سرویس بین الملل جوان آنلاین: شورای همکاری خلیج فارس با نام عربی مجلس التعاون لدول الخلیج الفارسیه یا به صورت کوتاهتر مجلس التعاون الخلیجی (GCC) نهادی نامآشنا و متشکل از شش کشور در حاشیه خلیج فارس است. این شورا از بدو تأسیس خود در ۲۵ می ۱۹۸۱ اهداف بلندپروازانهای را مطرح کرده، اما با وجود چهار دهه هنوز چشماندازی از تحقق این اهدف دیده نمیشود. با وجود این، اعضای شورا در این مدت سعی داشتهاند تا دستکم ظاهر همکاری یا به بیان عربیاش تعاون بین یکدیگر را حفظ کنند و این حفظ ظاهر خود را در بیانیههای مشترک هر نشست سران نشان میداد تا این که همین حداقل از حفظ ظاهر هم از پنجم ژوئن ۲۰۱۷ به این سو کنار گذاشته شد. کشورهای عربستان سعودی، امارات و بحرین با همراهی مصر روابط خود را با قطر در این روز قطع کردند سپس آن سه کشور مرزهای زمینی، دریایی و هوایی خود را به روی قطر بستند تا این کشور را در محاصره اقتصادی قرار دهند. برخی نشانهها از یکی دو ماه پیش وعده به سر رسیدن اختلافات را میداد و سخنان وزیر خارجه قطر در رم هم تأییدی بر این نکته بود، اما نرفتن شیخ تمیم بن حمد آلثانی، امیر قطر، به ریاض خط بطلانی بر این وعده بود تا معلوم شود که هنوز خبری از همکاری در شورای همکاری نیست.
علت بحران
شاید کمی شوخی به نظر برسد، اما واقعیت این است که دستکم به لحاظ سمبلیک، یکی از نقاط شروع بحران دو ساله در شورای همکاری خلیج فارس به یک رقص با شمشیر برمی گردد که در اواخر ماه می ۲۰۱۷ برگزار شد. مهمان ویژه این رقص دونالد ترامپ بود که تازه چند ماه از ریاست جمهوریاش در امریکا گذشته بود و با سفر به ریاض و شرکت در ضیافت ویژه شام و این رقص شمشیر نشان میداد که باب تازهای در روابط بین واشنگتن و ریاض باز شده است. در واقع، حکام سعودی بعد یک دوره طولانیمدت از سردی روابط با باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین امریکا، آماده میشدند تا با پذیرایی گرم از رئیس جمهور تازه امریکا و فتح باب تازه، پروندههای ویژه خود در منطقه را پیش ببرند. جدا از رقابت منطقهای با ایران یا جنگ یمن، مسئله قطر و اختلافات ریشهدار حکام سعودی با این امیرنشین یکی از این پروندههای ویژه بود. به عبارت دیگر، حکام سعودی و به خصوص محمد بنسلمان حساب ویژهای روی حمایت ترامپ برای پیشبرد پروندههای ویژه خود باز کرده بودند و امضای قراردادهای تسلیحاتی به ارزش ۱۱۰ میلیارد دلار با امریکا در آن سفر ترامپ هزینهای بود که سعودیها حاضر به پرداخت آن بودند تا در حمایت ترامپ را در مقابل بخرند. هر چند محمد بنسلمان در آن زمان هنوز به مقام ولیعهدی نرسیده بود، اما میتوان گفت که صحنهگردان اصلی این معامله او بود چنان که تا آن موقع، مسئول اصلی پرونده یمن بود و بعد هم معلوم شد که پرونده قطر و قطع روابط با این کشور با مدیریت مستقیم او انجام شد. به هر صورت، آن سفر و امضای قراردادهای کلان نظامی و پذیرایی گرم از ترامپ در رقص شمشیر همگی زمینهای را فراهم کرد تا حکام سعودی به دنبال بهانهای برای قطع روابط و به نوعی گوشمالی دادن قطر باشند و البته در جهان سیاست چیزی که کم نیست بهانه است.
