ابوالحسن بنیصدر به عنوان اولین رئیسجمهور ایران بعد از انقلاب، طبق قانون میبایست ریاست شورای عالی دفاع را برعهده میگرفت؛ سمتی که گویا بنیصدر توجهی به حساسیت آن نداشت و جلسه این شورا را از چند ماه قبل از شروع جنگ و مدتی پس از شروع آن برگزار نکرد. بنیصدر تا اواخر سال ۵۹ در جبههها حضور فعالی داشت. پس از آن به تهران بازگشت تا با تمرکز در عرصه سیاسی کشور، شمارش معکوس برای عزل و فرارش از کشور را آغاز کند.
بالاترین مقام نظامی
۱۵ بهمن ماه ۱۳۵۸ امام خمینی حکم ریاست جمهوری بنیصدر را تنفیذ کردند. چهار روز قبل، او با کسب حدود ۱۱ میلیون رأی به عنوان اولین رئیسجمهور ایران پس از پیروزی انقلاب انتخاب شده بود. طبق قانون تشکیل شورای عالی دفاع ذیل اختیارات رهبری بود، اما در رأس آن رئیسجمهور قرار داشت و سپس با ترکیبی از سیاسیون و نظامیها و البته دو نماینده منتخب از سوی رهبری، این شورا بالاترین ارگان نظامی کشور به شمار میرفت.
استعفای فرمانده سپاه
گذشته از ریاست شورای عالی دفاع، در ۳۰ بهمن ماه ۱۳۵۸ یعنی تنها چند روز پس از انتخاب بنیصدر به ریاست جمهوری ایران، امام خمینی طی حکمی او را به عنوان فرمانده کل قوا منصوب کردند. به این ترتیب بنیصدر بالاترین مقام نظامی کشور شده بود و علاوه بر ارتش، میتوانست روی ترکیب سپاه که متشکل از جوانان انقلابی بودند نیز تأثیرگذار باشد. چنانچه وقتی بنیصدر در دوم اسفندماه ۱۳۵۸ حکم فرماندهی کل قوای خود را تحویل گرفت، جواد منصوری اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز بعد از سمت خود استعفا داد و جایش را به عباس دوزدوزانی داد.
کشف سرگرد صیاد شیرازی
اگر فرض بگیریم که بنیصدر از اول اسفندماه ۱۳۵۸ کار خود را به عنوان فرمانده کل قوا رسماً آغاز کرد، دقیقاً هفت ماه بعد جنگ تحمیلی آغاز شد. از بهار سال ۵۹ نیز تجاوزات مرزی دشمن آنقدر زیاد شده بود که گروههای مختلف از جمله سازمان منافقین نیز آمادگی خود را برای حضور در مرزها اعلام کرده بودند!
در این زمان (نیمه اول سال ۵۹) موضوع کردستان هنوز داغ بود. اما نیروهای انقلاب دست برتر را داشتند و اخبار خوشحالکنندهای از کردستان به گوش میرسید. این پیروزیها باعث خشنودی بنیصدر شده بود؛ چراکه وی به عنوان فرمانده کل قوا، پیشروی نیروهای انقلاب در کردستان را به حساب خودش میگذاشت. در همین زمان بنیصدر به سرگرد علی صیاد شیرازی که در موفقیتهای کردستان نقش ویژهای داشت، به صورت موقت درجه سرهنگی داد و با تشکیل قرارگاه عملیاتی غرب کشور، فرماندهی این قرارگاه را به سرهنگ صیاد شیرازی واگذار کرد. صیاد شیرازی تا آن زمان مسئولیتهای غیررسمی در جبهه میدانی کردستان داشت. با اعطای یک درجه تشویقی و همچنین زدن حکم فرماندهی قرارگاه غرب کشور به نام او، بنیصدر اعلام میکرد صیاد شیرازی را او کشف کرده است!
دوره توجه بنیصدر به صیاد شیرازی خیلی طول نکشید و با اختلافاتی که بین بنیصدر و چهرههایی، چون آیتالله بهشتی پیش آمد، موضعگیری انقلابی صیاد شیرازی به مذاق بنیصدر خوش نیامد و با پس گرفتن درجه موقت سرهنگی از صیاد، او را از فرماندهی قرارگاه عملیاتی غرب کشور عزل کرد. با شروع جنگ تحمیلی، سرنوشت دیگری برای صیاد شیرازی رقم خورد.
شروع غافلگیرانه جنگ
همانطور که گفته شد، در هفت ماهی که بنیصدر فرمانده کل قوا بود تا زمان شروع رسمی جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹، مناطق مرزی غرب و جنوب کشور همواره دستخوش حملات گاه و بیگاه بعثیها قرار میگرفت. آن زمان یک برداشت کلی از تجاوزات مرزی عراق وجود داشت و آن هم عدمباور به شروع یک جنگ تمامعیار بود. در بین برخی از سیاسیون که بنیصدر نیز جزو آنها قرار داشت، باور این نکته که عراق بخواهد به کشور بزرگی، چون ایران با پیشینه ژاندارمی منطقه حمله کند، بسیار دشوار بود. حتی برخی از نظامیهای رده بالا نیز چنین برداشتی داشتند.
سردار شهید حاج حسین همدانی در بیان خاطرهای از حضور برخی از نظامیهای اعزامی از مرکز در جبهه قصر شیرین میگوید: «وقتی تانکهای دشمن را به چند افسر ارشدی که از سوی بنی صدر به منطقه مرزی غرب کشور آمده بودند نشان دادیم، به ما خندیدند و گفتند اینها ماکت تانک هستند و عراق جرئت نمیکند به ما حمله کند.»
