سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: دیوارنوشتههای دوران دفاع مقدس، بخشی از فرهنگ و تاریخ آن را شامل میشوند. این دیوارنوشتهها که یادگاری از دوران انقلاب و شعارنویسیها بود، در زمان جنگ تحمیلی به اشکال مختلفی رخ نشان داد و مجموعهای از مصادیق هنری را خلق کرد. در این مجال نگاهی به دیوارنویسیهای دوران دفاع مقدس در خاطرات علی افکاری یکی از رزمندگان جنگ تحمیلی میاندازیم.
اوایل شروع جنگ سنم به جبهه رفتن قد نمیداد. جثه کوچکی هم داشتم و همین موضوع باعث شده بود دیرتر از همدورهایهایم به جبهه بروم. درعوض بسیج را بهترین محل برای فعالیت انتخاب کرده بودم و تمام وقتم در پایگاه بسیج مالک اشتر میگذشت. بیشتر در مورد کارهای فرهنگی علاقه داشتم و تخصصم هم کلیشه درست کردن با عکسهای رادیوگرافی، سونوگرافی و... بود.
برای این منظور نیاز نداشتیم نقاشیمان خیلی خوب باشد. عکس چاپ شده حضرت امام یا دیگر شخصیتهای مشهور مثل شهید مطهری و... را روی تصویر رادیوگرافی میگذاشتیم و با تیغ خطوط آن را خالی میکردیم. شمهای از تصویر امام به شکل کلیشه درست میشد. سپس با گذاشتن کلیشه روی دیوار، اسپری رنگ را روی آن میپاشیدیم و عکس امام یا آن شخصیت مورد نظر روی دیوار نقش میبست. اما برای درست کردن کلیشه تصاویر شهدا، کمی به زحمت میافتادیم. چون اغلب این شهدا عکس چاپ شده نداشتند. اگر هم داشتند، آنقدر نبود که با آزمون و خطا، کلیشهاش را درست کنیم. اما به هرحال با کمی تلاش میشد کلیشه تصویر برخی از شهدا را هم درست کرد.
یکی دیگر از کارهایی که بعدها با دوستانمان در بسیج یاد گرفتیم، کشیدن تصاویر امام یا دیگر شخصیتها در ابعاد بزرگتر بود. برای این کار از همان کلیشهها استفاده میکردیم. آنها را روی دستگاه آپارات میگذاشتیم و دستگاه مثل یک عکس بزرگ، تصویر را روی دیوار یا پارچه میانداخت. بعد شروع به نقاشی چهره، از روی همین الگو میکردیم. سپس نوبت به رنگکاری میرسید که تبلیغاتیهای باتجربهتر آن را انجام میدادند.
شعارنویسی روی دیوار هم یادگاری از دوران انقلاب بود. برادرهای بزرگترم که در زمان انقلاب فعالیت میکردند، با استفاده از اسپری و رنگ، بسیاری از دیوارهای محلهمان در امامزاده حسن (ع) را پر از شعارهای انقلابی کرده بودند. البته این شعارنویسیها به دستخط خوب نیاز نداشت. کاری فوری و پر استرس و عجله بود و کسی هم توقع هنرنمایی از نویسندهاش را نداشت.
بعد از انقلاب، اما دیوارنویسی (که بیشتر نوشتن جملات قصار از حضرت امام، شهدا و پیشوایان دینی و... بود) باید با دقت و ظرافت انجام میگرفت. حالا دیگر استرس دستگیری و اینطور مسائل در کار نبود و باید هنر به خرج میدادیم و زیبایی بصری خلق میکردیم.
تا آنجایی که حافظهام قد میدهد، اغلب دیوارنویسیها روی دیوار خانه شهدا انجام میگرفت. اگر در محلهمان رزمندهای به شهادت میرسید، بچههای بسیج محله فعال میشدند. (البته آن موقع همدلی بین مردم بیشتر بود و میتوانم بگویم کل محله به تکاپو میافتادند) مردم و بسیجیها، کوچه شهید را پر از گلدان میکردند. بعد پارچهنویسی میکردند و آنها را به شکل اعلامیه در عرض کوچه یا خیابان منتهی به خانه شهید نصب میکردند. کمی که میگذشت و مراسمها تمام میشد، نوبت به دیوارنویسی خانه شهید میرسید.
برای این منظور از قبل جملات امام درخصوص جنگ و شهدا را آماده کرده بودیم. جملاتی مثل «مقام شهادت خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است»، «شما خانواده شهدا چشم و چراغ این ملتید»، «شهادت عزت ابدی است، حیات ابدی است» و... را روی دیوارها مینوشتیم که علاوه بر تکریم خانوادههای شهید، به نوعی اعلام این مطلب و منظور بود که این خانه، خانه یک شهید است و مردم از روی همین دیوارنوشتهها، پی به ماهیت آن خانواده گرامی میبردند.
دهه ۶۰ یا همان دهه دفاع مقدس، خیلی از این خاطرات را در خودش نهفته دارد. خاطراتی که جمعآوری و در کنار هم گذاشتن آنها میتواند فرهنگ آن دوران پرافتخار را شامل بشود و به دیگر نسلها انتقال بدهد.