جبههبندی در جهان عرب
بهانه ریاض پیامی بود که در اواخر ماه می ۲۰۱۷ و از سوی قنا منتشر شد. این پیام منتسب به شیخ تمیم بود که گویا در مراسم جشن فارغالتحصیلی نظامی سخنانی در خصوص حماس، حزبالله و ایران گفته بود که به مذاق سعودیها خوش نیامد. هر چند مقامات قطری بعداً از هک قنا گفتند، اما این ادعا سعودیها را قانع نکرد تا خویشتنداری از خود نشان بدهند. در واقع، هک قنا و مطالب منتشره آن همان بهانهای بود که سعودیها برای باز کردن پرونده قطر به آن نیاز داشتند و در این میان، دو کشور مصر و امارات نیز دلیل قابل توجهی برای همراهی با سعودیها، قطع روابط با قطر و محاصره اقتصادی آن داشتند. دلیل آنها نه حماس و حزبالله لبنان بود و نه روابط قطر با ایران بلکه دلیل اصلی حکایت از حمایت سابقهدار قطر از جریان اخوانالمسلمین داشت. هر چند سیف بن احمد آلثانی، مدیر دفتر ارتباطات دولتی قطر، آن زمان مدعی عدم ارتباط بین کشورش با اخوانالمسلمین شد، اما این ادعا از سوی هیچ یک از کشورهای مقابل قطر قابل قبول نبود چراکه سابقه ارتباط قطر با اخوانالمسلمین پررنگتر از آن بود که این نوع ادعاها حتی بتواند آن را کمرنگ کند. در واقع، قطر از همان ابتدای ظهور جنبشهای اعتراضی در جهان عرب از دسامبر ۲۰۱۰ پایگاه اصلی حمایت از جریان اخوانی در این جنبشها بود و از خبرگزاری الجزیره خود به خصوص بخش عربی آن برای تقویت موضع اخوانیها در کشورهای عربی استفاده میکرد. در این میان، همکاری استراتژیک قطر با ترکیه را نباید از نظر دور داشت که این همکاری به خصوص در مورد مصر چه در زمان حکومت اخوانیها با ریاست جمهوری محمد مرسی و چه بعد از کودتای ژنرال عبدالفتاح السیسی ادامه داشت. این همکاری استراتژیک نه تنها علیه حاکمیت السیسی در مصر و جنگ اماراتیها با اخوانالمسلمین بود بلکه بر ضد راهبرد سعودیها در منطقه برای حمایت از جریانهای سلفی-تکفیری در کشورهای منطقه نیز بود. در واقع، همکاری استراتژیک قطر با ترکیه برای حمایت از اخوانیها طی بهار عربی عملاً در مقابل جریان سلفی- تکفیری قرار گرفت و این موضوع حتی در جنگ داخلی سوریه نیز خود را نشان داد. هر چند قطر و عربستان در ابتدای این جنگ موضع واحد و همکاری نزدیکی با یکدیگر داشتند، اما همکاری قطر و ترکیه در این جنگ سایه بر حمایت عربستان بر گروههای سلفی انداخت و باعث شد رفته رفته نفوذ و نقش سعودیها در این جنگ کمتر شود. به دلیل این جبههبندی است که ائتلاف تحت رهبری سعودی در شروط ۱۳ گانه خود برای تجدید روابط با قطر نه تنها از قطر خواستند تا حمایتش را از گروههای تروریستی به پایان رساند بلکه بسته شدن شبکه الجزیره و تعطیلی پایگاه نظامی ترکیه در قطر را هم در شروط خود گنجاندند تا این کشور را مجبور کنند همکاری استراتژیک خود با ترکیه را به پایان رساند.
دست برتر قطر
خبرهایی از انجام مذاکرات پنهانی بین قطر و عربستان از چند هفته قبل مخابره میشد و محمد بن عبدالرحمن آلثانی، وزیر خارجه قطر، هم چهار روز قبل از انتشار این خبر هم انجام آن مذاکرات را تأیید کرد و هم گفت که دیگر بحثی از شروط ۱۳ گانه ائتلاف سعودی در میان نیست و ابراز امیدواری کرد این مذاکرات به نتایج مثبتی برسد. از سوی دیگر، قرار بود نشست سران در ابوظبی برگزار شود، اما درست سه هفته قبل از زمان موعد خبر انتقال این نشست از ابوظبی به ریاض منتشر شد. انتشار این خبر همزمان با انتشار اخبار مربوط به مذاکرات پنهانی بین دو طرف و سفر محرمانه محمد بن عبدالرحمان به ریاض این گمانهزنی را تقویت کرد که سعودیها مقدمات کار را برای پذیرایی از شیخ تمیم و پایان قطع روابط و محاصره قطر فراهم کردهاند. تمام نشانهها مؤید این گمانه بود تا این که خبر قنا نه تنها این گمانه را رد کرد بلکه نکته دیگری را روشن کرد. در خبر قنا آمده که شیخ تمیم به جای عربستان و شرکت در نشست سران شورای همکاری خلیج فارس، قصد سفر به کشور آفریقایی رواندا را دارد. انتخاب رواندا به جای عربستان به خودی خود نوعی دهنکجی به نشست سران شورای همکاری در ریاض و حتی دعوتنامه رسمی ملک سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه سعودی، از شیخ تمیم برای شرکت در این نشست است. در واقع، شیخ تمیم با این تغییر در مقصد سفر خود به سعودیها پیام داده که چندان عجلهای برای تجدید روابط ندارد و نمیخواهد با رفتن به ریاض خود را بازنده قطع روابط نشان دهد. از سوی دیگر، او این پیام را میرساند که اصل مشکل بین دو طرف و اختلاف دیدگاهها سر جای خود است. در واقع، ریشه اصلی بحران بین قطر و سعودیها در خودبزرگبینی سعودیها بود که تصور میکردند کوچکی قطر باعث میشود تا این کشور تابع بیچون و چرای آنها باشد. این نکته در ۱۳ شرط سعودیها برای ازسر گیری روابط دیده شد و شیخ تمیم با رفتن به رواندا به جای ریاض به آنها نشان داده که با این بینش نمیتوان امیدی به حل اختلافات و تجدید روابط داشت. به عبارت دیگر، قطر در شرایط فعلی خود را در موقعیت برتری میبیند، چون با گذر از مرحله بحرانی ناشی از قطع روابط سعودیها و متحدینش توانسته بر مشکلات فائق آید و از این جهت، دست برتر را دارد. قطر با داشتن دست برتر دیگر عجلهای برای تجدید روابط با عربستان ندارد و شیخ تمیم صبر خواهد کرد و به شرط مشاهده تغییر اساسی در منش و رفتار سعودیها است که حاضر خواهد شد با آنها تجدید روابط کند. شورای همکاری باید برای بازگشت همکاری حداقلی سابق تا آن موقع صبر کند.