کد خبر: 1062445
تاریخ انتشار: ۲۶ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۲:۰۰

مردی که متهم است به خاطر اختلاف مالی با صاحب پروژه ساختمانی در تهران در جریان تیراندازی در کارگاه ساختمانی باعث مرگ یکی از کارگران شده بود به یک روستا گریخت و با زن جوانی ازدواج کرد تا اینکه بعد از یکسال شناسایی و دستگیر شد.
به گزارش جوان، هجدهم مرداد‌سال گذشته قاضی مصطفی واحدی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران پلیس پس از مرگ مشکوک مرد جوانی در یکی از بیمارستان‌ها باخبر و به همراه تیمی از کارآگاهان اداره‌دهم پلیس‌آگاهی راهی محل شد. تیم جنایی در بیمارستان با جسد مرد جوانی روبه‌رو شدند که با اصابت شلیک گلوله به قتل رسیده‌بود.
بررسی‌های تیم جنایی حکایت از آن داشت که مقتول یک روز قبل در پروژه ساختمانی در فاز چهارم پرند با شلیک گلوله زخمی و برای درمان به بیمارستانی در تهران منتقل می‌شود که در نهایت ساعتی قبل بر اثر شدت خونریزی به کام مرگ می‌رود.
همچنین مشخص شد در این تیراندازی مرد رهگذری هم زخمی شده و در بیمارستان تحت درمان است.
معرفی قاتل قبل از مرگ
تحقیقات مأموران پلیس نشان داد عامل تیراندازی مردی به نام نصرت است که مقتول قبل از اینکه فوت کند به مأموران پلیس گفته که نصرت با پیمانکاران ساختمان اختلاف داشته و شب حادثه همراه برادرانش به محل حادثه آمده و شروع به تیراندازی کرده و در این تیراندازی او و مرد رهگذری به شدت زخمی و راهی بیمارستان می‌شوند.
همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی مأموران پلیس نصرت را به عنوان مظنون حادثه تحت تعقیب قرار دادند و بدین ترتیب برای دستگیری وی به محل زندگی‌اش رفتند که متوجه شدند متهم پس از حادثه به مکان نامعلومی گریخته است.
از سوی دیگر مأموران پلیس دریافتند زن جوانی به نام شهین با مالک پروژه اختلاف داشته و چند ساعت قبل از حادثه هم با صاحب پروژه مشاجره لفظی داشته است. بنابراین مأموران احتمال دادند شهین، مرد تیرانداز را برای قتل اجیر کرده که وی را بازداشت کردند، اما در بازجویی‌ها مشخص شد شهین در این حادثه نقشی نداشته‌است که وی را آزاد کردند.
دستگیری قاتل در خانه روستایی
پس از این تحقیقات برای دستگیری متهم فراری ادامه داشت تا اینکه به مأموران پلیس خبر رسید نصرت در یکی از روستا‌های همدان با زن جوانی ازدواج و زندگی مخفیانه‌ای را آغاز کرده‌است.
با به‌دست آمدن این سرنخ مأموران پلیس با گرفتن نیابت قضایی راهی همدان شدند و متهم را در خانه روستایی بازداشت و برای تحقیق به تهران منتقل کردند. متهم ۴۲‌ساله پس از انتقال به دادسرای امور جنایی به درگیری با صاحب پروژه اعتراف کرد، اما مدعی شد که او تیراندازی نکرده و نمی‌داند آن شب چه کسی اقدام به تیراندازی مرگبار کرده است.
از آنجایی که شواهد و دلایل حکایت از آن دارد نصرت عامل قتل است، وی برای تحقیقات بیشتر و روشن شدن زوایای پنهان حادثه در اختیار کارآگاهان اداره‌دهم پلیس‌آگاهی قرار گرفت.

گفتگو با متهم
نصرت با مقتول چه اختلافی داشتی؟
من با مقتول اختلاف نداشتم او کارگر آن ساختمان بود، اما با مالک پروژه اختلاف داشتم.
چرا او را به قتل رساندی؟
این از بدشانسی من است که همه فکر می‌کنند من قاتل هستم. اصلاً من در زندگی‌ام همیشه بدشانسی می‌آوردم.
چه بد شانسی؟
سال‌ها قبل از روستا آمدم و شروع به کار و ساخت‌وساز کردم که سال‌۹۰ حدود ۳‌میلیارد‌تومان بدهی بالا آوردم و بعد هم به زندان افتادم. کلاً از بدشانسی ۱۱‌سال از عمرم را در زندان به خاطر بدهی، درگیری طایفه‌ای و پرداخت مهریه سپری کردم و در نهایت هم در زندان بودم که همسرم از من جدا شد.
مالک پروژه را از کجا می‌شناختی؟
پرویز چند سال برای من کار می‌کرد. بنگاه املاک داشتم و با پرویز کار می‌کردم تا اینکه ورشکست شدم و به زندان افتادم.
وقتی آزاد شدم پرویز پیشنهاد داد با او کار کنم که قبول کردم و با هم کار می‌کردیم تا اینکه با هم اختلاف پیدا کردیم.
چرا اختلاف؟
چند ماه قبل از حادثه پرویز کم‌کم مرا کنار گذاشت و کار به من نمی‌سپرد. من همه کار‌های او و خرید‌های پروژه را انجام می‌دادم و وقتی دیگر به من کار نسپرد از او خواستم طلبم را بدهد که امروز و فردا می‌کرد و با هم اختلاف پیدا کردیم.
درباره شب حادثه توضیح بده.
مدتی بود از پرویز خبری نبود و او در پروژه آفتابی نمی‌شد تا اینکه شب حادثه یکی از دوستانم گفت پرویز سر پروژه آمده است. به همین خاطر همراه برادرانم به پروژه رفتیم که درباره طلبم صحبت کنیم، اما در تاریکی شب ناگهان شروع به تیراندازی شد و حتی ماشین من هم تیر خورد که از ترس فرار کردیم، اما نمی‌دانم چه کسی تیراندازی کرد.
اما مقتول قبل فوت گفته شما تیراندازی کردی؟
او مرا دید که دنبال صاحبکارش بودم و وقتی تیراندازی شد فکر کرد من تیراندازی کردم.
اگر شما بی‌گناهی چرا فرار کردی؟
چند روز بعد به من گفتند که کارگر ساختمان به قتل رسیده و گفته من تیراندازی کردم که از ترس فرار کردم.
کجا فرار کردی؟
من به یکی از روستا‌های همدان رفتم و با زن مطلقه‌ای ازدواج کردم و زندگی می‌کردم که دستگیر شدم.
از برادرانت چه خبر؟
خبری ندارم، اما می‌دانم فراری هستند و پلیس در تعقیب آن‌ها است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار