«ما هنوز در میز مذاکره ماندهایم. آنها طرفی هستند که میز مذاکره را ترک کرده است.»
این عبارت بخشی از پاسخی است که محمد جواد ظریف، وزیر امورخارجه کشورمان در پاسخ به خبرنگار نشریه آلمانی اشپیگل که از او پرسیده بود، «آیا شما بعد از قتل (شهادت) سردار سلیمانی توسط ایالات متحده، امکان مذاکره با ایالات متحده را منتفی میدانید؟» عنوان کرده است؛ موضوعی که بازتاب گستردهای در داخل و خارج از کشور داشته است.
ظریف به اشپیگل گفته است: «من هرگز این احتمال را منتفی نمیدانم که افراد رویکرد خود را تغییر دهند و واقعیات را بپذیرند. برای ما فرقی نمیکند که چه کسی در کاخ سفید حضور دارد. آنچه اهمیت دارد، چگونگی رفتار آنهاست. دولت ترامپ میتواند، گذشته خود را اصلاح کند، تحریمها را بردارد و به میز مذاکره برگردد. ما هنوز در میز مذاکره ماندهایم. آنها طرفی هستند که میز مذاکره را ترک کرده است. ایالات متحده، آسیب بزرگی به مردم ایران وارد کرده است. روزی خواهد رسید که آنها باید این آسیب را جبران کنند. ما شکیبایی زیادی داریم».
طی دو روز گذشته نقدهای بسیاری به سخنان رئیس دستگاه دیپلماسی وارد شده که نمیتوان به آسانی از کنار آنها گذشت. گرچه ظریف ممکن است در مقام پاسخ به منتقدان داخلی عنوان کند که آنچه گفته تکرار مواضع نظام در قبال ایالات متحده امریکاست و سخن جدیدی نگفته است، اما ماجرا از زمانی قابل تأمل است که پاسخ (به زعم ظریف) تکراری او به یک سؤال روشن خبرنگار اشپیگل است: «آیا شما بعد از قتل سردار سلیمانی توسط ایالات متحده، امکان مذاکره با ایالات متحده را منتفی میدانید؟» فراتر از این همین چند روز گذشته بود که برایان هوک رئیس میز ایران در وزارت امورخاجه امریکا، سردار قاآنی را تهدید کرد که اگر ایشان هم راه سردار سلیمانی را دنبال کند، او را ترور خواهیم کرد.
اکنون پرسش اساسی این است که دم زدن از مذاکره با دولت تروریستی که همچنان و رسماً مقامات کشورمان را تهدید به ترور میکند، اگر پاس گل و تعارف به تحریم و تهدید بیشتر نیست، پس چیست؟ آقای ظریف! ماندن در میز مذاکره مورد اشاره شما، ولو در قالب ۱+۵ چه حسنی داشته و دارد که همچنان به آن مباهات میکنید؟ برجام مگر حاصل آن میز نبود؟ اکنون کجاست؟ ترامپ که آن را آتش زد، همپیمانان اروپاییاش هم با بی عملی بی خاصیتش کردند. دیگر از کدام مذاکره سخن میگویید و دفاع میکنید؟ اینکه دشمنان ملت همچنان از موضع تهدید و تحریم با ایران سخن میگویند و ما منفعلانه بر گفتگو و مذاکره تأکید میکنیم، با «عزت، حکمت و مصلحتی» که قرار بوده و هست، شعار محوری دستگاه سیاست خارجه باشد، چه نسبتی دارد؟
واکنش مدافعان دولتی وزیر امورخارجه در پاسخ به زمان نشناسی و زمخت گویی ظریف هم در نوع خود جالب توجه است. علیرضا معزی معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور در توئیتی منتقدان ظریف را دلواپسانی توصیف کرده که شباهت رفتار آنها (به زعم او) با ترامپ او را شگفت زده و نگران کرده است! اشاره معزی به پاسخ تحقیرآمیز توئیتری ترامپ به ظریف است که نوشته: «وزیر خارجه ایران گفته است که ایران خواهان مذاکره با امریکا است، اما میخواهد که تحریمها برداشته شود. نه ممنون.»
گرچه ظریف هم در توئیتر، با انتشار تصویر بخشهایی از مصاحبه خود با اشپیگل و لینک این مصاحبه به زبان انگلیسی، نوشته است: «بهتر است به دونالد ترامپ توصیه شود که نظرات و تصمیمات سیاست خارجی خود را بر اساس واقعیتها پایهگذاری کند، نه بر اساس عناوین خبرهای فاکس نیوز یا مترجمان فارسی اش. برای آگاهی بهتر، او میتواند مصاحبه کامل من را (به زبان انگلیسی) بخواند»، اما این پاسخها از موقع نشناسی یک دیپلمات مدعی نمیکاهد.
بر دشمنی که در دشمنی خود به هر ابزاری متوسل میشود که ضربه بزند، حرجی نیست، اما دیپلماتی که همواره اسلاف خود را به بی سوادی متهم میکرد و خود را زباندان میداند، چرا در اتخاذ مواضع (آنهم در گفتوگویی مکتوب) ابتداییترین اصول دیپلماتیک را رعایت نکرده و اینگونه به دشمن پاس گل میدهد. آقای ظریف! انقلابی گری در مواجهه با جنتلمنهای تروریست نه تنها مذموم نیست که عین عقلانیت سیاسی است.