شورش چهارشنبه ترامپ و هوادارانش در پایتخت امریکا که به اشغال چند ساعته کنگره امریکا انجامید، اگرچه نهایتاً به پذیرش نتیجه انتخابات توسط ترامپ منتهی شد، اما سبب شد ماهیت درونی دموکراسی غربی و چهره واقعی آن برای جهانیان آشکار شود؛ چهرهای که طی سالهای اخیر اندیشمندان غربی آن را به عنوان نمادی برای آینده جهان و الگویی برای دیگر ملل جهان تبلیغ کرده بودند.
مجموعه آنچه در ماههای پایانی حضور ترامپ در کاخ سفید و به بهانه تقلب در انتخابات به وقوع پیوسته است، از منظری دیگر مهمترین خدمتی بود که ترامپ میتوانست به بشریت امروز انجام دهد؛ خدمتی که سبب شده است مردم جهان به اندازه طول تاریخ شکلگیری غرب مدرن، فاصله بین ادعای غربیها و واقعیتهای آنها را درک کنند و با واقعیات مدعیان تمدن غربی آشنا شوند. ریچارد هاس رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی امریکا این دوران را آغاز دوران پسا امریکا دانسته و یادآور شده است: ما شاهد تصاویری هستیم که هرگز تصور نمیکردم در این کشور (امریکا) ببینیم، در بعضی پایتختهای دیگر بله، اما نه اینجا، بعید است کسی در جهان دیگر به همان شکل ما را ببیند، احترام بگذارد، بترسد یا به ما وابسته باشد. او سپس تأکید میکند: اگر «عصر پساامریکا» تاریخی داشته باشد، مطمئناً امروز است. جیمز متیس وزیر دفاع پیشین دولت ترامپ نیز میگوید: تهاجم امروز به کنگره که با هدف منکوب کردن دموکراسی امریکا انجام شد، به دلیل تحریکات ترامپ بود. او با توسل به ریاستجمهوری برای تخریب اعتمادها به انتخابات ما و مسموم کردن احترام ما به شهروندان خود، تلاش کرد. ترامپ همانطور که لیاقتش را دارد، یک مرد بدون کشور خواهد شد.
اگر چه در پی این حادثه بسیاری از مدعیان فرهنگ غربی تلاش کرده و میکنند این وقایع را در حد اقدامات پوپولیستی ترامپ تنزل دهند و دموکراسی غربی را از آن مبری کنند، اما در جریان این آشوب وحوادث چند ماه اخیر امریکا، تصویر اقتدار این کشور به عنوان مدعی «ابرقدرت حافظ و صادرکننده دموکراسی» حقیقتاً شکست و اگر شکست مفتضحانه امریکا در عراق را پایان نمادین اشغالگری امریکا در جهان بدانیم، این حوادث هم به عنوان شاخص افول امریکا و هم پایان نماد دموکراسی نوع غربی در جهان خواهد بود. در این زمینه به چند نکته میتوان اشاره کرد:
اول: آنچه بر سر امریکای امروز و در پی ادعای تقلب ترامپ مطرح شده است، فارغ از ضعفها و کاستیهای نظام انتخاباتی امریکا الگوگیری ترامپ از همان مدل انقلابهای مخملین برای تغییر نتیجه انتخابات به نفع خودش است؛ الگویی که امریکاییها در طول دو دهه گذشته و در پی اجرای نسخه جورج سوروس بر سر کشورهای دیگر برای تغییر نظامهای سیاسی آنها آوردند. در این مدل که برای ایران هم در فتنه ۸۸ توسط دولت دموکرات اوباما تجربه شد، به رغم آرای مردم، اراده امریکاییها و سران فتنه در داخل، بر این قرار گرفت که به هر قیمت میرحسین موسوی پیروز انتخابات ایران معرفی شود. اهتمام دولت اوباما و به ویژه خانم کلینتون وزیر خارجه دولت اوباما در تغییر نتیجه انتخابات ایران تا به آنجا رسید که کنگره امریکا ۵۵میلیون دلار بودجه به طور مستقیم برای حمایت از فتنه خیابانی در ایران اختصاص داد، بلکه بتواند نتیجه انتخابات را تغییر دهد. در طول سه ماه پس از انتخابات امریکا کلید واژههایی که از سوی ترامپ ومیر حسین موسوی در مورد تقلب در انتخابات مطرح میشد کاملاً یکسان بود، البته در آن فتنه امریکاییها و سران داخلی فتنه در برابر اراده مردم ایران ناکام ماندند، اگرچه آن الگو در خیلی از کشورها، برای تغییر نظامهای سیاسی و قرار دادن آنها در مدار اراده امریکاییها موفق بود.
دوم: نکته عبرت آموز دیگری که در ورای عملکرد چهار ساله ترامپ، نظام لیبرال دموکراسی امریکا تجربه کرد و هزینه آن نیز برایش آغاز روند فروپاشی بود، همراهی با جنایات ترامپ در چهار سال اخیر در اعمال فشارهای همه جانبه وتحریمهای فلج کننده علیه مردم ایران و پشتیبانی ازجنایات او علیه نیروهای مقاومت وسکوت همراه با تأیید در برابرجنایات دست نشاندگان امریکا در کشورهای مختلف جهان، به ویژه کشورهای غرب آسیا ومنطقه خلیج فارس بود. به عبارت دیگر اتفاقات اخیر را میتوان جلوهای از انتقام الهی از کلان نظام امریکا وبه ویژه خون شهدای مقاومت و مظالم ترامپ در سالهای اخیر علیه مردم ایران قلمداد کرد.
سوم: ماجرای اخیر تسهیل کننده افول نظام امریکا یا همان واقعیتی است که ریچارد هاس رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی امریکا از آن به عنوان آغاز دوران پساامریکا نام برده است. نشانههای این افول که با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد، این روزها ودر پی ناکامی ترامپ در پیشبرد سیاستهای داخلی و بینالمللیاش که شکست در پیشبرد راهبرد فشار حداکثری در برابر مقاومت مردم ایران مصداق بارز آن است، به اوج خود رسیده است؛ واقعیتی که رهبر معظم انقلاب در سالهای اخیر بارها بر آن تأکید کردهاند. معظمله سال ۱۳۹۸ و در جریان مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) گویا این لحظات را پیشبینی میکنند و میفرمایند: افول سیاسی امریکا اگر یک دلیل - که حالا میگویم- بیشتر نداشته باشد، کافی است و آن دلیل عبارت است از انتخاب فردی با مختصات آقای دونالد ترامپ در امریکا. خود این انتخاب، نشانه افول سیاسی امریکاست. سرنوشت سیصد و اندی میلیون جمعیت دست یک آدمی با این مختصات، نشانه افول سیاسی امریکاست. کسی که در خود امریکا نسبت به تعادل روانی او، تعادل فکری او، تعادل اخلاقی او این همه حرف هست، وقتی رئیس یک کشوری میشود، نشاندهنده افول آن کشور است؛ افول سیاسی، افول اخلاقی. از جنایتها و آدمکشی های رژیم صهیونیستی اینها به طور مرتب حمایت کردند و دفاع کردند، از جنایت مجموعه چند دولت در یمن و کشتار مردم بیگناه یمن اینها حمایت کردند، از جنایت حمایت میکنند، دیگر سقوط اخلاقی از این بالاتر؟