فعالان سیاسی معمولاً برای فرار از پاسخگویی و شانه خالی کردن از بار مسئولیتها ترفندهای متفاوتی را به کار میگیرند، اما آنچه این روزها رسانهها و فعالان سیاسی جریان اصلاحات و حامی دولت در پیش گرفتهاند و به جای پاسخگویی و به ضعفها و ناکامیهای ناشی از هفت سال مدیریت ضعیف در عرصه سیاسی کشور، تلاش دارند از طریق بزرگنمایی دردها و آلام مردم، آینده سیاسی خود را تضمین کنند، جز سیاهتر کردن چهره کشور و امیدوارسازی دشمنان به افزایش فشارها و تحریمها، تأثیر دیگری نخواهد داشت.
نگاهی اجمالی به برخی از مطالب تلخ منتشر شده از سوی رسانههای وابسته به این جریان در روزهای اخیر عمق فاجعه را بیشتر میکند:
روزنامه «آرمان ملی» در مقالهای با فهرست کردن مشکلات موجود، نسبت به شکستن سد خشم و نفرت مردم هشدار داده و مینویسد: «اگر سد خشم، نفرت و خشونت بشکند، آب پشت سد بیم و امید در دریاچه خشم، نفرت و خشونت گم خواهد شد.»
در ادامه یادآور میشود: «اینها شهروندان ناامید و بدون باور به امکان اصلاح وضعیت هستند که مشخصه اصلیشان انباشت خشم و تبدیل خشم به نفرت است. سدی که جلوی این انباشته بسته شده، ترس از کنش اعتراضی، بیم سرکوب و خشونت است. وضع اقتصادی که بدتر بشود، ورودی رودخانه به این شاخه که شاخه خشم و نفرت است بیشتر میشود شواهد نشان میدهد ورودی به سد خشم، خشونت و نفرت چند برابر ورودی به سد بیم و امید است.»
روزنامه اعتماد هم به نقل از فردی که او را یک فیلسوف و دانشیار دانشگاه معرفی میکند مینویسد: «با ادامه روند کنونی شکاف مردم و قدرت سیاسی روزبهروز بیشتر خواهد شد که بالطبع در چنین حالتی شرایط بحرانی میشود.»
این فیلسوف در ادامه منشأ کاستیها را گردن انقلاب انداخته و میگوید: «مسئله این است که در انقلاب ساختارهای سیاسی را متحول کردیم، اما در تحول ساختارهای اجتماعی و اقتصادی ناکام بودیم. در نتیجه واقعبودگی اجتماعی و هستی تاریخیمان تغییر نکرد. بنابراین مستضعف، مستضعفتر شد و پول ملی رفتهرفته ضعیفتر. در نتیجه شأن ایرانیها به لحاظ زندگی و در حوزه مصرف و خرید کالا هر روز ضعیف و ضعیفتر شد. به همین دلیل هم طبقه پایین و هم طبقه متوسط نالاناند و در دهههای اخیر طبقه فرودستها رو به نابودی رفتهاند. این مسئلهای نیست که دولتهای اصولگرا و اصلاحطلب بتوانند آن را حل کنند. دلیل آن هم چیزی جز این نیست که فهمی از عمق بحران نداریم و مشکل را مشکلی گذرا میبینیم. در واقع با رفتارهای غلطی مثل از موضع بالا حرف زدن و... هیچ مشکلی حل نمیشود. برای برونرفت از این شرایط لازم است درک صحیحی از ساختار موجود پیدا شود که متأسفانه این درک دیده نمیشود.»
روزنامه آفتاب یزد نیز به نقل از یک کارشناس مینویسد: «جامعه ما در حال حاضر با امواج مختلفی از اضطراب و نگرانی روبهرو است. اعتماد عمومی به مسئولان کم رنگ شده. آنها احساس قربانی شدن میکنند. مهمترین خطر زمانی است که اعتماد بین مردم و مسئولان کمرنگ شود؛ و این بهصورت یک بغض و خشم فرو خورده در مردم پیدا شده به همین دلیل مردم همه عصبی هستند و واکنش تندخویانه دارند.»
