یک ساعت مقابلت نشسته، از زمین و زمان برایت تعریف میکند، دست آخر میگویی: «زن چقد حرف میزنی؟ سرم رفت.» حتی توجه نمیکنی که حرف زدن او با تو یعنی اینکه مشتاق توست... گفتگوهایی از این دست میان بعضی از زن و شوهرها کم نیست. نمونههای زیر را شما هم حتماً شنیدهاید.
-۱ خانمها، مردها را مدیری شایسته میدانند که بعید است پولشان تمام شود! از شوهر خود پول برای خرید میخواهند و ایشان هم میگویند که ندارم ... و بعد: برو ببین مردای مردم برا زناشون چیکار میکنن. تو که نداشتی بیخود این همه راه اومدی دنبال من که آاای بیا با هم زندگی کنیم و...
-۲ هفت پشت غریبه به او زنگ میزند و هنگام پاسخ میگوید: بله بفرمایید؟ حالا خدا نکند همسرش حین رانندگی زنگ بزند و کار واجبی داشته باشد تا شماره را ببیند یا جواب نمیدهد یا میگوید: هان؟ چیه زنگ زدی؟ کار دارم زود بگو.
-۳ کاش در ادبیات گفتاری این کلمه «چیه» را حذف میکردند. تا هر وقت همدیگر را صدا میکردیم: بله، بفرمایید، جانمها میشنیدیم. خانم از آشپزخانه صدا میزند «سعیدجان» و سعیدجان جوری که انگار مجبورش کرده باشند میگوید: چیه... بعضیها هم که یادشان میرود اصلاً به یکدیگر سلام کنند. صبح از خواب بیدار میشوند هر کدام زودتر آن یکی را ببیند به شکل جالبی میگوید: عه بیدار شدی؟ عه داری میری سر کار؟ عه از سر کار اومدی؟ جای سلام را عه گرفته است...
-۴ نه به قدیمها که همدیگر فخرالملوک و حاجعزتاللهخان صدا میکردند نه به الان که خانم به آقا میگه: ببین! اون بشقابو بده من... حالا اینکه خوب است. سالیان سال در خانه پدری صدایش میکردند جواب میداد هان! میپرسیدند خوبی؟ میگفت: اوهوم! بعد انتظار دارید در گفتارش شاعری کند؟!
خلاصه اینکه همه ما غافل هستیم؛ از اینکه نکند حرفی را نزنیم و با این زبانمان مهری نورزیم و خدای نکرده از دنیا برویم. کاش بدانیم و باور کنیم یک کلام ساده «دوستت دارم» میان یک کشمکش و چالش منیتها چقدر میتواند گرهگشا باشد. کاش بدانیم این کسی که مقابل ما ایستاده همسر ما و لایق بهترین نوع سخن گفتنهاست.