باور «عدم شروع جنگ» اشتباهی کلیدی بود که نه تنها بنیصدر بلکه برخی از چهرههای سیاسی و نظامی دچار آن شده بودند. پس از بارها و بارها تجاوزات مرزی دشمن، نهایتاً در اواخر مرداد ماه ۱۳۵۹ بنیصدر به عنوان فرمانده کل قوا به شکل رسمی اعلام کرد: «به نیروهای مسلح دستور داده شد تا به عراق مجال ندهند.» این اعلام نظر رسمی شاید تنها موردی باشد که توجه او به تحرکات رو به رشد دشمن را نشان میدهد. بی خیالی نسبت به تجمیع نیروهای دشمن در کنار مرزها، عاقبت به شروع غافلگیرانه جنگ در ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ منتهی شد.
اعتقاد به شیوههای کلاسیک
در مورد اینکه عملکرد بنیصدر در جبهههای دفاع مقدس خائنانه بود یا نه، نظرات متفاوتی وجود دارد. اما روی این موضوع که او طی فرماندهیاش در جبههها اشتباهات زیادی انجام داد، اختلاف چندانی وجود ندارد؛ چراکه بنیصدر طی حدود شش ماه حضور فعالش در جنگ، حتی یک پیروزی چشمگیر به دست نیاورد!
او به شیوههای کلاسیک در جنگ اعتقاد داشت. نگاهی به دو عملیات نصر و توکل که هر دو در دی ماه ۱۳۵۹ انجام گرفتند، گویای این مطلب است. در هر دو عملیات یگانهای زرهی میبایست به صفوف دشمن یورش میبردند و در یک حرکت بلندپروازانه، خرمشهر و آبادان را آزاد میکردند و با گذشتن از مرزها، به سوی بصره پیشروی میکردند. در نتیجه شکست این دو عملیات که به فاصله چند روز از هم انجام شدند علاوه بر اینکه تعداد قابل توجهی از تانکها و خودروهای زرهی ایران نیز از بین رفتند، قرار شد عملیات زرهی به کلی از دکترین نظامی ایران کنار برود و پس از آن از نیروهای زرهی به عنوان پشتیبان نیروهای پیاده به کار برده شدند.
در یک نگاه کلی بنی صدر چهار عملیات عمده در جنگ را فرماندهی کرد که هر چهار عملیات موفق نبودند. اولین آنها عملیات پل نادری یا دزفول بود که ۲۳ مهرماه ۱۳۵۹ در منطقه عمومی شوش و دزفول انجام گرفت که با پاتک دشمن رو به رو شد و نهایتاً دشمن به موقعیت اولیه خود بازگشت. عملیات بعدی در جاده ماهشهر بود که آن هم موفقیت چندانی به دست نیاورد و نهایتاً همانطور که گفته شد دو عملیات نصر و توکل در دی ماه سال ۵۹ انجام گرفتند که اولی (نصر) برای آزادسازی خرمشهر و دومی (توکل) برای شکست حصر آبادان بود. جالب است که بنی صدر میخواست با همین دو عملیات کار جنگ را یکسره کند!
اختلاف با پاسدارهای جوان
یکی دیگر از مسائل پررنگ در موضوع عملکرد بنیصدر در جبهههای جنگ، عدم توجه و اعتماد او به حضور پاسدارهای جوان در جبهه و به تبع آن، حضور نیروهای داوطلب مردمی در جنگ بود. برای بسیجیها و سپاهی حاضر در دفاع مقدس این طرز رفتارهای بنیصدر به قدری دردآور بود که پس از عزل او از فرماندهی کل قوا در ۲۰ خردادماه ۱۳۶۰ بلافاصله نام عملیات پیش رو در جبهه دارخوین- آبادان را که قرار بود ۲۵ خرداد انجام بشود، تغییر دادند و نام آن را «فرمانده کل قوا خمینی روح خدا» گذاشتند تا شادیشان از این اتفاق را اینگونه در تاریخ به ثبت برسانند.
سراسر خاطرات سرداران جنگ مملو از نکاتی است که اختلافات آنها با بنیصدر را گوشزد میکند. کار به جایی رسیده بود که سردار علی فضلی در ذیل خاطرات خود عنوان میدارد که او و تعداد دیگری از پاسدارها قصد داشتند بنیصدر را پس از خروج از یک جلسه مضروب سازند تا ولو برای مدتی هم که شده، جبههها را از شر حضور او خلاص کنند.
عزل و فرار از کشور
پس از شکست در عملیات توکل در آخرین روزهای دی ماه ۱۳۵۹، بنیصدر از حضور فیزیکی خود در جبههها کاست و با بازگشت به تهران، روی فعالیتهای سیاسی تمرکز کرد. اوج حرکتهای او در فضای سیاسی، ماجرای ۱۴ اسفند ۵۹ و مضروب ساختن جوانهای انقلابی توسط ایادی گروهک منافقین بود. مجموعه عملکرد او چه در عرصه سیاسی و چه در جبهههای دفاع مقدس نهایتاً باعث شد تا ابتدا حضرت امام وی را در ۲۰ خردادماه ۶۰ از فرماندهی کل قوا عزل کند. سپس مجلس نیز در ۳۱ خردادماه رأی به عدم کفایت سیاسی او داد. کمی بعد بنیصدر به همراه مسعود رجوی از ایران گریخت تا پرونده اولین رئیسجمهور ایران پس از انقلاب اینگونه بسته شود.