سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: «روشن» جدیدترین فیلم روحالله حجازی اثری الکن و شعارزده است که فاصله زیادی با یک فیلم معمولی دارد. حجازی سعی کرده نقد اجتماعی کند، اما فیلم از ایده اولیه آسیب دیده است، این آسیب برای فیلمساز خودآگاه به نظر میرسد. فیلمساز از همان ابتدا در کنار سرمایهداری ایستاده و حالا از همان زاویه نگاه و نگرش میخواهد زندگی روشن (رضا عطاران) را روایت کند، اما این روایت بیش از حد غلو شده و حتی سادهانگارانه است. آن چیزی که در «روشن» رخ میدهد حاصل ذهن شبهروشنفکرانه فیلمسازش است. رابطه زن و شوهری محور اصلی در آثار گذشته فیلمساز بوده و در این فیلم رابطه زناشویی نه تنها از بین رفته بلکه حجازی با طراحی کاراکتر یک مرد منفعلِ و بیغیرت را نشان میدهد، از سوی دیگر برای فیلمساز نه جامعه مسئله است و نه کنشهای آدمهای فیلمش، او به عنوان دانای کل و ناظر کاراکتر «روشن» را در خدمت گفتمانهای سیاسی دستمالی شده و البته منسوخ قرار داده است. آنقدر سیاهی برای فیلمساز عنصر مهمی بوده که به طور مثال در یک سکانس ماشین رئیس پروژه ساختمانسازی از میان آدمها عبور میکند، یکی با هیجان فریاد میکشد، ماشین امریکایی و دوربین در سکانس بعد داخل همان ماشین است و آدمهای مستضعف به داخل ماشین نگاه میکنند، این ارجاعات پوشالی به اینجا ختم نمیشوند. ماشین سعید هم که با زن سابق روشن رابطه دارد امریکایی است.
این نگاه ناامیدکننده فیلمساز به قشر آسیبپذیر جامعه است. فیلمساز سعی دارد با مشکلات اقتصادی مردم بازی کند و بگوید اگر فقر پیدا شود، طلاق صورت میگیرد و زن به بیراهه کشیده میشود، بله روشن نشانه یک مرد دست و پا چلفتی بیغیرت است که میداند همسر سابقش با سعید رابطه دارد، حتی مریم را در خانه سعید میبیند، اما هیچ واکنشی از او سر نمیزند.
اگر چه طلاق و جدایی میان مریم و روشن صورت گرفته، اما مخاطب تا آن سکانس، از طلاق آن دو بیخبر است. در ارجاع به سکانسهای اول، روشن به مریم از بازگشت به خانه میگوید و مریم آماده شدن خانه را بهانه میآورد. اساساً تا سکانسی که روشن وارد خانه سعید میشود، مخاطب فکر میکند مریم فقط از خانه قهر کرده است، که البته خانه سعید هم چیز کمی از خانه روشن ندارد، اما چرا مریم کوچکی خانه خودش را بهانه میکند مشخص نیست، البته فیلمساز غیر از یک اشاره لفظی، چیزی از گذشته آنها یا دلیل برای جدایی روشن و مریم نشان نمیدهد.
از سکانسهای فاجعهبار و کلیشهای ایضاً ضدانسانی فیلم میتوانیم به موادکشی دورهمی اشاره کنیم که وقت فیلم را تلف کرده و هیچ خروجیای هم ندارد. رفتن روشن به آن اتاق و رویاروییاش با آن زن در میزانسنی تأسفبار نمیتواند توجیه فیلمساز از ناهنجاری اجتماعی باشد چراکه در همان سکانس فیلمساز تنفروشی را علت فقر میداند و فردای همان روز مریم به آن خانه میرود. این نگاه توهینآمیز به انسانیت است نه اعتراض اجتماعی چراکه حجازی آنقدر در سطح مانده که توان ریشهیابی را ندارد. او با عنصر فقر دست به توهین اجتماعی زده است.
سعید پول خانه را در ازای بیخیال شدن روشن از بازگشت مریم به خانه میدهد، این فاجعهآور است! روشن و دخترش به خانه نیمهساختهشان میروند، پناه بردن او به خانه کارگران افغان به شدت زننده و گلدرشت و فاجعه انسانی است که حجازی برای فیلمش تدارک دیده و اضافه کنید کامیون خالی را که میتواند مصداقی از وعدههای دولت باشد و خودسوزی روشن پایان مطالبهاش! نگاه پسربچه به خودسوزی روشن همان بلاتکلیفی نسل آینده را نشان میدهد، به این اندازه سیاه و ناامیدکننده. بازی بصری نگاههای اضافی نماهای شبهروانشناسانه، استفاده از رنگ قرمز در قابها و کدر بودن بعضی از نماها دلیلی بر فرم نیست. بازی رضا عطاران در نقش روشن که نامش هم جنبه مطالبهگری دارد، به شدت سادهانگارانه ایفا شده، اگر چه نقش او جدی است، اما زمانی که قصد خودکشی دارد، مخاطب به او میخندد چراکه مرز کمدی و درام عطاران کنترل نشده است.