سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، روز گذشته رسیدگی به این پرونده در شعبهدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی متین راسخ برگزار شد. ابتدای جلسه نماینده دادستان در قرائت کیفرخواست گفت: متهم پرونده علی نام دارد و اهل افغانستان است. او در ۲۰شهریورسال۹۶ به اتهام قتل مردی به نام حسن که هموطن او بود، تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد. البته علی با همدستی دختری بهنام سمیه که او هم تبعه افغان است مرتکب جنایت شدهاست. متهم در بازجوییها به قتل و سوزاندن جسد با همدستی سمیه و خواهرش میترا اقرار کرده و گفته است: «یک روز سمیه را در خیابان دیدم و به او شماره دادم. همین بهانه آشنایی ما شد تا اینکه فهمیدم او با مرد دیگری به نام حسن رابطه دارد. میخواستم رابطهام را با او قطع کنم، اما او گفت حسن مرد بداخلاقی است و از من کمک خواست. از آنجاییکه قصد داشتیم با هم ازدواج کنیم تصمیم گرفتم حسن را از سر راه برداریم این شد که با وسوسههای سمیه نقشه قتل را کشیدیم. شب حادثه تعدادی قرص خواب خریدم و آنها را به سمیه دادم. سمیه قرصها را داخل یک قوطی رانی ریخت و آن نوشیدنی مسموم را به خورد حسن داد. با تماس سمیه به خانه او رفتم که دیدم حسن در اتاق خوابیده است. ابتدا چند لگد به او زدم سپس در فرصت مناسب یک تیغ موکتبری برداشتم تا حسن را به قتل برسانم، اما او مرد قوی هیکل بود به همین دلیل مجبور شدم دست به چاقو شوم. به همین خاطر به آشپزخانه رفتم و یک چاقو برداشتم. حسن همچنان بیهوش بود که با ضربات چاقو او را کشتم و بعد سرش را از بدنش جدا کردم.»
متهم درباره انتقال جسد هم گفته است: «دو روز جسد مقتول در خانه بود و نمیدانستم با آن چکار کنم این شد که سمیه با خواهرش تماس گرفت و از او کمک خواست. با آمدن خواهر سمیه تصمیم گرفتیم جسد را در بیابانهای دماوند رها کنیم به همین دلیل سمیه با یک تاکسی تلفنی تماس گرفت، سپس جسد را در حالیکه لای یک موکت پیچانده بودیم به بهانه اینکه وسایل خانه است سوار تاکسی تلفنی کردیم و راهی دماوند شدیم. بین راه راننده به جایگاه بنزین رفت این شد که من هم یک ظرف بنزین تهیه کردم و بعد از رها کردن جسد در بیابان آن را آتش زدم.»
نماینده دادستان ادامه داد: «با اقرارهای متهم، سمیه و میترا نیز دستگیر شدند و به جرمشان اقرار کردند تا اینکه پدر مقتول با مراجعه به دادسرا اعلام رضایت کرد. بنابراین از دادگاه درخواست رسیدگی به پرونده از جنبه عمومی جرم را دارم.»
بعد از قرائت کیفرخواست، پدر مقتول در جایگاه قرار گرفت و با درخواست پرداخت دیه اعلام گذشت کرد. سپس علی به اتهام مشارکت در قتل عمد و اخفای جسد در جایگاه ایستاد و گفت: «قتل را قبول دارم، اما از قبل انگیزه قتل نداشتم. میخواستم با خوراندن قرص خواب به مقتول، سمیه را از آن خانه فراری بدهم، اما ترسیدم مقتول ما را پیدا کند و انتقام بگیرد این شد که حسن را به قتل رساندم. اگر از قبل قصد قبلی داشتم با خودم چاقو میبردم و از آشپزخانه چاقو برنمیداشتم.»
در ادامه سمیه به اتهام معاونت در قتل و مشارکت در اخفای جسد که با قرار وثیقه آزاد بود، گفت: «وقتی خردسال بودم پدر و مادرم فوت کردند.
من ماندم و یک خواهر و برادر که از افغانستان به ایران آمدهبودیم. زندگی سختی داشتیم تا اینکه با حسن آشنا شدم. او خرج زندگیام را میداد، اما مرد بداخلاقی بود و مدام مرا کتک میزد. از بدرفتاریهای او خسته شدهبودم تا اینکه با علی آشنا شدم. او برایم یک پناهگاه شده بود این شد که با او درددل کردم و همین باعث شد این داستان تلخ رقم بخورد. باور کنید ما قصد قتل نداشتیم.»
زن جوان در ادامه گفت: «دو سال و چهار ماه در زندان بودم تا اینکه با قرار وثیقه آزاد شدم. از قضات دادگاه تقاضای بخشش دارم.»
سپس خواهر سمیه نیز به اتهام مشارکت در اخفای جسد در جایگاه ایستاد و گفت: «از قتل خبر نداشتم تا اینکه خواهرم تماس گرفت و به خانهاش رفتم. وقتی جسد را دیدم شوکه شدم و فکرم از کار افتادهبود به همین خاطر وقتی آنها تصمیم به اخفای جسد گرفتند، مجبور شدم برای نجات خواهرم با آنها همکاری کنم. من چهارماه در بازداشت بودم که با قرار وثیقه آزاد شدم.» در آخر هیئت قضایی با دعوت از متهم ردیف اول برای دستبوسی از پدر مقتول به خاطر گذشت از قصاص، جهت صدور رأی وارد شور شد.