سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: رفتار با پدر و مادر از جمله مسائل بسیار مهم و اساسی در زندگی هر فرد و همچنین مسئلهای اثرگذار در جامعه است. در قرآن کریم و روایات معصومین (ع) نیز همواره به اهمیت آن تأکید شده و بارها درخصوص توجه ویژه و لزوم بررسی چند و چون آن سفارش شده است. خداوند در قرآن، این کتاب آسمانی هر جا از والدین ذکری کرده قبل از آن بحث توحید را مطرح نمودهاند. گویا میخواهند به ما بفهمانند که بعد از اعتقاد به توحید، تکریم والدین از جمله مباحث بسیار حائز اهمیت است و باید مورد توجه هر شخص مسلمان قرار گیرد.
تجربه ثابت کرده که ما هر جا به این دو گل نایاب و غیرقابل رویش مجدد یعنی پدر و مادر احترام گذاشتیم و آنها را بزرگ شمردیم و در رفتارمان کاری نکردیم که باعث آزرده خاطر شدن آنها شود، در زندگی دچار مشکلات کمتری بودیم، پیشرفتها و موفقیتهایی در زندگی برایمان پیش آمد و خود متوجه نبودیم از کجا بود، اما هرجا خدای ناکرده بیمهری نسبت به آنها کردیم یا رفتاری ناپسند با این دو عزیز داشتیم چوبش را در زندگیمان خوردیم و مطمئن باشیم اگر هم نخورده باشیم دیر یا زود تاوان بیمهریهایمان را میدهیم. برای این مدعای خود سخنی از پیامبر مهربانیها میآوریم که فرمودند: «سه چیز است که اگر انسان آنها را انجام دهد در همین دنیا عذابش را میبیند. یکی از آنها عاق والدین شدن است.»
تعبیری که از پدر و مادر بهعنوان دو گل نایاب و غیرقابل رویش شد، به این خاطر است که این عزیزان مدتی کوتاه در کنار ما هستند، همانگونه که گل اینچنین است و در هیچ جای دیگر مانندی برای آنها نیست و دیگر این دو گل رویش دوباره ندارند. بیاییم قدرشان را بدانیم. بیاییم غرور کاذب خودمان را در برابر آنها بشکنیم و بر دستان پر از مهر و صمیمیتشان بوسه بزنیم. شاید روزی بیاید آرام از گوشه چشممان اشکی پر از حسرت سرازیر شود که کاش بهتر با آنها رفتار میکردیم، کاش بیشتر دست و پایشان را میبوسیدیم. نگذاریم روزی برسد که یک قاب عکس در دستمان باشد و با حسرت و گریه به چهره مهربانشان نگاه کنیم و بوسه بر قاب عکس بزنیم. طعم تلخ این حسرت را باید از کسانی که پدر و مادرشان را از دست دادهاند، بپرسیم. خدا به داد آن کسی برسد که صدایش را برای پدر و مادرش بالا میبرد. صدایی که در هنگام نوزادی و ناتوانیاش خواب شیرین شب را از چشمان مادرش ربوده بود. الان هم آن صدا بلند است، اما آن موقع مادر با خندههایش صدا را آرام میکرد، اما امروز آرام گریه میکند. این حقش نیست واقعاً. بیمعرفتی است اگر کوچکترین بیمهری در حق والدینمان داشته باشیم.
یکی از دوستانم تعریف میکرد که در روستا که بودیم یک همسایه داشتیم که مادر پیری داشت و این مادر به خاطر پیری نمیتوانست، نظافت خود را به خوبی رعایت کند. او هر وقت خانه را کثیف میکرد، پسرش که صاحب زن و بچه هم بود با او بسیار بد رفتار میکرد و حتی او را کتک هم میزد و کشانکشان تا ایوان او را میآورد و خطاب به مادر پیرش میگفت: «پس کی میخوای بمیری؟» دوستم میگفت خانه ما هم مشرف به خانه آنها بود و من تمامی این صحنهها را میدیدم و میشنیدم که این پیرزن چطور به پسرش التماس میکرد که من را کتک نزن پسرم.
گاهی اوقات مردم روستا میرفتند مادر را از زیر دست و پای بچهاش درمیآوردند. این قضیه ادامه داشت تا اینکه این مادر از دنیا رفت. مدت کوتاهی نگذشت که دختر همین آقا که مادرش را میزد، دچار بیماری لاعلاجی شد و پس از پرداخت هزینههای زیاد و آوارگی برای خوب شدن بچهاش نتیجهای نگرفت. بالاخره از دنیا رفت. خودش هم بعد از مرگ دخترش سکته کرد و در بستر افتاد، طوری که نمیتوانست نظافت شخصیاش را رعایت کند! یاد آن عالم بزرگ افتادم که در کوچه به بچهها گفت: «این توپی که شما دارید با آن بازی میکنید یک ویژگی دارد و آن اینکه هر چه این توپ را محکم به زمین میزنی بیشتر بالا میرود. بچهها! انسان هر چه بیشتر در مقابل پدر و مادرش خود را به زمین بزند خداوند او را بالاتر میبرد.»