بر اساس ادعای امریکاییها، ابوبکر بغدادی سرکرده تروریستهای داعشی در منطقه ادلب سوریه به قتل رسیده و پرونده او شبیه بنلادن از سوی تروریستهای امریکایی که خود در پیدایش و صعود آنان نقش داشتهاند، بسته شده است. طبق نقل رسانهها و مقامات امریکایی، پس از نفوذ نیروهای ویژه امریکا با استفاده از بالگرد به محل حضور بغدادی و درگیری با همراهان وی، سرکرده گروهک تروریستی داعش با انفجار کمربند انفجاری در داخل تونلی که به آن فرار کرده، خود و تعدادی از همراهانش را نابود ساخته و آزمایش دیانای گویای هویت واقعی ابوبکر بغدادی بوده است.
گرچه مقامات روسی که امریکاییها در کنار سوریه، ترکیه و عراق از روسیه هم برای همکاری در این عملیات تشکر کردهاند، نسبت به صحت ادعاهای سران کاخ سفید تردیدهایی مطرح ساخته و قبل از این هم چندبار خبر کشته شدن سرکرده تروریستهای داعشی مطرح بوده، اما به فرض قطعی بودن صحت این خبر، نکات ذیل، گمانه تعمد امریکا برای گم شدن جعبه سیاه جنایت و جنگ نیابتی امریکایی-صهیونیستی تروریستهای داعشی علیه مردم مظلوم عراق و سوریه را تقویت میکند.
۱- امریکاییها دقیقاً در آستانه حمله نیروهای سوریه به منطقه ادلب یعنی همان جایی که ابوبکر بغدادی به آنجا گریخته و پنهان شده بود، اقدام به عملیات و نابودی او کردهاند که در واقع نوعی اقدام پیشدستانه برای جلوگیری از دستگیری احتمالی او از سوی نیروهای سوری به حساب میآید.
۲- عملیات کشتن بغدادی به اذعان امریکاییها براساس اطلاعات عراق، سوریه و ترکیه انجام شده که این به آن معناست که کشورهای دیگری مانند عراق و سوریه نیز احتمال دستگیری بغدادی را داشتهاند.
۳- بنا به ادعای خود امریکاییها، ابوبکر بغدادی پس از درگیری مختصر اقدام به انتحار با جلیقه انتحاری کرده است و در منطقهای پنهان شده بود که در اختیار تروریستهای رقیب و مخالف او و تحت نفوذ ترکیه بوده و لذا نمیتوانسته از نیروی حفاظتی و استحکامات قوی برخوردار باشد؛ بنابراین دستگیری او به صورت زنده کار دشواری برای تیم عملیاتی ویژه امریکایی نبوده، با وجود این عملیات منتهی به قتل بغدادی و همراهان وی شده است.
حال آنکه زنده گرفتن بغدادی و همراهان او حتی زنان و کودکانی که در این عملیات کشته شدند، میتوانست به مثابه یک جعبه سیاه، بسیاری از ابهامات و سؤالات را نسبت به پدیده شوم تروریسم تکفیری و نقش سرویسهای جاسوسی امریکا، رژیم صهیونیستی و متحدان اروپایی و منطقهای آنان را برملا سازد.
ترامپ خود به نقش سران کاخ سفید در پیدایش داعش اعتراف کرده بود و در دوره ریاستجمهوری او سران داعش از محاصرهها نجات یافته و پس از شکست در عراق و سوریه برخی از عناصر آن به افغانستان، لیبی و یمن انتقال یافتهاند که جملگی در حوزه نفوذ و حتی حضور امریکاییها به حساب میآیند.
به نظر میرسد این اقدام امریکاییها، قبل از آنکه خدمت به جامعه ضربه خورده از تروریسم تکفیری باشد، نوعی اقدام برای نابودی جعبه سیاهی است که اطلاعات آن میتوانست به شناخت ماهیت واقعی جریان تکفیری و حامیان آن و ضربه به زمینهها و ریشههای شکلگیری و تداوم آن کمک کند. اما همانگونه که القاعده پس از بنلادن ادامه یافت، مرگ بغدادی هم نهتنها پایان جریان نحس داعشی نخواهد بود، بلکه نوعی کمک به تداوم آن است.