روزنامه ستاره صبح نیز به نقل از یک جامعه شناس بدون توجه به نقش رسانههای بیگانه ونقش دشمنان در راهاندازی یک جنگ روانی علیه مردم ایران به دلیل یک حکم قضایی مینویسد: «جوانان به تنگ آمدهاند و بریدهاند. آنها منتظرند. همین یکی دو هفته قبل بود که کاربران شبکههای اجتماعی در واکنش به خبر اعدام سه جوان معترض در وقایع آبان۹۸، بیش از ۱۲ میلیون هشتگ اعدام نکنید زدند. باید فکری بهحال جوانان کرد. باید فکری بکنند وگرنه در کمال تأسف باید گفت خطر پیشبینی میشود. اگر این کبریت کشیده شود، خاموش کردن آتش آن بسیار مشکل خواهد بود. «روزنامه ابتکار هم مینویسد: «خیلی وقت است که وضع معیشت به نقطه هشدار رسیده است. هر روز معترضان به وضع موجود تعدادشان افزایش مییابد. در واقع، رسیدن اعتراض به نقطه جوشِ بقا، یعنی دیگر کار از اعتراض گذشته است! راه افتادنِ جنبش گرسنگان دیگر نمیتواند اعتراض مدنی تلقی شود.» و در مطلبی دیگر مینویسد: «قصه حادتر از این حرفها است. راهبردهای کنونی به بنبست رسیدهاند و باید تجدیدنظری جدی در راهبردها داشته باشیم.»
طبعاً هدف از فهرست کردن این تلخ نگاری ها، نادیده انگاشتن مسائل و مشکلات مردم در این شرایط سخت که ناشی از فشارها و تحریمهای دشمنان و ضعف و ناکارآمدی دستگاههای اجرایی است، نیست. بلکه توجه به این نکته است که اینگونه تصویرسازیها نه تنها دردی از مشکلات مردم را درمان نمیکند بلکه روشنترین تأثیر آن استناد دشمنان و رسانههایشان در اثربخشی تحریمها و تداوم فشارها و مشکلات علیه مردم ایران است و این در حالی است که از دیگر سو ایستادگی و مقاومت مردم ایران در برابر این فشارها و تحریمها و ضعفها جهانیان را متحیر کرده و سبب شده است که مبتنی بر آن مسیری را که ترامپ و دیگر متحدانش برای به زانو در آوردن مردم ایران انتخاب کرده اند، راهی عبث دانسته و ملت ایران را پیروز این صحنه و مواجهه بدانند. تردیدی در این نیست که اینگونه سیاه نویسیها عمل کردن در بستر جنگ روانی طراحی شده توسط دشمن است زیرا یکی از محورهای جنگ روانی دشمن علیه مردم ایران در جریان فشار حداکثری و تحریمهای اقتصادی؛ سلب امیدواری از مردم و شکستن اراده مقاومت و ایستادگی آنها در برابر فشارها و تحریمها و تصویرسازی یک نظام در حال فروپاشی از آینده، نظیر همین جریان سازیهای این رسانههای زرد است که به تبع آن تلاش دارند تا مجموعه این فشارها و تحریمها و نارضایتیها را تبدیل به یک فتنه و آشوب و داخلی کرده و به اهداف خود در فروپاشی نظام برسند.
از دیگر سو، اما حداقل انتظار از این رسانهها و فعالان این جریان این است که به جای فرار به جلو و امیدوار سازی دشمن اندکی به خود بیایند، به شکستها و ناکامیها و ضعفهای خود اعتراف کنند. وبه جای انداختن مشکلات به گردن نظام وانقلاب، راهکار عملی ارائه داده ودر حالیکه همه قدرت اجرایی کشور دستشان است، راهکارها را عملی کرده ونشان دهند که برای زدودن غبار از چهره مردم اراده دارند. اگر چنین نیست که نیست، حداقل فرصت را برای کسانی فراهم کنند که اولاً به توانمندی و قابلیت مردم ایران ایمان داشته و مقاومت و ایستادگی مردم را ذخیره راهی برای جبران کاستیها و پلشتیهای سالهای اخیر کنند.