اینروزها که دستگاه قضا با جدیت به ترک فعلها رسیدگی میکند و دولت فسادستیز هم روی کار آمده است، بد نیست نیمنگاهی به تفکر طیف مفسدین داشته باشیم. از خداداد و کرباسچی گرفته تا بابک زنجانی و حسن رعیت، برخی معتقدند: «خدمات آنها به مردم و کشور کم نبوده است و حاشا که مستحق چنین برخوردی نیستند!» البته آنها نیز بخشی از حقیقت را میگویند! حقیقتی که از عمق باوری غیراخلاقی و غیرشرعی برمیخیزد!
این باور که «هدف، وسیله را توجیه میکند!» بله! احتمالاً تأکید میکنم احتمالاً- همه مفسدین اقتصادی- خدمات مختلفی از اشتغالزایی گرفته تا کمک به دور زدن تحریمهای ظالمانه انجام دادهاند، اما مشکل جای دیگری است. اگر کمی با دقت به عمق تفکر این افراد نگاه کنیم، به همان باور غلط میرسیم که «دوگانه خدمت و فساد» را از هم غیرقابل تفکیک میداند.
همان باوری که صرفنظر از همه فسادهای ساختاری و تبعیضهای سیستماتیک رژیم کودتایی شاهنشاهی حتی «رضاشاه» را «روحت شاد» میخواند، چون در فلان جای جاده چالوس، تونل کندوان را ساخته است! حرف حساب این تفکر این است: «تو خدمت کن به این مردم، حالا کمی هم دزدی کردی، خیلی جرم محسوب نمیشود! اختلاس کردی، در عوض کار هم کردی! رشوه گرفتی، فدای سر آن خدماتی که داشتی! مهم هدف مقدس توست! در راه تحقق این هدف، بدیهی است که عدهای هم باید فدا شوند! تو از رانت بهره ببر، از بیتالمال بده، حساب و کتاب شفاف نداشته باش، اما سد را بساز و خلقالله هم استفاده میکنند. این یعنی پیش رفتن کار، پیشرفت و رسیدن به هدف! حالا وسیله هرچه بود، مهم نیست.»
متأسفانه همین نگاه و باور غلط را حتی در نگرش کارگزارانی عدهای از مسئولان رده بالا هم شاهدیم! تا آنجا که مرحوم هاشمی جایی گفته است: «سدی ساخته شده و خرجی برداشته است. حال ممکن است اندکاختلاسی نیز این وسط رخ دهد، ولی خب الحمدلله سد برای کشور و مردم میماند و از سد هم که نمیتوان اختلاس کرد!» یعنی خدمت بدون خیانت نمیتواند و نباید وجود داشته باشد! یا به عبارت دیگر در راه انجام خدمت، مقادیری لفت و لیس، کاملاً طبیعی است و خیلی به جایی برنمیخورد!
اما نکته مهم اینجاست که اساساً چرا باید بعضی مدیران با لباس خادم ملت وارد و با چمدانی که از خالی کردن جیب ملت پرشده است، خارج شوند؟ بعد هم معمولاً با مقادیری کار و کمک که احیاناً در مؤسسات خیریه و عامالمنفعه داشتهاند، وجدان خفته و سرکششان را آرام کنند؟! شاید هم قصد دارند اذهان عمومی را فریب دهند و در حالی با خیالی آسوده، خواب هفتپادشاه را بینند که این مردم مظلوم، سفرههای کوچکشان هر روز کوچکتر میشود!
این از برخی مدیران فاسد ما و آن هم از بعضی سلبریتیهای مردمگریز ما! صاحب سخن و صاحبنظر در همه حوزهها! بهخصوص سیاست! همانها که مالیات نمیدهند، اما در عوض خیریه دارند، زندانی آزاد میکنند، کودکان کار را تحت پوشش قرار میدهند، هنگام سیل و زلزله کمک جمع میکنند و با شتابی سریعتر از سرعت نور به درد مردم آسیبدیده میرسند!
بگذریم که گاهی پول کلانی هم جمع میشود، اما عوض هزینه در جای ضروری و اضطراری، صرف کارهای غیرضرور میشود که حتماً اولویت اول مردم آسیبدیده نیست. همان مردم آسیبدیدهای که با کمترین درآمدها، مالیاتشان را باید بهموقع پرداخت کنند، چون سلبریتی نیستند! کاش میشد از سلبریتیها خواست که عوض این همه نمایشهای مردممدارانه که بعضاً فقط به شویی سخیف شباهت دارد، همان مالیاتشان را بهموقع پرداخت کنند، اما شگفتا! جماعت سلبریتی برای پرداخت مالیات- که در همه جوامع با هدف آبادانی بیشتر کشورها بهصورت منظم و بیوقفه انجام میشود- شکایت دارند و حتی با اشاره به سیل طرفداران خود تهدید به قیام میکنند! طنز تلخ و حقیقتاً تأسفبار ماجرا اینجاست که قاطبه این طرفداران از همان اقشار آسیبدیده هستند! جا دارد بگوییم: ایکاش مردم هم دل تحریم کردن خیلیها را داشتند...
صدالبته طرز تفکر مورد بحث در بند ابتدایی این یادداشت در سطح خرد و کلان جامعه رسوخ کرده است! مثل همین لبنیاتی محله که گرانفروشی میکند، اما بعد از آن صدقه میدهد! در سطح خرد، او معتقد است که صدقه، گناه گرانفروشی را میشوید و میبرد... که البته خیالی خام است
حرف آخر اینکه: چه مفسدان اقتصادی، چه سلبریتیها و چه ما مردم عادی (دو مورد آخر البته به اندازه مورد اول مجرم نیستند!) باید بدانیم که خدمت و فساد تناقض و تقابل دارند! اگر روزی در جایی خدمتی کردهایم، نمیتوانیم از آن مجوزی بسازیم برای دزدیها، کجرویها و خیانت در امانتها! که فرداها ادعای خدمت در کنار خیانت، عذر بدتر از گناه است در پیشگاه این مردم و البته خداوند که هرگز از حقالناس نخواهد گذشت.
*دانشجوی دکترای حقوق