیمهای عالی بگیریم، لازم نیست خودمان را ببازیم و ناامید شویم. میتوانیم به این واقعیت اعتماد کنیم که حتی در آن شرایط هم بخشهایی در ما وجود دارد که همچنان اهداف و راهحلهای بلندمدتمان را جلو خواهند برد. علاوه بر آن، سختجانبودن عادتها باعث میشود نگاه جدیدی به نقش حواسپرتی در زندگیمان پیدا کنیم. حواسپرتی محکی برای تواناییهای شناختی ما نیست. وجود حواسپرتیها قرار نیست ثابت کند در بیفکری از مگس کمتریم، حواسپرتی فقط برای عادتهای جانسختمان مجالی فراهم میکند تا خودی نشان دهند؛ همان عادتهایی که اگر به خودمان بود، احتمالاً ترجیح میدادیم کمی ترمزشان را بکشیم.
عادتها شکلپذیر و خلاق نیستند، اما ما را تا خود مقصد همراهی میکنند. وقتی بر اثر استرس، خستگی، حواسپرتی یا ناتوانی نمیتوانیم تصمیم درستی بگیریم، فقط از طریق عادتها میتوانیم تعادل را به زندگی بازگردانیم. این دلیل دیگری برای تشکیل عادتهای خوب در وجودمان است که اگر چنین شود، هر گزینهای که از روی عادت انتخاب کنیم، جواب صحیح خواهد بود.
* نقل و تلخیص از: وبسایت ترجمان
نوشته: وندی وود/ ترجمه: بابک حافظی
* فیشینگ (phishing) روشی برای سرقت اطلاعات حساس (نام کاربری، کلمه عبور و اطلاعات کارت بانکی) است که در آن، فرد هکر ایمیلی جعلی ارسال میکند یا صفحهای دقیقاً مشابه با صفحه پرداخت بانک طراحی میکند تا شما را مجاب به ارسال یا واردکردن این اطلاعات کند.