سرویس ورزشی جوان آنلاین: همیشه در کتابها، داستانهای متعددی از انسانهای خاص، نیرومند، توانا و استثنایی را خوانده بودم. در کودکی پیگیر قهرمانهای بزرگ ورزشی بودم و رستم شاهنامه را دوست داشتم. تختی را ندیده دوست داشتم، قهرمانها را هم دوست داشتم. در سال ۲۰۰۸ و قبل از اعزام به مسابقه جهانی نیوجرسی در امریکا وقتی قرار شد تیم جوانان انتخاب شود، جوانی در قالب تیم ما قرار گرفت که دریایی از قدرت بود و چهرهای همیشه بشاش داشت. او آمد، ماند و هر آنچه را که باید در ورزش به دست میآورد کسب کرد. دیگر عادت کرده بودیم که روز پایانی مسابقات سیامند طلا بگیرد و رکورد جدید ثبت کند. رکوردشکنی، شاد کردن دل پدر و مادرش و یک ملت و همینطور طلا گرفتن عادتش شده بود. سیامند آمد، ماند و رفت؛ خیلی هم ناگهانی رفت. آنقدر ناگهانی که من و دوستانم در تیم هنوز باور نکردهایم که دیگر او را نداریم. من، دوستانم، مردم ایران و دنیای معاصر جملگی این شانس را داشتیم که یک افسانه را با چشم ببینیم. سیامند، یک افسانه و یک داستان حقیقی بود و یک اسطوره واقعی. او نه تنها الهامبخش جهان پارالمپیکیها در یافتن تواناییهایشان بود، بلکه جهانی را تلنگر زد تا تواناییهایشان را بیابند. شاید روزی، روزگاری در سالهای آینده از سیامند بنویسند و مردم آن روزگار رکورد ۳۱۰ کیلوگرمی او را افسانه بدانند، ولی ما دیدیم که او این کار را بهخوبی انجام داد، به راحتی و با لبخند ... یادش همیشه در خاطرمان میماند، روحش شاد.